در
کتابخانه
بازدید : 109679تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مسأله ی معروفی هست در فلسفه و كلام و اخلاق به نام جبر و اختیار. بحث در این است كه آیا انسان در كارهای خود مجبور است و آزادی برای انتخاب ندارد، و یا حرّ و آزاد و مختار است؟ مسأله ی دیگری در الهیّات هست به نام قضا و قدر. قضا و قدر یعنی حكم قطعی الهی در جریانات كارهای عالم و حدود و اندازه های آنها.

در مسأله ی قضا و قدر بحث در این است كه آیا قضا و قدر الهی عامّ است و شامل همه ی اشیاء و جریانات است یا نه؟ و اگر عامّ است، تكلیف آزادی و اختیار انسان چه می شود؟ آیا ممكن است كه هم قضا و قدر الهی عامّ و كلّی باشد و هم انسان نقش آزاد و مختار داشته باشد؟ جواب این است: بلی. ما خود در رساله ای كه در همین موضوع نوشته ایم و با نام انسان و سرنوشت چاپ شده است. در این باره بحث كرده ایم و ثابت كرده ایم كه هیچ گونه منافات میان قضای عامّ الهی از یك طرف و اختیار و آزادی انسان از طرف دیگر نیست. و البتّه آنچه ما در آنجا گفته ایم چیزی نیست كه اوّلین مرتبه ما گفته باشیم؛ آنچه گفته ایم اقتباس از قرآن كریم است و قبل از ما دیگران اقتباس كرده اند، مخصوصاً حكمای اسلامی مستوفی در این باب بحث كرده اند. امّا امروز كه به جهان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 526
اروپا می نگریم می بینیم افرادی مانند ژان پل سارتر در شش و پنج این مسأله گرفتارند و چون در فلسفه ی خود به مسأله ی انتخاب و اختیار و آزادی تكیه كرده اند، خدا را نمی خواهند قبول كنند. ژان پل سارتر می گوید: چون به آزادی ایمان و اعتقاد دارم نمی توانم به خدا ایمان و اعتقاد داشته باشم، زیرا اگر خدا را بپذیرم ناچارم قضا و قدر را بپذیرم و اگر قضا و قدر را بپذیرم آزادی فرد را نمی توانم بپذیرم و چون نمی خواهم آزادی را نپذیرم و به آزادی علاقه و ایمان دارم پس به خدا ایمان ندارم.

از نظر اسلام، اعتقاد و ایمان به خدا مساوی است با اینكه انسان آزاد و مختار باشد. آزادی به معنای واقعی، گوهر انسان است. قرآن كریم خدا را بسیار بزرگ و اراده و مشیّتش را عامّ معرفی می كند، ولی از آزادی نیز سخت دفاع می كند:

هَلْ أَتی عَلَی اَلْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ اَلدَّهْرِ لَمْ یَكُنْ شَیْئاً مَذْكُوراً. `إِنّا خَلَقْنَا اَلْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً. `إِنّا هَدَیْناهُ اَلسَّبِیلَ إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً [1].

آیا بر انسان روزگاری گذشت كه چیزی نبود كه از آن یاد شود؟ ما او را از نطفه ی مخلوطی كه دارای خلطها بود آفریدیم؛ خلطهایی كه موجب استعدادهای گونه گون بود و او را در معرض آزمایش قرار می دهیم. پس ما او را بینا و شنوا قرار دادیم و راه به او نشان دادیم، و او خود مختار است كه شكرگزار باشد یا كافر نعمت.
یعنی او آزاد است؛ می خواهد راه صحیح را انتخاب كند و می خواهد راه كفران نعمت را انتخاب كند.

باز قرآن می فرماید:

مَنْ كانَ یُرِیدُ اَلْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً. `وَ مَنْ أَرادَ اَلْآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْیُهُمْ مَشْكُوراً. `كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً [2]. هر كه به نعمتهای زودگذر بسنده كند، از آن نعمتها هر چه خواهیم به هر كس كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 527
خواهیم زود دهیم و سپس جهنّم را برای او قرار دهیم كه در آن داخل شود نكوهیده و دور از رحمت. و هر كس كه خانه ی عاقبت خواهد و برای آن به مقدار لازم و شایسته كوشش كند و مؤمن باشد، پس اینان كوشششان قدردانی خواهد شد. همه را- آن گروه و این گروه را- از بخشش پروردگارت مدد كنیم، و عطای پروردگارت منع شدنی نیست.
آری، این است منطق قرآن. قرآن هیچ منافاتی میان قضای عامّ الهی و حرّیت و اختیار انسان نمی بیند. از نظر برهانی و فلسفی نیز در جای خود ثابت شده است كه میان این دو منافاتی نیست. امّا این فیلسوفان قرن بیستم خیال كرده اند كه تنها اگر خدا را نپذیرند آزادند؛ آن هم بدین معنی كه در این صورت می توانند رابطه ی اراده ی خود را با گذشته و حاضر، یعنی با تاریخ و محیط، قطع كنند و با چنین اراده ی قطع شده از تاریخ و محیط، آینده را انتخاب كنند و بسازند، و حال آنكه مسأله ی جبر و اختیار به قبول و نفی خدا مربوط نیست. با قبول خدا می توان برای اراده ی انسان نقش فعّال و آزاد قائل شد، همچنانكه با نفی خدا نیز طبق قانون علیّت عامّه می توان به فرضیّه ی آزادی انسان ایراد گرفت؛ یعنی ریشه ی جبر و یا توهّم جبر، اعتقاد به نظام قطعی علّت و معلول است كه هم الهی به آن معترف است و هم مادّی. اگر منافاتی میان نظام قطعی علّت و معلول و میان آزادی و اختیار انسان نیست- همچنان كه واقعا هم نیست- اعتقاد به خدا سبب نمی شود منكر آزادی بشویم. تفصیل بیشتر این مسأله را از كتاب انسان و سرنوشت بخواهید. در اینجا چند نمونه ی دیگر از لغزشهای فلسفی غرب را در الهیّات ذكر می كنیم.


[1] . دهر/1- 3.
[2] . اسراء/18- 20.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است