در
کتابخانه
بازدید : 109455تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
دانستیم كه علم و ایمان نه تنها با یكدیگر تضادّی ندارند بلكه مكمّل و متمّم یكدیگرند. اكنون پرستش دیگری مطرح است: آیا ممكن است این دو جای یكدیگر را پر كنند؟ پس از آنكه شناختیم نقش علم چیست و نقش ایمان چیست، نیاز چندانی به طرح و پاسخ این پرسش نیست. بدیهی است كه نه علم می تواند جانشین ایمان گردد - كه علاوه بر روشنایی و توانایی، عشق و امید ببخشد، سطح خواسته های ما را ارتقاء دهد و علاوه بر اینكه ما را در رسیدن به مقاصد و هدفها و در پیمودن راه به سوی آن مقاصد و اهداف مدد می دهد، مقاصد و آرمانها و خواسته هایی از ما را كه به حكم طبیعت و غریزه بر محور فردیّت و خودخواهی است از ما بگیرد و در عوض، مقاصد و آرمانهایی به ما بدهد بر محور عشق و علاقه های معنوی و روحانی، و علاوه بر اینكه ابزاری است در دست ما جوهر و ماهیّت ما را دگرگون سازد- و نه ایمان می تواند جانشین علم گردد، طبیعت را به ما بشناساند، قوانین آن را بر ما مكشوف سازد و خود ما را به ما بشناساند.

تجربه های تاریخی نشان داده است كه جدایی علم و ایمان خسارتهای غیر قابل جبران به بار آورده است. ایمان را در پرتو علم باید شناخت، ایمان در روشنایی علم از خرافات دور می ماند. با دور افتادن علم از ایمان، ایمان به جمود و تعصّب كور و با شدّت به دور خود چرخیدن و راه به جایی نبردن تبدیل می شود. آنجا كه علم و معرفت نیست، ایمان مؤمنان نادان وسیله ای می شود در دست منافقان زیرك، كه نمونه اش را در خوارج صدر اسلام و در دوره های بعد به اشكال مختلف دیده و می بینیم.

علم بدون ایمان نیز تیغی است در كف زنگی مست، چراغی است در نیمه شب در دست دزد برای گزیده تر بردن كالا. این است كه انسان عالم بی ایمان امروز، با انسان جاهل بی ایمان دیروز، از نظر طبیعت و ماهیّت رفتارها و كردارها كوچكترین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 36
تفاوتی ندارد. چه تفاوتی هست میان چرچیلها و جانسونها و نیكسونها و استالینهای امروز با فرعونها و چنگیزها و آتیلاهای دیروز؟ ممكن است گفته شود مگر نه این است كه علم، هم روشنایی است و هم توانایی؟ روشنایی و توانایی بودن علم اختصاص به جهان بیرون ندارد، جهان درون ما را نیز بر ما روشن می كند و به ما می نمایاند و در نتیجه ما را بر تغییر جهان درون نیز توانا می سازد، پس علم، هم می تواند جهان را بسازد و هم انسان را، پس هم كار خودش را انجام می دهد (جهان سازی) و هم كار ایمان را (انسان سازی) . پاسخ این است كه همه ی اینها صحیح است، امّا نكته ی اساسی این است كه قدرت و توانایی علم، از نوع قدرت و توانایی ابزار است، یعنی بستگی دارد به اراده و فرمان انسان. انسان در هر ناحیه بخواهد كاری انجام دهد با ابزار علم بهتر می تواند انجام دهد. این است كه می گوییم علم بهترین مددكار انسان است برای وصول به مقاصد و پیمودن راههایی كه انسان برای طی كردن انتخاب كرده است.

امّا سخن در جای دیگر است. سخن در این است كه انسان پیش از آنكه ابزار را به كار اندازد مقصد را در نظر گرفته است. ابزارها همواره در طریق مقصدها استخدام می شوند. مقصدها از كجا پیدا شده است؟ انسان به حكم اینكه از روی طبع حیوان است و به صورت اكتسابی انسان، یعنی استعدادهای انسانی انسان تدریجا در پرتو ایمان باید پرورش یابد، به طبع خود به سوی مقاصد طبیعی حیوانی فردی مادّی خودخواهانه ی خود حركت می كند و ابزارها را در همین طریق مورد بهره برداری قرار می دهد، از این رو نیازمند نیرویی است كه ابزار انسان و مقصد انسان نباشد، بلكه انسان را مانند ابزاری در جهت خود سوق دهد، نیازمند به نیرویی است كه انسان را از درون منفجر سازد و استعدادهای نهانی او را به فعلیّت برساند، نیازمند به قدرتی است كه بتواند انقلابی در ضمیرش ایجاد كند، به او جهت تازه بدهد. این كاری است كه از علم و كشف قوانین حاكم بر طبیعت و بر انسان، ساخته نیست. این گونه تأثیر مولود تقدّس یافتن و گرانبها شدن برخی ارزشها در روح آدمی است و آن خود مولود یك سلسله گرایشهای متعالی در انسان است كه آن گرایشها به نوبه ی خود ناشی از برداشتی خاص و طرز تفكّری خاص درباره ی جهان و انسان است كه نه در لابراتوارها می توان به آن دست یافت و نه از محتوای قیاسها و استدلالها. آن برداشتها همانهاست كه در آینده توضیح خواهیم داد كه از دسترس علم بیرون است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 37
تاریخ گذشته و حال نشان داده كه تفكیك علم و ایمان از یكدیگر چه نتایجی به بار می آورد. آنجا كه ایمان بوده و علم نبوده است مساعی بشر دوستانه ی افراد صرف اموری شده كه نتیجه ی زیاد و احیانا نتیجه ی خوب به بار نیاورده است و گاهی منشأ تعصّبها و جمودها و احیانا كشمكشهای زیانبار شده است. تاریخ گذشته ی بشر پر است از این گونه امور.

آنجا كه علم بوده و جای ایمان خالی مانده است- مانند برخی جوامع عصر حاضر- تمام قدرت علمی صرف خودخواهیها و خودپرستیها، افزون طلبیها، برتری طلبیها، استثمارها، استعبادها، نیرنگها و نیرنگبازیها شده است.

دو سه قرن گذشته را می توان دوره ی پرستش علم و گریز از ایمان دانست.

دانشمندان بسیاری معتقد شدند كه همه ی مشكلات بشر با سر انگشت علم گشوده خواهد شد، ولی تجربه خلاف آن را ثابت كرد. امروز دیگر اندیشمندی یافت نمی شود كه نیاز انسان را به نوعی ایمان و لو ایمان غیر مذهبی- كه به هر حال امری ماورای علم است- انكار كند. «برتراند راسل» با آنكه گرایشهای مادّی دارد اعتراف می كند كه:

«كاری كه منظور آن فقط در آمد باشد، نتیجه ی مفیدی بار نخواهد آورد. برای چنین نتیجه ای باید كاری پیشه كرد كه در آن «ایمان» به یك فرد، به یك مرام، به یك غایت نهفته باشد. » [1] امروز ماتریالیستها هم ناچارند مدّعی شوند كه ما از جنبه ی فلسفی، ماتریالیست و از جنبه ی اخلاقی، ایده آلیست می باشیم، یعنی از جنبه ی نظری، مادّی و از جنبه ی عملی و آرمانی، معنوی هستیم [2]. اینكه چگونه ممكن است انسان نظرا مادّی باشد و عملا معنوی، مشكلی است كه خود مادّیین باید بدان پاسخ بگویند.

«جورج سارتن» دانشمند مشهور جهانی و نویسنده ی كتاب معروف تاریخ علم در كتاب شش بال نارسایی و ناتوانی علم را در انسانی ساختن روابط بشر و نیاز فوری انسان را به نیروی ایمان چنین بیان می كند:

«علم در بعض زمینه ها ترقّیات عظیم و شگفت كرده است، ولی در زمینه های دیگر،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 38
مثلا سیاست ملّی یا بین المللی كه مربوط است به روابط افراد انسان با یكدیگر، هنوز خود را ریشخند می كنیم. » «جورج سارتن» اعتراف دارد كه ایمانی كه مورد نیاز انسان است ایمان دینی و مذهبی است. وی درباره ی نیاز انسان به مثلّث «هنر و دین و علم» چنین می گوید:

هنر زیبایی را آشكار می سازد و همین جهت مایه ی شادی زندگی می شود، دین محبّت می آورد و موسیقی زندگی است، علم با حقّ و راستی و عقل سر و كار دارد و مایه ی هوشیاری نوع بشر می شود. به هر سه ی اینها نیازمندیم، هم به هنر، هم به دین، هم به علم. علم به صورت مطلقی برای زندگی لازم است، ولی هرگز به تنهایی كافی نیست. » [3]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 39

[1] . زناشویی و اخلاق.
[2] . ژرژ پولیتسر: اصول مقدّماتی فلسفه.
[3] . شش بال، ص 305.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است