در
کتابخانه
بازدید : 174690تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اكنون ببینیم علم چگونه و در چه حدودی به ما بینایی و بینش می دهد. علم مبتنی بر دو چیز است: فرضیّه و آزمون. در ذهن یك عالم برای كشف و تفسیر یك پدیده، اوّل فرضیّه ای نقش می بندد و سپس آن را در عمل، در لابراتوار مورد آزمایش قرار می دهد. اگر آزمایش آن را تأیید كرد به صورت یك اصل علمی مورد قبول واقع می شود و تا فرضیّه ای دیگر جامع تر كه آزمونها بهتر آن را تأیید كند پدید نیامده است آن اصل علمی به اعتبار خود باقی است، و به محض وارد شدن فرضیّه ای جامع تر میدان را برای او خالی می كند.

علم به این طریق به كشف علّتها و كشف آثار و معلولها می پردازد، با آزمایش عملی، علّت چیزی و یا اثر و معلول چیزی را كشف می كند و باز به سراغ علّت آن علّت و معلول آن معلول می رود و تا حدّ ممكن به كشف خود ادامه می دهد.

كار علم از آن جهت كه بر آزمون عملی مبتنی است، مزایایی دارد و نارساییهایی. بزرگترین مزیّت كشفیّات علمی این است كه دقیق و جزئی و مشخّص است. علم قادر است كه درباره ی یك موجود جزئی هزاران اطلاع به انسان بدهد، از یك برگ درخت دفتری از معرفت بسازد، دیگر اینكه چون قوانین خاصّ هر موجود را به بشر می شناساند، راه تصرّف و تسلّط بشر بر آن موجود را به او می نمایاند و از این راه، صنعت و تكنیك را به وجود می آورد.

امّا علم به موازات اینكه دقیق و مشخّص و جزئی است و درباره ی هر امر جزئی قادر است هزاران مسأله بیاموزاند، دایره اش محدود است. محدود است به چه؟ به آزمون. تا آن حد پیش می رود كه عملا بتواند آن را تحت آزمایش در آورد. امّا مگر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 78
می توان همه ی هستی را و همه ی جنبه های هستی را در بند آزمون در آورد؟ علم مثلا در تعقیب علّتها و سببها و یا در تعقیب معلولها و اثرها عملا تا حدّ معیّنی پیش می رود و بعد به «نمی دانم» می رسد. علم مانند نورافكن قوی در یك ظلمت یلدایی است كه محدوده ای معیّن را روشن می كند بدون اینكه از ماورای مرز روشنایی خبری بدهد.

آیا اینكه جهان آغازی و فرجامی دارد یا از هر دو طرف بی نهایت است قابل آزمایش است، یا عالم وقتی كه به این نقطه می رسد، آگاهانه یا ناآگاهانه، بر شهپر فلسفه می نشیند و اظهار نظر می كند؟ از نظر علم، جهان كهنه كتابی است كه اول و آخر آن افتاده است، نه اوّلش معلوم است نه آخرش. این است كه جهان بینی علمی، جزءشناسی است نه كل شناسی. علم، ما را به وضع برخی اجزاء جهان آشنا می كند نه به شكل و قیافه و شخصیّت كلّ جهان. جهان بینی علمی علما مانند فیل شناسی مردمی است كه در تاریكی، فیل را لمس می كردند، آنكه گوش فیل را لمس كرده بود فیل را به شكل باد بزن و آنكه پای فیل را لمس كرده بود آن را به شكل ستون و آنكه پشتش را لمس كرده بود آن را به شكل تخت می پنداشت.

نارسایی دیگر جهان بینی علمی از نظر تكیه گاه بودن برای یك ایدئولوژی این است كه علم از جنبه ی نظری، یعنی از جنبه ی ارائه ی واقعیّت آنچنان كه هست و از نظر جلب ایمان به چگونگی واقعیّت هستی، متزلزل و ناپایدار است. چهره ی جهان از یك دیدگاه علمی روز به روز تغییر می كند، زیرا علم بر فرضیّه و آزمون مبتنی است نه بر اصول بدیهی اوّلی عقلی. فرضیّه و آزمون ارزش موقّت دارد، به همین جهت جهان بینی علمی یك جهان بینی متزلزل و بی ثبات است و نمی تواند پایگاه ایمان واقع شود.

ایمان پایگاه و تكیه گاهی محكم تر و تزلزل ناپذیرتر، بلكه تكیه گاهی كه رنگ جاودانگی داشته باشد می طلبد.

جهان بینی علمی، به حكم محدودیّتی كه ابزار علم (فرضیّه و آزمون) برای علم جبرا به وجود آورده است، از پاسخگویی به یك سلسله مسائل اساسی جهان شناسی كه خواه ناخواه برای ایدئولوژی پاسخگویی قطعی به آنها لازم است، قاصر است، از قبیل: جهان از كجا آمده است؟ به كجا می رود؟ ما در چه نقطه و موضع از مجموع هستی هستیم؟ آیا جهان از نظر زمانی، اوّل و آخر دارد یا ندارد؟ از نظر مكانی چطور؟ آیا هستی در مجموع خود صحیح است یا غلط؟ حقّ است یا پوچ؟ زشت است یا زیبا؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 79
آیا بر جهان سنّتهای ضروری و لا یتغیّر حاكم است یا هیچ سنّت غیر قابل تغییری وجود ندارد؟ آیا هستی در مجموع خود یك واحد زنده و با شعور است یا مرده و بی شعور، و وجود انسان یك استثناء و تصادف است؟ آیا موجود، معدوم می شود؟ آیا معدوم، موجود می شود؟ آیا اعاده ی معدوم ممكن است یا محال؟ آیا جهان و تاریخ عینا مو به مو- هر چند پس از میلیاردها سال- قابل تكرار است (نظریّه ی دور و كور) ؟ آیا به راستی وحدت حاكم است یا كثرت؟ آیا جهان تقسیم می شود به مادّی و غیر مادّی، و جهان مادّی بخشی كوچك از مجموع جهان است؟ آیا جهان، هدایت شده و بیناست یا كور و نابینا؟ آیا جهان با انسان در حال دادوستد است؟ آیا جهان در برابر نیكی و بدی انسان عكس العملی نیك و بد دارد؟ آیا پس از این حیات فانی یك حیات باقی وجود دارد؟ و امثال این پرسشها.

علم در پاسخ همه ی این پرسشها به «نمی دانم» می رسد، زیرا نمی توان اینها را آزمود. علم به مسائل محدود و جزئی پاسخ می دهد، امّا از تصویر كلّی جهان ناتوان است. با یك تمثیل مطلب را توضیح می دهیم:

ممكن است فردی درباره ی تهران اطّلاعات منطقه ای و محلّی داشته باشد، مثلا جنوب تهران یا قسمتی از آن را دقیقا و مشخّص بشناسد بطوری كه بتواند از حافظه ی خود خیابانها و كوچه ها و حتّی خانه های آن منطقه را رسم كند، دیگری منطقه ی دیگر را، سوّمی و چهارمی و پنجمی مناطق دیگر را به همین ترتیب بشناسند بطوری كه اگر اطّلاعات همه ی آنها را جمع آوری نماییم نسبت به جزء جزء تهران اطّلاع كافی به دست می آوریم. ولی آیا اگر تهران را این گونه شناختیم، تهران را از هر جهت شناخته ایم؟ آیا می توانیم به این وسیله یك تصویر كلّی از تهران به دست آوریم كه مثلا آیا تهران در مجموع خود چه شكلی دارد؟ آیا به شكل دایره است، مربّع است، به شكل برگ درخت است؟ برگ كدام درخت؟ منطقه ها با یكدیگر چه روابطی دارند؟ خطوط اتوبوسرانی كه چند منطقه را به یكدیگر متّصل می كند چه خطوطی است؟ آیا تهران در مجموع خود شهری زشت است یا زیبا؟ البتّه خیر.

اگر بخواهیم اطّلاعاتی در این زمینه پیدا كنیم، اگر مثلا بخواهیم بفهمیم شكل تهران چه شكلی است، آیا زشت است یا زیبا، سوار هواپیما می شویم و از بالا با یك دید كلّی همه ی شهر را می بینیم.

این است كه علم از پاسخ به اساسی ترین مسائلی كه برای جهان بینی لازم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 80
است، یعنی برداشتهای كلّی درباره ی مجموع و اندام جهان، ناتوان است.

از همه ی اینها گذشته، ارزش جهان بینی علمی، ارزش علمی و فنّی است نه نظری. آنچه می تواند تكیه گاه یك ایدئولوژی قرار گیرد ارزش نظری است نه عملی.

ارزش نظری علم در این است كه واقعیّت جهان همان گونه باشد كه علم در آیینه ی خود ارائه می دهد. ارزش عملی و فنّی آن این است كه علم خواه آنكه واقعیّت نما باشد و یا نباشد، در عمل به انسان توانایی ببخشد و مثمر ثمر بوده باشد. صنعت و تكنیك امروز نمایشگر ارزش عملی و فنّی علم است.

از شگفتیهای علم در جهان امروز این است كه به موازات اینكه بر ارزش فنّی و عملی اش افزوده شده، از ارزش نظری آن كاسته شده است. آنان كه دستی از دور بر آتش دارند گمان می برند كه پیشرفت علم از جهت روشنگری ضمیر بشر و ایجاد ایمان و اطمینان نسبت به واقعیّت- كه همان گونه است كه علم ارائه می دهد- به موازات پیشرفتهای علمی ای است كه انكارناپذیر است، در صورتی كه امر كاملا بر عكس است [1].

از آنچه گفتیم روشن شد كه ایدئولوژی نیازمند به نوعی جهان بینی است كه اوّلا به مسائل اساسی جهان شناسی- كه به كل جهان مربوط می شود نه به جزء خاص- پاسخ دهد، ثانیا یك شناسایی پایدار و قابل اعتماد و جاودانه بدهد نه یك شناسایی موقّت و زودگذر، ثالثا آنچه ارائه می دهد ارزش نظری و واقعیت نمایانه داشته باشد نه صرفا عملی و فنّی، و روشن شد كه جهان بینی علمی با همه ی مزایایی كه از جهاتی دیگر دارد فاقد نیازهای سه گانه ی بالاست.


[1] . طالبان را به كتاب جهان بینی علمی اثر «برتراند راسل» فصل مربوط به «محدودیّتهای روش علمی» كه عنوان محترمانه ای است برای نفی ارزش نظری علم، ارجاع می دهیم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است