در
کتابخانه
بازدید : 174713تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این نظریّه تنها به روان و درون انسان و رابطه ی انسان با نفس خودش می اندیشد و آن را اصل و اساس می شمارد. این نظریّه می گوید درست است كه تعلّق و اضافه مانع وحدت و موجب كثرت است، عامل تفرقه و متلاشی شدن جمع است، فرد را به تفرقه ی روانی و جامعه را به تجزیه ی گروهی می كشاند، امّا همواره «مضاف الیه» سبب تفرقه و تجزیه ی «مضاف» است نه «مضاف» سبب تفرقه و تجزیه ی «مضاف الیه» . «مضاف» به دست «مضاف الیه» قطعه قطعه می شود نه «مضاف الیه» به دست «مضاف» . اضافه و تعلّق اشیاء- مال، زن، پست و مقام و غیره- به انسان سبب قطعه قطعه شدن روان و تجزیه ی جامعه ی انسان نیست، بلكه اضافه و تعلّق درونی و قلبی انسان به اشیاء سبب تفرقه ها و تجزیه ها و بیگانگیهای انسان است. «مالكیّت» انسان او را از خودش و جامعه اش جدا نكرده، بلكه «مملوكیّت» انسان او را از خودش و جامعه اش جدا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 109
ساخته است. آنچه «من» را از نظر اخلاقی و از نظر اجتماعی تجزیه می كند، «مال من» ، «زن من» ، «پست و مقام من» نیست، بلكه «من مال» و «من زن» و «من پست و مقام» است. برای اینكه «من» تبدیل به «ما» بشود، قطع تعلّق اشیاء به انسان ضرورت ندارد، تعلّق انسان به اشیاء باید بریده شود. انسان را از قید اشیاء رها سازید تا به واقعیّت انسانی اش بازگردد نه اشیاء را از قید انسان. به انسان آزادی معنوی بدهید، از آزاد كردن و رها ساختن اشیاء چه اثری ساخته است؟ ! به شخص رهایی و آزادی و اشتراكیّت و وحدت بدهید نه به «شی ء» . عامل توحید اخلاقی و اجتماعی انسان از نوع عوامل آموزشی و پرورشی مخصوصا آموزش و پرورش معنوی است نه از نوع عوامل اقتصادی. تكامل درونی انسان عامل توحید اوست نه كاستی برونی. برای یگانگی انسان باید به او «معنی» داد و نه اینكه از او «مادّه» را گرفت. انسان، اوّل حیوان است دوّم انسان، حیوان بالطّبع است و انسان بالاكتساب. انسان در پرتو ایمان و تحت تأثیر عوامل صحیح آموزشی و پرورشی، انسانیّت خویش را كه بالقوّه و بالفطره دارد، بازمی یابد. مادام كه انسان تحت عوامل مؤثّر معنوی، معنویّت خویش را بازنیافته و به صورت انسان در نیامده، همان حیوان بالطّبع است، امكان یگانگی روحها و جانها در كار نیست.

جان حیوانی ندارد اتّحاد*تو مجو این اتّحاد از روح باد گر خورد این نان، نگردد سیر آن*ور كشد بار این، نگردد آن گران بلكه این شادی كند از مرگ آن*از حسد میرد چو بیند برگ آن جان گرگان و سگان از هم جداست*متّحد جانهای شیران خداست مؤمنان معدود لیك ایمان یكی*جسمشان معدود لیكن جان یكی غیر فهم و جان كه در گاو و خر است*آدمی را عقل و جانی دیگر است ده چراغ از حاضر آری در مكان*هر یكی باشد به صورت غیر آن فرق نتوان كرد نور هر یكی*چون به نورش روی آری بی شكی اطلب المعنی من القرآن قل*لا نفرّق بین آحاد الرّسل گر تو صد سیب و صد آبی [1]بشمری*صد نماید یك شود چون بفشری در معانی قسمت و اعداد نیست*در معانی تجزیه و افراد نیست
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 110
مادّه را عامل تفرقه و جمع انسان دانستن كه با جمع آن، انسان جمع شود و با تفرقه ی آن، متفرّق، با تقسیم آن، انسان تقسیم شود و با یك شدن آن، یك و شخصیّت اخلاقی و اجتماعی او را تابع و طفیلی وضع اقتصادی و تولیدی دانستن، ناشی از نشناختن انسان و ایمان نداشتن به اصالت انسان و نیروی عقل و اراده ی اوست و یك نظریّه ی ضدّ امانیستی است.

بعلاوه قطع تعلّق اختصاصی اشیاء به انسان امری ناممكن است. فرضا در مورد مال و ثروت اجرا شود، در مورد زن و فرزند و خانواده چه می توان كرد؟ آیا می توان در آن زمینه اشتراكیّت را مطرح كرد و به كمونیسم جنسی قائل شد؟ اگر ممكن است، چرا كشورهایی كه سالهاست مالكیّت شخصی را در مورد ثروت الغاء كرده اند، به نظام اختصاصی خانواده چسبیده اند؟ فرضا نظام اختصاصی فطری خانوادگی نیز اشتراكی شود، پستها، مقامها، شهرتها، افتخارها را چه می توان كرد؟ آیا می توان اینها را نیز به طور یكسان تقسیم كرد؟ استعدادهای جسمانی و بدنی خاصّ افراد و همچنین استعدادهای روانی و هوشی آنان را چه می توان كرد؟ این تعلّقات، جزء لا ینفكّ وجود هر فرد است و جدا شدنی و برابركردنی نیست.


[1] . آبی یعنی گلابی.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است