پیامبران كه به نیروها تحرّك می دهند و سامان می بخشند، صرفا در جهت ساختن
فرد و ساختن جامعه ی انسانی است، و به عبارت دیگر، در جهت سعادت بشری است،
محال و ممتنع است كه در جهت فاسد كردن فرد و یا تباهی جامعه ی انسانی صورت گیرد.
علی هذا اگر اثر دعوت یك مدّعی پیامبری، فاسد ساختن انسانها، از كار انداختن
نیروهای آنها یا به فحشاء و هرزگی افتادن انسانها و یا تباهی جامعه ی انسانی و
انحطاط مجتمع انسانی باشد، خود دلیل قاطعی است بر اینكه این مدّعی در دعوی
خودش صادق نیست. اقبال لاهوری در اینجا نیز سخن ارزنده ای دارد، می گوید:
«راه دیگری برای داوری كردن در ارزش تجربه ی دینی یك پیغمبر (حقیقی بودن
رسالتش و واقعیّت داشتن اتّصال درونی اش با خدا) آزمودن انواع انسانیّتی است
كه ایجاد كرده و نیز توجّه به آن جهان فرهنگ و تمدّنی است كه از رسالت وی
برخاسته است. »
[1]
[1] .
احیای فكر دینی در اسلام، ص 144.