در
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مسأله ی مهدویّت در اسلام- و بالاخص در تشیّع- یك فلسفه ی بزرگ است، اعتقاد به ظهور منجی است، نه در شعاع زندگی یك قوم و یك ملّت و یا یك منطقه و یا یك نژاد بلكه در شعاع زندگی بشریّت. مربوط به این نیست كه یك منجی بیاید و مثلا شیعه را یا ایران را یا آسیا را یا مسلمانان جهان را نجات دهد، مربوط به این است كه یك منجی و مصلح ظهور كند و تمام اوضاع زندگی بشر را در عالم دگرگون كند و در جهت صلاح و سعادت بشر تغییر بدهد.

ممكن است افرادی خیال كنند كه دلیلی ندارد در عصر علم و دانش، در عصری كه بشر زمین را در زیر پای خود كوچك می بیند و آهنگ تسخیر آسمانها را دارد، تصوّر كنیم كه خطری بشریّت را تهدید می كند و بشریّت نیازی به چنین مدد غیبی دارد.

بشریّت روز به روز مستقل تر و بالغ تر و كامل تر می شود و طبعاً نیازمندی اش به كمكها و مددهای غیبی (به فرض قبول آنها) كمتر می گردد. عقل و علم تدریجاً این خلأها و نیازها را پر می كند و از میان می برد. خطر، آن زمان بشریّت را تهدید می كرد كه جهالت و نادانی حكمفرما بود و افراد بشر به موجب جهالت و نادانی موجبات نیستی خود را فراهم می كردند، تعادل و توازن را در زندگی به هم می زدند؛ امّا پس از روشن شدن فضای جهان به نور علم و دانش دیگر خطری نیست.

متأسّفانه این خیال، خیال باطلی است. خطراتی كه به اصطلاح در عصر علم و دانش برای بشریّت است از خطرات عصرهای پیشین كمتر نیست، بیشتر است و عظیم تر است.

اشتباه است اگر خیال كنیم منشأ انحرافات بشر همیشه نادانی بوده است.

علمای اخلاق و تربیت همواره این مسأله را طرح كرده و می كنند كه آیا تنها منشأ انحرافات بشر نادانی است و بنابراین «تعلیم» كافی است برای مبارزه با انحرافات، و یا اینكه نادانی یكی از علل انحرافات بشر است؛ انحرافات بشر بیشتر از ناحیه ی غرایز و تمایلات مهار نشده است، از ناحیه ی شهوت و غضب است، از ناحیه ی افزون طلبی،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 357
جاه طلبی، برتری طلبی، لذّت طلبی و بالاخره نفس پرستی و نفع پرستی است؟ بدون شك نظریّه ی دوم صحیح است.

اكنون ببینیم در عصر ما كه به اصطلاح عصر علم و دانش است، غرایز بشر، شهوت و غضب بشر، حسّ جاه طلبی و برتری طلبی بشر، حسّ افزون طلبی بشر، حسّ استخدام و استثمار بشر، نفس پرستی و نفع پرستی بشر و بالاخره ستمگری بشر در چه حالی است؟ آیا در پرتو علم همه ی اینها ساكن و آرام شده و روح عدالت و تقوا و رضا به حقّ خود و حدّ خود و عفاف و راستی و درستی جایگزین آن شده است؛ یا كار كاملاً بر عكس است، غرایز بشر بسی دیوانه تر از سابق گشته است و علم و فن، ابزار و آلت كاری ای شده در دست این غرایز، فرشته ی علم در خدمت دیو شهوت قرار گرفته، دانشمندان و عساكر علم خادمان سیاستمداران و عساكر جاه طلبی و مدّعیان «أَنَا رَبُّكُمُ اَلْأَعْلی » [1]گشته اند؟ !
گمان نمی كنم بتوان كوچكترین تردیدی در این مطلب روا داشت كه پیشرفتهای علمی كوچك ترین تأثیری روی غرایز بشر نكرده است، برعكس بشر را مغرورتر و غرایز حیوانی او را افروخته تر كرده است و به همین جهت خود علم و فن، امروز به صورت بزرگترین دشمن بشر در آمده است، یعنی همین چیزی كه بزرگترین دوست بشر است بزرگ ترین دشمن بشر شده است. چرا؟ علم چراغ است، روشنایی است. استفاده از آن بستگی دارد كه بشر این چراغ را در چه مواردی و برای چه هدفی به كار ببرد؛ به قول سنایی برای مطالعه ی یك كتاب از آن استفاده كند و یا برای دزدیدن یك كالا در شب تاریك و «چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد كالا» .

بشر علم را همچون ابزاری برای هدفهای خویش استفاده می كند، امّا هدف بشر چیست و چه باید باشد؟ علم دیگر قادر نیست هدفهای بشر را عوض كند؛ ارزشها را در نظرش تغییر دهد، مقیاسهای او را انسانی و عمومی بكند. آن دیگر كار دین است، كار قوّه ای است كه كارش تسلّط بر غرایز و تمایلات حیوانی و تحریك غرایز عالی و انسانی اوست. علم همه چیز را تحت تسلّط خویش قرار می دهد مگر انسان و غرایز او را. انسان علم را در اختیار می گیرد و در هر جهت كه بخواهد آن را به كار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 358
می برد؛ امّا دین انسان را در اختیار می گیرد، جهت انسان را و مقصد انسان را عوض می كند.

ویل دورانت در مقدّمه ی لذّات فلسفه درباره ی «انسان عصر ماشین» می گوید:

«ما از نظر ماشین توانگر شده ایم و از نظر مقاصد فقیر. » [2]
انسان عصر علم و دانش با انسان ما قبل این عصر در اینكه اسیر و بنده ی خشم و شهوت خویش است هیچ فرق نكرده است. علم نتوانسته است آزادی از هوای نفس را به او بدهد. علم نتوانسته است ماهیّت حجّاجها، چنگیزها، نادرها، ابومسلم ها، سزارها را عوض كند. آنها با همان ماهیّت بعلاوه ی مقدار زیادی نفاق و دورویی و تظاهر بر جهان حكومت می كنند با این تفاوت كه علم دست آنها را درازتر كرده است، تیغ یك ذرعی شان تبدیل شده به موشك بمب افكن قاره پیما.


[1] . نازعات/24.
[2] . لذّات فلسفه، بخش دعوت، پاراگراف آخر.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است