در
کتابخانه
بازدید : 482955تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Collapse فطرت فطرت
Expand معنای فطرت معنای فطرت
Expand فطریّات انسان فطریّات انسان
Expand گرایشهای مقدّس گرایشهای مقدّس
Expand عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی
Expand عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی
Expand تكامل اصالتهای انسانی تكامل اصالتهای انسانی
Collapse مبنا و منشأ مذهب مبنا و منشأ مذهب
Expand عشق و عبادت عشق و عبادت
Expand فطری بودن دین فطری بودن دین
Expand بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم
نظر قرآن درباره ی منشأ دین
Expand توحیدتوحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی از جنبه هایی كه این نظریّه را رد می كند همان است كه به این آقای فویرباخ باخ باید گفت شما كه به خدا اساساً اعتقاد نداری و انسان را هم به طریق اولی یك موجود صد در صد مادّی می دانی، پس این دوگانگی وجود انسان را چگونه توجیه می كنی؟ این دوگانگی را مذاهب می توانند بیان كنند كه انسان را مركّب می دانند از یك حقیقت خاكی و یك حقیقت ملكوتی: «فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» [1]. از یك طرف «سوّیته» است (كاملش كردم، از نظر جهازات تمامش كردم) ، امّا یك چیز دیگر دنبالش دارد: «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» . یا تعبیری كه در سوره ی «قَدْ أَفْلَحَ اَلْمُؤْمِنُونَ» آمده است كه:

«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ» تا آنجا كه می گوید: «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» [2] بعد آن را چیز دیگر كردیم. آن چیز دیگر شدن [مهمّ است و با دوگانگی وجود انسان ارتباط پیدا می كند. ] آنها می توانند این حرف را بگویند ولی شما چه می توانید بگویید؟ ثانیاً ما طبق این فلسفه باید قبول كنیم كه هیچ انسانی در جهان به شرافت اصلی خودش باقی نیست. می گوید انسان در ذات خودش دارای دوگانگی است، بعد كه در زندگی اجتماعی انحطاط پیدا می كند به آن جنبه ی دانی و دنیّ خودش و در حیوانیّت سقوط می كند می آید جنبه های عالی و شریف وجود خودش را از خودش انتزاع می كند. از اینجا اعتقاد به مذهب پیدا می شود. معنای این سخن این است كه اوّلاً ما باید همه ی افراد بشر را ساقطشده ی در حیوانیّت فرض كنیم و ثانیاً باید همه ی این ساقطشده های در حیوانیّت را «مذهبی» فرض كنیم، در صورتی كه: اوّلاً انسانها همیشه دو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 556
گونه بوده اند: انسانهایی كه به شرافت انسانیّت خودشان باقی بوده اند- و در همه ی زمانها بوده اند- و انسانهایی كه در حیوانیّت سقوط كرده اند؛ و ثانیاً باید ببینیم آنهایی كه به مذهب گرایش پیدا می كنند- كه اتّفاقاً این جزء یكی از ادلّه ی ماست- و به عبارت دیگر همیشه در دنیا مشتریهای مذهب چه گروههای هستند؟ آیا مردمان شریف، آنهایی كه اصالتهای انسانیّت در آنان باقی است به سوی مذهب گرایش دارند، یا انسانهایی كه در حیوانیّت سقوط كرده اند؟ حتّی غیر مذهبی ها هم در این جهت انكار ندارند و لهذا می گویند اگر شما می بینید افراد مذهبی هستند، این مذهبی بودن شرافت ذاتی اینهاست، به آن مذهبی كه گرایش پیدا كرده اند مربوط نیست، به شرافت خود اینها مربوط است؛ یعنی مشتریهای واقعی مذهب همیشه از میان افراد شریف انتخاب می شوند. شما می گویید چون انسان شرافتش را از دست می دهد و در حیوانیّت سقوط می كند این امر منشأ اعتقاد به خدا می شود، در حالی كه قضیّه بر عكس است: آنهایی كه در خودشان این شرافت را احساس می كنند و باقی بر اصالتهای انسانی هستند آنها هستند كسانی كه اعتقاد و ایمان به خدا و اصول مذهب پیدا می كنند.

به هر حال نظریّه ی این جناب یك نظریّه ی منسوخی است.


[1] . ص/72.
[2] . مؤمنون/12- 14.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است