در
کتابخانه
بازدید : 482967تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Expand فطرت فطرت
Collapse توحیدتوحید
Expand مقدمات مقدمات
Collapse راههای اثبات وجود خداراههای اثبات وجود خدا
1راه فطرت
Collapse 2راههای علمی و شبه فلسفی 2راههای علمی و شبه فلسفی
Expand الف برهان نظم 1الف برهان نظم 1
Collapse ب راه هدایت موجودات 1ب راه هدایت موجودات 1
Expand ج راه خلقت 1ج راه خلقت 1
Expand 3راههای عقلانی و فلسفی 3راههای عقلانی و فلسفی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
وقتی كه ما در كلمات علمای جدید این حرف را دیدیم، بیشتر تعجب كردیم، یعنی به این حرف ایمان پیدا كردیم. اینشتین در مقدمه ی كتاب خلاصه ی فلسفی نظریه ی اینشتین به این مطلب تصریح می كند كه تجارب مولّد فرضیات نیست، بلكه این فرضیات است كه تجارب را به دنبال خودش می كشاند، و تصریح می كند كه فرضیه های بزرگ دنیا همانهایی است كه در یك حالتی یك مرتبه به ذهن دانشمند القاء و الهام شده است. او حتی تعبیر الهام و اشراق می كند، یك مرتبه به ذهن دانشمند الهام شده، بعد از الهام رفته روی آن تجربه كرده، دیده درست است. اینشتین می گوید عامل اصلی پیدایش نظریات، آن الهاماتی است كه احیانا به دانشمندان می شود. در كتاب انسان موجود ناشناخته كه كتاب بسیار محققانه ای است، الكسیس كارل كه از دانشمندان طراز اول جهان شناخته شده است، یك فصل علی حده ای تحت عنوان «اشراق و الهام» دارد كه من قسمتی از آن را اینجا نوشته ام و برایتان نقل می كنم. می گوید:

«به یقین اكتشافات علمی، تنها محصول و اثر فكر آدمی نیست. نوابغ علاوه بر مطالعه و درك قضایا از خصایص دیگری چون اشراق و تصور خلاّقه برخوردارند.

اشراق، چیزهایی را كه بر دیگران پوشیده است می باید و روابط مجهول بین قضایایی را كه ظاهرا با هم ارتباطی ندارند می بیند و وجود گنجینه های مجهول را به فراست درمی یابد و (نوابغ) بدون دلیل و تحلیل، آنچه را كه دانستنش اهمیت دارد می دانند. . . دانشمندان را به دو دسته می توان تقسیم كرد: یكی منطقی و دیگری اشراقی. . . علوم ترقی خود را مرهون این دو دسته متفكر است. در علوم ریاضی نیز كه اساس و پایه ی كاملا منطقی دارد، مع هذا اشراق سهم گرفته است. »
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 144
بعد عده ای را نام می برد، می گوید اینها ریاضی دانان اشراقی هستند و عده ای دیگر را نام می برد، می گوید اینها ریاضی دانان منطقی هستند. بعد چند جمله ای راجع به روشن بینی و تله پاتی صحبت می كند. این طور می گوید:

«وجود روشن بینی و تله پاتی نیز یكی از معلومات بلا واسطه ی مشاهده است.

روشن بینان بدون استفاده از اعضای حسی خود افكار دیگران را درك می كنند و حوادث كم و بیش دور را از لحاظ مكان و زمان می بینند. » در جلسه گذشته چون ما بالاشاره این موضوع را صحبت كرده بودیم، آقای مهندس سحابی كه اینجا بودند معلوم شد كه روی همین زمینه ی بالخصوص مطالعات زیاد و یادداشتهایی دارند و ما از ایشان خواهش كردیم كه یادداشتهای خودشان را بیاورند. ما از رفقا همیشه خواهش كرده ایم كه در این موضوعات كه صحبت می شود، هر كسی هر اندازه ای كه وقت دارد مطالعه داشته باشد و آن را ارائه كند تا همه استفاده كنند، من خودم هم استفاده كنم. حالا من قسمتهایی از یادداشتهای آقای مهندس سحابی را برایتان می خوانم. ایشان می نویسند:

«ژاك هادامار ریاضی دان بزرگ فرانسوی می گوید: وقتی ما به شرایط اكتشافات و اختراعات می اندیشیم محال است بتوانیم اثر ادراكات ناگهانی درونی را نادیده بگیریم. هر دانشمند محققی كم و بیش این احساس را كرده است كه زندگی و مطالعات علمی او از یك رشته فعالیتهای متناوب كه در عده ای از آنها اراده و شعور وی مؤثر بوده و بقیه حاصل یك سلسله الهامات درونی می باشند، تشكیل شده است. (در واقع اینها می خواهند بگویند كه اصلا نوابغ یعنی افرادی كه از این قوه ی درونی بهره مند هستند، به آنها بیشتر این جور الهامات آنی می شود) [1]. پوان كاره می گوید: به كرّات برای من اتفاق افتاده است كه پس از آنكه یك رشته تحقیقات و تجسسات طولانی علمی را بدون حصول نتیجه رها كرده ام، ناگهان در زمان استراحت یا به هنگام گردش، بدون مقدمه و با كمال اطمینان فكری، برق آسا از خاطرم خطور كرده و راه حل مطلب را به دستم داده است. (پوان كاره در نبوغ شخصی خیلی معروف است. ) (2) » بو علی در آخر دانشنامه ی علایی وقتی راجع به همین قوه ی حدس و الهام بحث
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 145
می كند و می گوید افراد تفاوت دارند و بعضی افراد فوق تازگی دارند، از خودش نام نمی برد ولی از جای دیگر معلوم می شود كه خودش منظور است. می گوید من افرادی را سراغ دارم كه اساسا حالتشان این است كه بدون اینكه احتیاج به مطالعه ی زیاد داشته باشند، مطالب در ذهنشان می آید، اول مطلب در ذهنش می آید، بعد مراجعه می كند به كتابها، می بیند آنچه كه در كتابهاست قبلا در ذهن او آمده است، به طوری كه در هجده سالگی از تمام علوم و فنون عصر خودش آگاه است. و در جای دیگر گفته است كه من تا هجده سالگی هر چه می خواستم یاد بگیرم یاد گرفته ام. به هر حال در آنجا تصریح می كند كه من این حالت را در خودم كاملا یافتم. در بحث «نبوّت» هم كه وارد می شود می گوید حقیقت نبوت كه یك قوه ی قدسیه ای است- كه ما می گوییم الهام می گیرد- همین نیروست، منتها با تفاوت شدت و ضعف. این نیرو در افراد عادی حتی در نوابغ به صورت یك چراغ است مثل یك لامپ 25 شمعی یا 100 شمعی، و آنچه در پیغمبر و نبی (آن كه سراسر وجودش را وحی و الهام گرفته است) هست مثل یك نور خورشید یا فلان ستاره ی دیگر است.

«آقای ژاك هادامار می گوید: خود من در جستجوی مطلبی مدتها كوشش و مطالعه می كردم و به نتیجه ای نمی رسیدم ولی یك روز در حالی كه ابدا به آن موضوع نمی اندیشیدم، دفعتا با یك توجه آنی كه بر اثر گردش چرخهای اتومبیل در ذهنم حاصل شد، آن را به طور دقیق یافتم و نكته ی جالب توجه آنكه این راه حل بكلی از مسیری كه در آن مطالعه ی خود را ادامه داده بودم خارج بود. چون شرایط اختراع و اكتشاف در ریاضیات تابع شرایط عمومی اختراع و اكتشاف است، این اتفاقات تنها برای ریاضی دانان نبوده است. لاژوین فیزیكدان مشهور فرانسوی كاملا مسبوق و متوجه به این موضوع بوده است چنانكه به كن و الری می گوید: شما می گویید در بعضی لحظات احساس می كنید كه چیزی درونی شما را رهبری می كند. این لحظات در تجربیات شخصی من به طور مستمر پیش می آید.

ژولیو كوری به خود من اظهار داشت: به من الهامات ناگهانی بسیاری شده است كه در هر موقع سهلترین وسیله را برای آزمایش یك فنومن با اطمینان به اینكه آن متد بهترین طریقه ی ممكن بوده است، در اختیار من گذاشته. مخصوصا این احساس را در دو موقع به خوبی به یاد دارم كه یكی از آنها به هنگام آزمایش انفجار اتم اورانیوم پیش آمده است. پوان كاره می گوید: اختراع عبارت است از اجتناب از یك عده تركیبات و سنتزهای ذهنی بی فایده، یعنی تمیّز و انتخاب. این عمل تمیز و انتخاب كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 146
بدون آن اختراعی صورت نخواهد گرفت، بایستی كاملا در عالم شعور باطنی و ناخودآگاهی انجام گیرد، زیرا كه شعور یا ضمیر به خود ما آن را مجملا دریافت می كند و تشخیص و تمیز آن را بایستی بر عهده ی ضمیر نابه خود دانست، چون كه در این عمل انتخاب، قوه ی ادراك و ذوق و تمیز لازم است و اینها از مختصات ضمیر نابه خود می باشند، و بالعكس موقعی كه احتیاج به قواعد و قوانین عادی و موجود جهت شرح و بیان آن مدركات باطنی پیدا می كنیم، آن وقت است كه ضمیر به خود و شعور ما دخالت می كند. » به هر حال این موضوع كه موضوع «اشراق و الهام» است، خودش یك بحثی است. لا بد شنیده اید كه از قدیم الایام می گویند در میان فلاسفه هم دو مكتب وجود داشته است: مكتب «مشّاء» و مكتب «اشراق» . اینها از نظر لغت در مقابل همدیگر نیستند. ارسطو و افلاطون با یكدیگر اختلاف مشرب داشتند. ارسطو بیشتر متكی بود به تجسّس، همین تجسّسات علمی یا قیاسی یا تجربی، و افلاطون بیشتر روی همین الهامات و اشراقات تكیه داشت و می گفت ذهن و نفس را باید تربیت كرد و آماده ی این جور اشراقات و الهامات نمود. روی همین حساب به آنها می گویند «اشراقی» ها.

ارسطو رسمش این بوده كه در حالی كه راه می رفته تعلیماتش را می داده است، [لذا به پیروان او] می گویند «مشّائین» یعنی راه روندگان.


[1] و 2. جمله ی داخل پرانتز از استاد است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است