در
کتابخانه
بازدید : 483005تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Expand فطرت فطرت
Collapse توحیدتوحید
Expand مقدمات مقدمات
Collapse راههای اثبات وجود خداراههای اثبات وجود خدا
1راه فطرت
Expand 2راههای علمی و شبه فلسفی 2راههای علمی و شبه فلسفی
Collapse 3راههای عقلانی و فلسفی 3راههای عقلانی و فلسفی
Expand راههای عقلانی و فلسفی (1) راههای عقلانی و فلسفی (1)
Expand راههای عقلانی و فلسفی (2) راههای عقلانی و فلسفی (2)
Collapse پاسخ به شبهات پاسخ به شبهات
Expand 1توحید و تكامل 1توحید و تكامل
Collapse 2توحید و مسأله ی شرور2توحید و مسأله ی شرور
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از نظر حكمت بالغه این مطلب را باید حساب كنیم كه مجموع آنچه كه در همین دنیا با همین وضع موجود است، خیرش بیشتر است یا شرش (این خیر و شر كه از یكدیگر تفكیك پذیر نیست) ؟ مثلا وقتی كه باران می بارد و آفتاب متناسب می تابد، می گوییم امسال سال خیلی خوبی شد، درختها همه میوه می دهند. یك سال در آن فصلی كه تازه درختها شكوفه كرده اند، سرمای سختی می آید و میوه ها را سرما می زند، می گوییم امسال سال بدی شد، آن را ما بد حساب می كنیم. آن سرما هم باید باشد، پیدایش آن سرما در نظام عالم از این آفتاب و این گرمی تفكیك پذیر نیست، این كه هست، آن هم باید باشد، اینها دنبال یكدیگر و لازم و ملزوم یكدیگرند. در مجموع، آیا آنچه كه در عالم وجود دارد و بیشتر است و غلبه دارد، خیرات است كه شرور هم عارضش می شود، یا شرور است كه احیانا خیراتی پیدا می شود؟ اگر مجموع نظام عالم خیر شد، آنگاه نمی توانید بگویید خدا چرا چنین عالمی را آفریده است، چون چنین عالمی در مجموع خودش خیر است. به اصطلاح می گویند اگر عالم آفریده نمی شد (یعنی خیرات عالم ممنوع می شد به واسطه ی شرورش) منع خیر كثیر به واسطه ی شر قلیل بود و منع خیر كثیر به واسطه ی شر قلیل، شر كثیر است.

اینجاست كه یك تقسیم بندی مخصوصی شده است. می گویند به حسب فرض اوّلی این طور باید حساب كنیم كه موجودات یا خیر مطلق اند كه خیر مطلق در این عالم وجود ندارد، یا شر مطلق اند كه شر مطلق هیچ جا وجود ندارد (شر مطلق همان اعدام و عدمیات است) . موجودی كه شر است، آن است كه شر برای شی ء دیگر است، آن كه شر برای شی ء دیگر است، وجودش برای خودش خیر است، برای چیز دیگر شر است. شر مطلق هم اصلا نیست. سه شقّ دیگر باقی می ماند: یكی اینكه موجودات خیرشان بر شرشان غلبه داشته باشد، دوم اینكه شر بر خیر غلبه داشته باشد، و سوم اینكه خیر و شر كاملا متساوی باشند. آن كه در نظام عالم وجود دارد، این است كه خیر بر شر غلبه دارد. باز نظام عالم نظام پیشرفت است، نظام تكامل است. شرور هست ولی در اقلیت واقع شده است. این هم یك فرضیه و یك تئوری فلسفی راجع به توجیه اصل مطلب كه حتی مسأله ی حكمت بالغه را هم توجیه می كند. چرا این خلأها پر نشد؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 289
چرا این نیستیها به جایش هستی گذاشته نشد؟ این چراها دیگر وجود پیدا نمی كند.

این چراها معنایش این است كه اصلا چرا این عالم آفریده شده است؟ اگر این عالم می خواهد همین طبیعت را داشته باشد كه هست و می خواهد همین عالمی باشد كه هست، اینها هم در آن هست. اما اگر بخواهیم بگوییم كه خوبیهای این عالم باشد، بدیهایش نباشد، یعنی اصلا این عالم این عالم نباشد، یعنی امری محال. می گویند «لیس فی الامكان ابدع ممّا كان» بدیع تر و زیباتر از آنچه كه هست محال است، یعنی آن فقط یك فرض و توهّمی است كه شما می كنید.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است