در
کتابخانه
بازدید : 483084تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Collapse فطرت فطرت
Expand معنای فطرت معنای فطرت
Expand فطریّات انسان فطریّات انسان
Expand گرایشهای مقدّس گرایشهای مقدّس
Expand عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی
Expand عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی
Expand تكامل اصالتهای انسانی تكامل اصالتهای انسانی
Expand مبنا و منشأ مذهب مبنا و منشأ مذهب
Expand عشق و عبادت عشق و عبادت
Expand فطری بودن دین فطری بودن دین
Collapse بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم
نظر قرآن درباره ی منشأ دین
Expand توحیدتوحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این یك اصل كه تقریباً در حرفهای دوركهیم است. اگر چه با بیانی كه من گفتم در كتابهای اینها نمی گویند و ما مطلب را با بیان به اصطلاح شرقی خودمان- یعنی در قالب اصطلاحات خودمان- بیان كردیم ولی حرفش این است و در اینجا از مجموع حرفهایش پیداست كه روی همین جهت تكیه كرده است. ولی دوركهیم از كسانی است كه روی یك سلسله مسائل دیگری [چنین نظریّه ای را ابراز كرده است، روی ] مطالعاتی كه گذشتگان او روی قبایل بدوی گذشته كه در دورانهای خیلی باستان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 590
بوده اند یا روی قبایل بدوی ای كه در زمان ما هم می گویند تا قرن هجدهم وجود داشته اند- و شاید الآن هم وجود داشته باشند- و به اصطلاح روی ادیان بشرهای اوّلیّه انجام داده اند؛ كه می بینید در همه ی این كتابها می نویسند و معتقد هستند كه در آن بدوی ترین حالات بشر هم نوعی پرستش وجود داشته است، پرستش مظاهر طبیعت امّا با عنوان یك نوع تقدّس بخشیدن به آنها. مثلاً می گویند كه در برخی غارها آثاری هست، سنگها، مهره ها و تسبیح مانندها پیدا شده است كه نشان می دهد بشر اوّلیّه برای آن مهره ها یك نوع تقدّسی قائل بوده است، آنها را می بوسیده و برای آنها فوق العاده احترام قائل بوده است. راجع به این كه آیا اینها دو نوع مذهب بوده یا هر دو یك چیز است، بحث دارند، بعضی می گویند یك چیز است و بعضی می گویند دو چیز است.

یكی دیگر از حرفهایی كه راجع به اقوام اوّلیّه گفته اند مسأله ی توتم و توتم پرستی است. معتقدند كه اقوام بدوی گذشته و بعضی از اقوام بدوی زمانهای نزدیك به زمان ما در واقع یك نوع حیوان را پرستش می كرده اند به این اعتقاد كه خود را با آن حیوان از نظر نژاد یكی می دانسته اند یا اساساً خودشان را از نسل آن حیوان می دانسته اند. این عقیده كه انسان از حیوان به وجود آمده است، كه صورت علمی اش در داروینیسم هست، صورت غیر علمی اش در همان اقوام اوّلیّه بوده است. مثلاً یك قومی نسب خودش را به گاو می رسانده، كه معتقدند منشأ اوّلی گاوپرستی و این كه گاو در هند تقدّس پیدا كرده این بوده كه توتم اقوام هندی خیلی قدیم گاو بوده منتها بعد تطوّر پیدا كرده و آن افكار بعدی از بین رفته ولی تقدّس گاو باقی مانده است. یا مثلاً بعضی فلان مرغ را توتم خودشان می دانسته اند.

راجع به توجیه این مطلب كه چگونه می شود كه این فكر در مردمی پیدا می شود كه ما از نسل فلان حیوان هستیم و بعد به پرستش آن حیوان می پردازند و برای آن حیوان یك قداستی و یك قدرت خارق العاده ای قائل می شوند، آن حیوان را محافظ قوم و محافظ قبیله می دانند و این جور چیزها، می گویند دوركهیم معتقد بوده است كه این همان تجلّی روح اجتماعی انسانهاست، به این معنا كه چون واقعاً هر انسانی در خودش دو «من» احساس می كرده، یك «من» از آن جهت كه من زیدم پسر عمرو - «من» ی كه در مقابل آن، «من» فرد دیگر را قرار می دهند: این مال من است نه مال تو- و یك «من» دیگر كه آن، من جمعی است (مثلاً برای ما كه ایرانی هستیم «من ایرانی»
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 591
یك «من» مشترك است) ، آری؛ چون چنین بوده است، این قبایل كه آن حیوان را می پرستیده اند در واقع جامعه را می پرستیده اند؛ این عقیده برایشان پیدا می شده كه همه ی افراد این قبیله از اولاد او هستند، بعد اگر او را پرستش می كردند نه فقط به اعتبار این بوده كه نسب ما به او منتهی می شود بلكه همچنین به اعتبار این بوده است كه او مظهر این جامعه است و در واقع می خواسته اند جامعه ی خودشان را پرستش كنند.

حال، آن شكل خیلی عالی تر و مدرن تری كه- به نظر من- از حرفهای دوركهیم تقلید كرده اند همین چیزی است كه نویسنده ی مقاله گفته، نرفته دنبال توتم پرستی و غیره، همان قسمت اوّلی را كه عرض كردم گفته است؛ می گوید این نوعی «بازگشت به از خود بیگانگی» است؛ در انسان واقعاً دو نوع «خود» وجود دارد: خود فردی و خود جمعی؛ بسیاری از كارها را كه انسان می كند به اعتبار خود جمعی و من جمعی اش می كند؛ مثلاً انسان در یك جا ایثار می كند؛ شما ایثار را این جور معنی می كنید كه «ایثار» یعنی غیر را بر خود مقدّم داشتن؛ بعد دنبال توجیه و تحلیلش هستید كه آخر چطور می شود انسان كه بالفطره برای خودش باید كار كند- چه احساسی در انسان هست كه- غیر را بر خود مقدّم می دارد؟ ! یك كاری است كه با منطق عقل جور در نمی آید، در عین حال انسان این كار را انجام می دهد و این را برتر از این می داند كه كاری را برای خودش بكند، و یك كار مقدّس می شمارد.

می گوید شما اشتباه می كنید كه می گویید «ایثار» یعنی غیر را بر خود مقدّم داشتن. نه، او خود را بر خود مقدّم می دارد، چون دارای دو «خود» است: خود اجتماعی و خود فردی. این الآن آن «خود» ش هست كه تجلّی كرده است. بازهم «خود» برای «خود» كار كرده ولی نه خود فردی بلكه خود جمعی. بنابراین اخلاق هم به این شكل توجیه می شود. حسّ ملّیّت و ملت پرستی و فداكاریها و از خودگذشتگیها برای قوم و برای ملّت و برای جمع نیز همه توجیه پذیر است: اینها كار كردن برای غیر نیست، كار كردن برای «خود» است كه همان خود جمعی باشد.

نویسنده ی این مقاله، این بحث را برده تحت عنوان «از خودگذشتگی» كه من خیال می كنم این تعبیر از خود او باشد [1]. . . [2] خود اجتماعی اش را گم می كند، او را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 592
«غیر» می پندارد و از خودش منتزع می كند، از خودش به اصطلاح فرا می فكند؛ در خودش دو «خود» احساس می كند: خود فردی كه در آن، من است، نفس است، خود است، فردیّت است؛ و یك «من» دیگر كه در آن، جمع و جامعه است. آنگاه دو نوع كار هم می كند: كارهایی كه «من» جامعه انجام می دهد، [و كارهایی كه «من» فردی انجام می دهد. ] كم كم این «من» جمعی را فراموش می كند؛ بلا تشبیه نظیر آنچه كه در تعبیرات قرآن راجع به خدا آمده است كه انسان در واقع خدا را فراموش می كند [در نتیجه ] خودش را فراموش می كند، او می گوید كه انسان من جمعی را، من خودش را فراموش می كند، بعد می بیند یك سلسله فضیلتها هست، خیال می كند خودش منحصر است به همان خود فردی، بعد برای این كه موضوعی برای آن كارهایی كه با من جمعی انجام می دهد پیدا می كند می آید آن موضوع را در خارج از وجود خودش فرض می كند و آن ما وراء الطبیعه است. خیلی حرفها از یك نظر- منتها در یك جهت معكوسی- شكل عرفانی پیدا می كند:

سالها دل طلب جام جم از ما می كرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می كرد
او هم می گوید آقا این همان «خود» ت است، همان من جمعی توست، منتها این را گم كرده ای؛ چون گم كرده ای، این را از بیگانه و از بیرون از خودت جستجو می كنی، و این می شود «از خود بیگانگی» ؛ یعنی انسان «خود» ش را فراموش می كند، «غیر» را به جای «خود» می گیرد و آن غیر، [ما وراء الطبیعه است. ]
حال، نویسنده ی مقاله در میان اقوال و آرائی كه نقل كرده است، این نظریّه را كه نقل می كند، دیگر زیاد رد نمی كند؛ می گوید بله، البتّه این نظر هم خالی از ایرادها نیست و لهذا پیروان دوركهیم آن را اصلاح كردند (یعنی دیگر اصلاح شده اش هیچ عیبی ندارد) . تقریباً نظری است كه خود این شخص انتخاب می كند، و از آن یك نتیجه هم می گیرد و آن نتیجه این است كه می خواهد بگوید طبق آن نظریّه ای كه می گفت «منشأ دین جهل است» ناچار باید نتیجه این باشد كه با رفتن جهل دین از بین می رود (چون با رفتن علّت، معلول از بین می رود) و حال آنكه عملاً اینجور نیست، پس معلوم می شود كه این نظریّه باطل است؛ و طبق آن نظریّه ای كه می گفت «منشأ دین ترس از قوای طبیعت است» آن روزی كه هراس انسان از قوای طبیعت از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 593
بین برود باید دین از بین برود، ولی ما می بینیم عملاً این جور نیست و دین از بین نرفت. همین طور است فقر و غنا و اختلاف طبقاتی. می بینیم در هر جا كه طبقات از بین می رود و تساوی به وجود می آید بازهم دین از بین نمی رود؛ در آن كشورها هم باز همان طور درگیری دارند؛ بعد از این كه این كشورها به تساوی به اصطلاح رسیده اند باز دائماً درگیرند كه با دین چگونه مبارزه كنند؛ باز می بینید روز به روز تمایل جوانان به دین- حتّی در شوروی به قول او- بیشتر می شود. ولی اگر این نظریّه را انتخاب كنیم، چنین نیست، این یك اصلی است كه همیشه همراه بشر است، ریشه ی مذهب همین است و به همین دلیل هم هرگز از جامعه ی بشر بیرون نخواهد رفت. پس این تنها نظریّه ای است كه برای مذهب ریشه ی ماورائی و الهی قائل نیست و در عین حال اعتراف می كند كه مذهب از بین رفتنی هم نیست. یك چنین حرفی اینجا هست.

این حرف هم یك حرف بی اساسی است.


[1] . اگر دوستان فرصت پیدا كنند، از كتابهای مربوط- هر جا كه مفصّل تر هست- نظریّه ی دوركهیم را پیدا كنند و روی این امر هم تحقیق شود خوب است.
[2] . [افتادگی از نوار است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است