در
کتابخانه
بازدید : 483039تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Collapse فطرت فطرت
Expand معنای فطرت معنای فطرت
Expand فطریّات انسان فطریّات انسان
Expand گرایشهای مقدّس گرایشهای مقدّس
Expand عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی
Expand عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی
Expand تكامل اصالتهای انسانی تكامل اصالتهای انسانی
Expand مبنا و منشأ مذهب مبنا و منشأ مذهب
Expand عشق و عبادت عشق و عبادت
Expand فطری بودن دین فطری بودن دین
Collapse بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم
نظر قرآن درباره ی منشأ دین
Expand توحیدتوحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حقیقت این است كه در این كه جامعه یك واحد حقیقی است نه یك واحد اعتباری، شكّی و تردیدی نیست. این مقدار را تفسیر المیزان هم مكرّر و در جاهای متعدّد بحث كرده است كه جامعه یك وحدت و یك حیات مخصوص به خود دارد و به موجب این كه یك وحدت و یك حیات مخصوص به خود دارد اجل دارد، قوّت دارد، ضعف دارد، سرنوشت مشترك دارد و. . . ، كه من در این جزوه ی كوچكی كه اخیراً منتشر كرده ام به نام قیام و انقلاب مهدی علیه السّلام از دیدگاه فلسفه ی تاریخ، چون جزوه، خیلی مختصر بود، ضمن اشاره به این بحث، چند جا- كه جای این بود كه باید مراجعه كرد- در پاورقی به تفسیر المیزان ارجاع كرده ام. تعبیراتی كه در قرآن هست: «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ، إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ» [1]، و اساساً این كه قرآن حكم را روی قوم می برد: اقوامی چنین بودند و ما اقوام را هلاك كردیم، و [از نظر قرآن ] در میان اقوام سرنوشت مشترك در كار نیست، اگر یك اقلّیّت صالح در میان یك قوم باشد تأثیری در وضع قوم نمی گذارد- چنانكه عكس قضیّه هم همین جور است- از باب این كه خود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 594
قوم و ملّت یك حكم واحد دارد، [این امر مؤیّد آن است كه جامعه یك واحد حقیقی است نه یك واحد اعتباری. ]
تا اینجای نظریّه ی مذكور همه درست است ولی این كه تركیب جامعه چگونه تركیبی است، ما روی این قضیّه كه بحث كردیم به اینجا رسیدیم كه تركیب جامعه ی انسانی یك تركیب نوع سوم است، یعنی نه از نوع تركیب اعتباری است (چون واقعاً یك تركیب حقیقی است) و نه از نوع تركیبهای طبیعی یا شیمیایی، زیرا در تركیبهای طبیعی و شیمیایی اصلاً شخصیّت اجزاء به هیچ نحو استقلال ندارد، مستحیل است در شخصیّت كل، ولی افراد در جامعه در این حد شخصیّتشان مستحیل نمی شود و لازمه ی نظریّه ی دوركهیم و اشخاصی كه در این حد اصالت اجتماعی هستند، جبر اجتماعی است، یعنی لازمه اش این است كه فرد از خودش هیچ اراده ای و هیچ تشخیصی نداشته باشد؛ یعنی وقتی كه حس می كند، این جامعه باشد كه حس می كند، وقتی كه اراده می كند این جامعه باشد كه اراده می كند و فرد اساساً در مقابل جامعه هیچ استقلال نداشته باشد؛ و حال آنكه در عین اینكه جامعه یك حقیقت و یك نوع تركیب است، استقلال فرد در یك حدّ معیّن محفوظ است و لهذا فرد می تواند جامعه ی خودش را عوض كند. جزء مستحیل شده امكان ندارد كه بتواند [وضع «كل» را] تغییر بدهد و عوض كند. فرد می تواند علی رغم سیر و جریان رودخانه ی جامعه، در جهت خلاف جامعه سیر و حركت كند، می تواند سیر جامعه را شدیدتر كند، می تواند كندتر كند، می تواند متوقّف كند و می تواند مسیر تاریخ را عوض كند، و این همان مسأله است كه انسان كه اختیار و آزادی دارد، در مقابل جبر جامعه هم آزادی و استقلالش در یك حدّ زیادی محفوظ است.


[1] . یونس/49.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است