در
کتابخانه
بازدید : 483012تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Expand فطرت فطرت
Collapse توحیدتوحید
Expand مقدمات مقدمات
Collapse راههای اثبات وجود خداراههای اثبات وجود خدا
1راه فطرت
Collapse 2راههای علمی و شبه فلسفی 2راههای علمی و شبه فلسفی
Expand الف برهان نظم 1الف برهان نظم 1
Collapse ب راه هدایت موجودات 1ب راه هدایت موجودات 1
Expand ج راه خلقت 1ج راه خلقت 1
Expand 3راههای عقلانی و فلسفی 3راههای عقلانی و فلسفی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
آیا این اصل هدایت در تمام موجودات عالم هست یا در بعضی موجودات عالم؟ اینها را در نباتات و حیوانات و انسان (عرض كردیم ما به شعور ارادی آنها كار نداریم، در كارهای غیر ارادیشان فعلا بحث داریم) خیلی خوب می شود ثابت كرد، در جمادات چطور؟ آیا این اصل هدایت فقط در نباتات و حیوانات و انسان وجود دارد؟ دیگر در جمادات وجود ندارد؟ در قرآن ذكر شده است كه در همه ی موجودات وجود دارد، منتها در جمادات آن طوری كه ما در نباتات می توانیم اثبات كنیم ( «ما» كه می گوییم یعنی «من» . شاید اطلاعات علمی بیشتری باشد بتواند در همان جا هم اثبات كند) نمی توانیم اثبات كنیم ولی خلافش را هم نمی شود اثبات كرد، نه اینكه حتما در جمادات ثابت شده كه هر كاری كه جمادات می كنند لازمه ی ساختمان ماشینی آنهاست. آنچه در قرآن است [نشان می دهد] كه اصل هدایت در همه ی موجودات است، مثلا می فرماید: «وَ أَوْحی فِی كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها» [1] در هر آسمانی كار او را به او وحی كرده است، یعنی كاری كه باید انجام بدهد به او گفته است، راهش را به او نشان داده، و بعلاوه اینكه می فرماید: «رَبُّنَا اَلَّذِی أَعْطی كُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی » [بیانگر آن است كه ]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 116
قرآن [اصل هدایت را] به نباتات و حیوانات و انسان اختصاص نداده است، «أَعْطی كُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی » هر چیزی را آن جوری كه باید ساختمانش را ایجاد كند ایجاد كرده و آن را هم هدایت كرده است. قرآن عمومیت قائل است.

حالا ببینیم از نظر آن مقداری كه علوم بشر در جمادات كشف كرده، چه كشف كرده؟ آیا ضد این را كشف كرده یا نه؟ یا خودش را كشف كرده؟ یا هنوز از این نظر لا اقل بگوییم برای ما مجهول است؟ در جمادات كسی نمی تواند لا اقل آن طرف را اثبات كند، مثلا بگوید این نظمی كه در منظومه ی ما وجود دارد، اینكه خورشید مثلا دور خودش بگردد، زمین دور خودش بگردد، بعد دور خورشید بگردد، بعد هم این سیاره های دیگر هر كدام در یك مداری به دور خورشید بگردند، خورشید خودش با منظومه ی خودش اگر یك حركت دیگری (دوری یا مستقیم) داشته باشد، این دیگر لازمه ی ساختن این ماشین است، دیگر خورشید همین قدر كه خورشید شد نمی تواند غیر از این باشد، محال است غیر از این باشد. عرض می كنیم چنین چیزی نیست، چنین چیزی لا اقل ثابت نشده است. ببینید، یك خواصی برای اجسام و اجرام هست كه اینها را می توان خواص ضروری و لا ینفك دانست كه محال است غیر از این باشد و آن همان خواص مقداری و ریاضی اشیاء است، مثلا اگر یك جرمی، یك جسمی دارای فلان حجم است، لازمه اش این است كه اگر این جسم را نصف كنیم، حجم نصف هم نصف حجم كل باشد، یا خواصی كه در ریاضیات ذكر می كنند كه مثلا یك مكعب دارای چه خواصی از نظر ریاضی می تواند باشد. بله، این خواص لازمه آن و غیر قابل تفكیك است، همان طوری كه یك مربع مثلا اگر اضلاعش فلان مقدار بود، مجموع سطحش حتما این مقدار غیر قابل تخلف است، در اجسام و اجرام این جور چیزها هست، ولی ما در حركات اشیاء یك نظم بالخصوصی یعنی یك جریانی را می بینیم، علم قانونی را كشف كرده، اسم این قانون را گذاشته «قانون جاذبه» ، تا می گویند قانون جاذبه ی نیوتن، خیلی افراد خیال می كنند یعنی رمز مادی حركات اشیاء، اصلا قانون جاذبه ی نیوتن در بیان بعضی افراد یعنی رمز مادی حركات موجودات، در صورتی كه ارزش قانون نیوتن فقط این مقدار است كه خود آن مرد گفته است و آن این است كه او همین قدر كشف كرده كه یك نوع كشش و جذب و انجذاب میان اجرام عالم وجود دارد، فرمولش را هم به دست داده، اما آیا این را تعریف كرده یا توانسته این را تعریف كند كه چیست؟ می بینید تعریفی كه می كند می گوید جاذبه یعنی كشش، كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 117
از روی اثر تعریف كرده، این كه تعریف نیست، این كه حقیقت مطلب بیان نشده.

فیزیك همین قدر می گوید چیزی [وجود دارد] ، اصلا خود نیوتن حرفش این است، می گوید من چیزی می بینم در میان اجسام و اجرام كه عجالتا نامی ندارم رویش بگذارم، اسمش را می گذارم جاذبه، گویی اجسام خودشان همدیگر را جذب می كنند.

این را من یادم نیست در كجا دیدم، ظنّ قوی دارم كه در سیر حكمت در اروپا فروغی از نیوتن نقل می كند، می گوید من نمی گویم این چیست و چگونه است، من یك چیزی می بینم كه گویی اجسام خودشان همدیگر را جذب می كنند و می كشانند. ما یك قدم بالاتر می رویم، می گوییم نه، «گویی» نه، واقعا اجسام یكدیگر را می كشانند، واقعا اجسام یكدیگر را به همان تناسب خاصی كه در میان جرمشان از یك طرف و فاصله شان از طرف دیگر هست، می كشانند اما «ما حقیقة هذه القوّة؟ » حقیقت این چیست؟ آیا كلمه ای كه به حقیقتش نزدیكتر باشد از آنچه كه عرفای خودمان «عشق» نامیده اند [وجود دارد؟ ] مثلا كلمه ی «جاذبه» از كلمه ی «عشق» كه آنها گفته اند رساتر و نزدیكتر است؟ نه.

طبایع جز كشش كاری ندارند*حكیمان [2] این كشش را عشق خوانند نوعی عشق، نوعی علاقه، هر چه می خواهید بگویید، نوعی كشش در میان اجرام وجود دارد كه با یك حساب معینی، با یك فرمول معینی اینها یكدیگر را می كشانند و همین سبب این انتظامات در كار خلقت شده است كه مثلا زمین در یك مدار معین حركت كند و ماه در یك مدار معین. اما حقیقت این چیست؟ آیا كسی می تواند بگوید ای آقا! شما می گویید: «وَ أَوْحی فِی كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها» نیوتن خلافش را ثابت كرد كه گفت «قانون جاذبه» ، شما می گویید «وحی» ؟ این خیال كرده كه اگر «وحی» بگوییم یعنی یك كسی می آید بیخ گوش اینها با اینها حرف می زند و او كه گفته «جاذبه» یك چیز دیگری را گفته است. هیچ كس هم نمی تواند بگوید با دلیل عقل لازمه ی جرم بودن جرم همان طوری كه خواص ریاضی آن هست این خاصیت هم هست و این دیگر خاصیت غیر قابل تخلف است. عرض كردیم ما این را نمی توانیم بگوییم، حتما غیر از این [است ] ولی از كجا كه این جور نباشد كه باز ساختمان خورشید یك مطلب باشد،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 118
ساختمان زمین یك مطلب باشد و رهبری خورشید و زمین (همین نوع رهبری كه این در مدار خودش بچرخد و آن كار خودش را بكند) یك امر دیگر باشد؟ ما عجالتا اگر نتوانیم [اصل هدایت ] را در جمادات اثبات كنیم، نفی هم نمی توانیم بكنیم، بعلاوه ی اینكه یك جمله هایی كه ما در كتابهای متفرقه ی فارسی زبان گاهی خودمان خوانده ایم، از همین آقای نیوتن نقل می كنند كه خود او باز در همین قانون جاذبه و در این نظم موجودات اراده ی خدا را دخالت می دهد، می گوید آن مقداری هم كه من كشف كرده ام كافی برای حفظ این نظم نیست، علاوه بر این باید دست قدرتی هم باشد. او كه اصلا این جور هم می گوید. «علاوه بر این» نمی خواهد، «علاوه» خود همین است.

پس در باب جمادات، حرفی كه ما فعلا داریم این است كه اگر ما فرضا نتوانیم ثابت كنیم كه حركات این جمادات لازمه ی جبری ساختمان مادی اینها نیست، خلافش هم تا امروز ثابت نشده است. و اما در باب نباتات و حیوانات و انسان، مثل برهان نظم است، چون این قدر در این زمینه مطالبی گفته شده است كه الی ما شاء اللّه، ما فقط باید شكل دلیل قرآن را ذكر كنیم كه بعد دیگر آقایان اگر این مطلب را قبول كردند كه اصل هدایت غیر از اصل انتظام است، آن وقت در كلمات علمایی كه در این زمینه ها چیز نوشته اند بروند ببینند و خودشان استنباط و استخراج و استفاده كنند.


[1] . فصّلت/12.
[2] . حكیمان الهی.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است