در
کتابخانه
بازدید : 482999تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Collapse فطرت فطرت
Expand معنای فطرت معنای فطرت
Expand فطریّات انسان فطریّات انسان
Collapse گرایشهای مقدّس گرایشهای مقدّس
Expand عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی
Expand عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی
Expand تكامل اصالتهای انسانی تكامل اصالتهای انسانی
Expand مبنا و منشأ مذهب مبنا و منشأ مذهب
Expand عشق و عبادت عشق و عبادت
Expand فطری بودن دین فطری بودن دین
Expand بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم
نظر قرآن درباره ی منشأ دین
Expand توحیدتوحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مقوله ی پنجم مقوله ای است كه ما عجالتاً نام آن را «مقوله ی پرستش» یا «مقوله ی عشق و پرستش» می گذاریم. بر می گردیم به حرف اوّل خودمان كه در جهان هیچ موجودی به اندازه ی انسان نیازمند به تفسیر و توضیح نیست، چون در انسان چیزها دیده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 500
می شود كه در غیر انسان دیده نمی شود، و پیچیدگیهایی مشاهده می شود كه توضیح و تفسیرش آسان نیست بلكه فوق العاده مشكل است، و به همین جهت است كه انسان را «عالم صغیر» نامیده اند یعنی به تنهایی خودش یك جهان است. عرفا این را هم قبول ندارند كه انسان عالم صغیر باشد، می گویند عالم، انسان صغیر است و انسان، عالم كبیر. مولوی می گوید:

چیست اندر خانه كاندر شهر نیست
چیست اندر جوی كاندر نهر نیست
خانه جزء است و شهر كل، هر چه در خانه باشد در شهر قطعاً هست. ولی در شهر ممكن است چیزهایی باشد كه در خانه نباشد كه اغلب هم این طور است.

همچنین چیزی كه در جوی كوچك باشد در رودخانه البتّه هست. بعد نتیجه گیری می كند و می گوید:

این جهان جوی است دل چون نهر آب
این جهان خانه است دل شهری عجاب
نه عكس قضیّه كه بگوید این انسان (دل یعنی انسان) خانه است و جهان شهر.

غرضم اهمّیّت انسان است، و در انسان خیلی چیزهاست كه نیازمند به تفسیر است و این ساده انگاریها در موضوع انسان خیلی اشتباه است. این ساده انگاریها را همه كرده اند. حال موضوعی كه شاید بیشتر هم نیاز باشد كه ما شرح بدهیم مسأله ی «عشق و پرستش» و در واقع مسأله ی «عشق» است. خود همین عشق در انسان یك پدیده ی معضل عجیبی است كه خیلی نیاز به تفسیر دارد. در باب عشق بعضی اصلاً عشق را جز از مقوله ی شهوت ندانسته و گفته اند عشق همان هیجان غریزه ی جنسی است، چیز دیگری غیر از آن نیست؛ یعنی مبدأش غریزه ی جنسی است، انتهایش هم غریزه ی جنسی است.

نظریّه ی دیگری هست كه معتقد است كه عشقها از غریزه ی جنسی شروع می شود ولی بعد تلطیف می شود، جنبه ی جنسی خودش را از دست می دهد و حالت روحانی به خود می گیرد.

و یك نظریّه ی دیگر هست كه از اساس قائل به دو نوع عشق است: عشقهای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 501
جسمانی كه مبدأ جسمانی و غایت جسمانی دارد، و عشقهای روحانی كه از ابتدا مبدأ روحانی دارد و غایتش هم روحانی است.

مسأله ی عشق خصوصاً در آنجا كه با پرستش توأم می شود- و بلكه هر عشقی كه به مرحله ی عشق واقعی برسد (یعنی حساب شهوات را باید جدا كرد) به مرحله ی پرستش می رسد، یعنی این دو در واقع از یكدیگر تفكیك پذیر نیستند؛ به هر حال مسأله ی عشق و پرستش در انسان- مسأله ای است كه فوق العاده نیازمند به تحلیل و تفسیر و توضیح و توجیه است. باید بررسی شود كه واقعاً چه مبدئی دارد؟ آیا این حرفی كه از قدیم به افلاطون نسبت داده اند- و لهذا امروز هم می گویند «عشق افلاطونی» - راست است؟ آیا در انسان واقعاً یك مبدأ غیر جسمانی و غیر مادّی برای عشق وجود دارد؟ و آیا عشقهای روحانی هم در انسان وجود دارد و اگر وجود دارد چیست؟
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است