در
کتابخانه
بازدید : 483064تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Expand فطرت فطرت
Collapse توحیدتوحید
Expand مقدمات مقدمات
Collapse راههای اثبات وجود خداراههای اثبات وجود خدا
1راه فطرت
Collapse 2راههای علمی و شبه فلسفی 2راههای علمی و شبه فلسفی
Expand الف برهان نظم 1الف برهان نظم 1
Expand ب راه هدایت موجودات 1ب راه هدایت موجودات 1
Collapse ج راه خلقت 1ج راه خلقت 1
Expand 3راههای عقلانی و فلسفی 3راههای عقلانی و فلسفی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
آن موضوعی كه عرض كردم از نظر من ابهام دارد- كه نه تنها خود مطلب ابهام دارد (خود مطلب كه مربوط به بحث من نیست) ، استنباطی هم كه از مسأله ی بقای ماده و بقای انرژی یا اصلی كه می گوید این دو یك ریشه دارند كرده اند احتیاج به توضیح دارد - این است كه آیا آنچه امروز به نام بقای ماده یا بقای انرژی یا بقای ماده و انرژی- با هم- می گویند، از نظر تعریف فلسفی، نه از نظر نامگذاری علمی (از نظر علم، نامگذاری كافی است، از نظر فلسفه است كه باید درست تعریف كرد) بازگشت به همان نظریه ی ذیمقراطیس است؟ یعنی یك اشیائی در عالم هست كه ازلا و ابدا بشخصه باقی هستند؟ آن عقیده این بود، می گفت این هزاران ذره، میلیونها ذره ای كه امروز شما می بینید كه با آنها این درخت تشكیل شده است، خود این ذره همیشه بوده و همیشه خواهد بود، هرگز كنارش هم ساییده نمی شود، هرگز تبدیل به چیز دیگر هم نمی شود، همیشه هست. آیا امروز علم همین را می گوید؟ می خواهد یك شی ء را در دنیا نشان بدهد كه آن شی ء ثابت ثابت است، هیچ تغییری در آن پیدا نمی شود؟ یا نه، آنچه كه به نام اصل بقای ماده یا انرژی [معروف است ] و یا آن اصلی كه گفته اند ماده و انرژی یك ریشه دارد و آن همیشه باقی است، معنایش این است كه نوعش باقی است نه شخصش، كما اینكه می گویند مقدار ماده در عالم ثابت است. «مقدار ماده در عالم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 167
ثابت است» غیر از این است كه آحاد ماده در عالم ثابت باشد.

من مقصود خودم را این طور بگویم: فرض كنیم اگر موالید و وفیات دنیا را بتوانند آن طور كنترل كنند كه مثلا تمام افراد بشر در سه میلیارد ثابت بمانند (نه سه میلیارد و یك نفر بشود، نه سه میلیارد و یك نفر كم) به طوری كه جوری توازن بر قرار كنند كه در همان ساعتی كه مثلا هزار و پانصد و شصت نفر و یا ده هزار و ششصد و هفتاد نفر می میرند، در همان ساعت و همان لحظه همین مقدار انسان متولد شود، آن وقت ما می توانیم بگوییم مقدار انسان در دنیا همیشه ثابت است اما فرد ثابتی نداریم.

«مقدار انسان در دنیا ثابت است» یعنی از یك طرف هر اندازه انسان از میان می رود، از طرف دیگر همان تعداد انسان به وجود می آید. از نظر علمی می گوییم انسان در دنیا باقی است، این نامگذاری است، اما از نظر فلسفی هیچ چیزی باقی نیست، چون فلسفه روی واقعیات حكم می كند. واقعیت، فرد است نه مجموع، مجموع كه واقعیت ندارد. می گوید این فرد فانی شونده است، آن فرد هم فانی شونده است، مجموع كه یك امر اعتباری و قراردادی است ثابت است.

این مطلب برای من ابهام دارد و می خواهم برای من توضیح بدهید كه آیا آنچه امروز در دنیا برای ماده یا غیر ماده (آن اصلی كه می گویند عالم از آن به وجود آمده است) می گویند ثابت است، فقط مقدار و مجموع است كه ثابت است، یا علم به یك شی ء و یك حقیقت واقعی رسیده كه می گوید خود همان شخص به صورت شخصی برای همیشه موجود است؟ اگر ما به اینجا رسیدیم كه در دنیا اشیائی وجود دارند كه به صورت شخصی و واقعیت شخصی خودشان همیشه موجودند و آنها هستند كه این اشیاء عالم را به وجود می آورند، پس در واقع باید بگوییم در دنیا چیز تازه ای به وجود نمی آید و خلق نمی شود، هر چه در دنیا تازه به وجود می آید، شكل تازه به وجود آمده.

پس اگر ما خدا را هم خالق بدانیم، لا اقل به این معنا باید خالق بدانیم كه بگوییم خداوند خالق شكلهای تازه ی ماده ی عالم است، نه خالق خود ماده ی عالم، چون خود ماده ی عالم كه فرضا همیشه بوده و خواهد بود. (حالا از حرف حكمای اسلامی بگذرید كه [این فرض ] در عین حال با مخلوقیت منافات ندارد، روی حساب سطحی داریم حكم می كنیم) . باید بگوییم آن چیزی كه دائما پیدا می شود و جریان دارد و قرآن اسم آن را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 168
«خلقت» گذاشته است كه «كُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» [1] خداوند هر روز در یك شأنی است و هر روز اشیائی را ایجاد می كند، معنایش این است كه از این مصالح موجود لایتغیری كه واقعا هم لا یتغیر است، هر روز در دنیا یك صورتهایی می سازد، بعد خراب می شود، بعد می سازد، بعد خراب می شود، مثل كار یك كوزه گر كه ماده را ایجاد نمی كند ولی از این ماده های موجود كوزه ای می سازد، بعد خراب می كند، احیانا ممكن است همانها اگر به صورت خاك در بیایند باز كوزه بشوند.


[1] . رحمن/29.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است