در باب گرایشها هم همین طور است. پیروان مكتب مادّی انسانی- یعنی آن
مكتبی كه انسان را مادّی محض می داند- تقسیم شدند به دو دسته: یك گروه را ما
مادّیّون شجاع می دانیم و گروه دیگر را مادّیّون غیر شجاع یا بگوییم مزوّر. مادّیّون
شجاع كسانی بودند كه به لوازم مادّی بودن روح از هر جهت ملتزم شدند، مثل نیچه.
نیچه یك فیلسوف مادّی است، در مورد انسان به روح و این جور مسائل معتقد نیست،
در نتیجه گیریهایش هم در مورد انسان كاملاً بر اساس همین فلسفه ی خودش
نتیجه گیری كرده است. می گوید آنچه را كه به نام «اخلاق» می گویند همه را بریزید
دور، اگر تاكنون همه ی اخلاقیّون دنیا آمده اند گفته اند كه دنبال هوای نفس نروید من
می گویم بروید، چرا نروید؟ ! اگر همه ی اخلاقیّون دنیا آمده اند گفته اند به كمك ضعیف و
به جنگ قوی كه به ضعیف تجاوز می كند بشتابید من می گویم برعكس، اگر ضعیفی
را دیدید [شما هم حقّ او را پایمال كنید. ] آن شاعر ما می گوید:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 514
«چو می بینی كه نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینی گناه است»
این می گوید اگر حرف بزنی گناه است. اگر دیدی كسی در چاه افتاد یك سنگ هم تو
روی او بینداز. طبیعت، همان طور كه تاكنون سیر كرده همان درست است. یك عدّه
ضعیف شده اند یك عدّه قوی، آنكه ضعیف شده به حكم طبیعت محكوم به فناست، به
حكم اخلاق هم باید محكوم به فنا باشد. ابرمرد چنگیز است. ترحّم یعنی چه؟ ! ترحّم
ضعف است؛ ایثار یعنی چه؟ احمقی است.
این است كه تمام ارزشهای انسانی را نفی كرده است، و به حق اگر ما در باب
انسان، انسان را موجودی صد در صد مادّی بدانیم راهی جز نفی كردن اینها نیست،
یعنی آنچه كه ما به نام «انسانیّت» و «گرایشهای انسانی» و «مقدّسات انسانی»
می نامیم، همه موهوم و بی اساس است. از یك طرف ماتریالیسم انسانی قائل شدن و از
طرف دیگر دم از انسانیّت و ارزشهای انسانی زدن، تناقض است و قابل توجیه نیست.
ارزشهای انسانی با فطرت انسانی جور در می آید و فطرت انسانی با این جور در
می آید كه انسان در سرشت خودش یك مایه ی انسانی دارد، مایه ای برای همین
گرایشهای مقدّس؛ یعنی در سرشت انسان یك حقیقت مقدّسی هست كه میل به تعالی
در ذات او نهفته است. تضادّ درونی انسان، تضادّ حقیقی درونی فرد كه در حدیث آمده
و به دنبال آن در ادبیّات ما آمده است [بیانگر همین واقعیّت است. ]