در
کتابخانه
بازدید : 483040تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Collapse فطرت فطرت
Expand معنای فطرت معنای فطرت
Expand فطریّات انسان فطریّات انسان
Expand گرایشهای مقدّس گرایشهای مقدّس
Expand عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی
Expand عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی
Expand تكامل اصالتهای انسانی تكامل اصالتهای انسانی
Expand مبنا و منشأ مذهب مبنا و منشأ مذهب
Expand عشق و عبادت عشق و عبادت
Collapse فطری بودن دین فطری بودن دین
Expand بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم
نظر قرآن درباره ی منشأ دین
Expand توحیدتوحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در نظریّه ی ماركسیستها چنین نیست، الزاماً باید قبول كنیم كه در دوره ی اشتراك اوّلیّه، دین حتماً وجود نداشته، دین بعد از مالكیّت و بعد از آنكه جامعه به دو گروه استثمارگر و استثمار شده، غنی و فقیر تقسیم شد، پیدا شده است (این یك تفاوت) .

بنابراین دین را طبقه ی حاكمه وضع كرده اند. طبق نظریّه ی اینها ما باید قبول كنیم كه واضعین اوّلیّه ی دین، خودشان جزء طبقه ی حاكمه بوده اند. ولی نظریّات گذشته به طبقات كار نداشت، طبقه ی حاكم و محكوم نمی شناخت و برایش فرق نمی كرد. بنابراین اگر تاریخ نشان بدهد كه این جور نیست، یعنی اگر تاریخ نشان بدهد كه همه ی ادیان یا اكثر ادیان از طبقاتی بروز كرده اند كه طبقات حاكمه نبوده اند قهراً نظریّه ی اینها رد می شود.

اینها می گویند كه دین را طبقه ی حاكمه وضع كرده است برای حفظ امتیازات خودش.

می گویند این طبقه یك سلسله امتیازات داشته و آن طبقه ی دیگر یك سلسله محرومیّتها.

اینها برای حفظ این امتیازات به عاملی معنوی و درونی هم احتیاج داشتند و آن عامل درونی قهرا باید در طبقه ی محكوم به صورت ایمان و اعتقاد باشد. طبقه ی حاكم قهراً خودش بی عقیده است چون امامزاده را خودش ساخته، فقط طبقه ی محكوم را معتقد می كند و بنابراین طبقه ی محكوم باید با ایمان و با اعتقاد باشد. آنگاه دین برای طبقه ی محكوم چگونه است؟ اوّلاً برای آنها مایه ی تسلّی است. به آنها می گویند هر چه در اینجا از دست دادی در دنیای دیگر به دست می آوری، غصّه نخور؛ همه برای این كه انقلاب نكن. در این صورت باید تمام تعلیمات دین در جهت تسلیم و تسكین باشد.

اگر قضا و قدر است، برای این است كه بگویند آقا فایده ندارد، مگر با قضا و قدر می شود جنگید؟ ! اگر برای احساس مغبونیّت است، می گویند جبران در عالم آخرت وجود دارد. پس تمام تعلیمات ادیان در جهت تسلیم و تمكین و تسكین است. و حال آنكه تعلیماتی در ادیان- مثلاً در اسلام- پیدا می شود در جهت خلاف، یعنی تعلیماتی در جهت انقلابی؛ نه تنها دین از میان طبقه ی حاكمه بروز نكرده است، بالاتر از آن، خواه از میان طبقه ی حاكمه بروز كرده باشد و خواه از طبقه ی دیگر، در جهت منافع طبقه ی محكوم و دعوت به ثوره و انقلاب است.

این دیگر با این حرفها جور در نمی آید. به حساب آنها نمی تواند تخلّف داشته
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 578
باشد؛ باید در متن این تعلیمات، چیزی [بر خلاف منافع طبقه ی حاكمه نباشد. ] مثلاً در همین نظامات اجتماعی كه خودمان در آن هستیم آیا امكان دارد از دستگاههای ارتباط جمعی- روزنامه ها، رادیو تلویزیون- یك وقت انسان مطلبی بشنود در جهت تحریك مردم بر علیه هیئت حاكمه؟ نه، خود هیئت حاكمه هر چه می گوید در جهت توجیه خودش می گوید و امكان ندارد در جهت خلافش باشد. پس دین را طبقه ی حاكمه وضع می كند و در تعلیماتش باید مایه های ناامیدكننده مثل قضا و قدر و مایه های تسلی بخش [مثل ] وعده های عالم آخرت وجود داشته باشد، و قهراً باید فرض كنیم كه طبقه ی دیندار، جاهل هم هست چون اگر جاهل نباشد زیر بار این جور تعلیمات نمی رود. پس، از این جهت ما نمی توانیم به آنها ایراد بگیریم كه نظریّات مختلف در این زمینه داده اند، یعنی این كه می گویند دین ساخته ی طبقه ی حاكمه است و این كه می گویند از جهل توده استفاده كرده اند، با همدیگر منافات ندارد. آن نظریّه ی اوّل می خواست بگوید كه توده خودش از آن جهت كه جاهل بود دین را برای خود اختراع كرد؛ اینها می گویند طبقه ی حاكمه از جهل توده استفاده كرد و دین را اختراع كرد [1].


[1] . یك نظریّه كه چنین نظریّه ای ما نداریم این است كه ممكن است كسی بگوید طبقه ی محروم خودش برای تسلّی خودش دین را وضع كرد. ماركسیستها عامل تسلّی را آورده اند ولی می گویند طبقه ی حاكمه برای اینها مایه ی تسلّی وضع كرد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است