در
کتابخانه
بازدید : 483082تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Collapse فطرت فطرت
Collapse معنای فطرت معنای فطرت
Expand فطریّات انسان فطریّات انسان
Expand گرایشهای مقدّس گرایشهای مقدّس
Expand عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی
Expand عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی
Expand تكامل اصالتهای انسانی تكامل اصالتهای انسانی
Expand مبنا و منشأ مذهب مبنا و منشأ مذهب
Expand عشق و عبادت عشق و عبادت
Expand فطری بودن دین فطری بودن دین
Expand بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم
نظر قرآن درباره ی منشأ دین
Expand توحیدتوحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال راجع به فطریّات انسان صحبت می كنیم. (فعلاً بحث دینی و مذهبی و قرآنی نمی كنیم) . آیا انسان فطریّاتی دارد یا ندارد، و قهراً معنی فطریّات چیست؟ ما سه لغت داریم كه خوب است این سه لغت از یكدیگر تمیز داده شوند و فرقشان بیان شود. یكی لغت «طبیعت» است. معمولاً در مورد بی جانها لغت «طبیعت» یا «طبع» به كار برده می شود- البتّه در مورد جاندارها هم به كار برده می شود؛ می خواهم بگویم در مورد بی جانها این لغت اختصاصاً به كار برده می شود- مثلاً ما می گوییم كه طبع آب چنین است؛ وقتی می خواهیم خاصیّتی از خواصّ این موجود بی جان به نام «آب» را بیان كنیم می گوییم طبع آب چنین است، یا می گوییم طبیعت اكسیژن چنین است كه قابل احتراق است؛ طبیعت ئیدروژن و ازت چنین است؛ و برای اشیاء به اعتبار خواصّ گوناگونی كه دارند ویژگیهایی ذاتی قائل می شویم. اسم ویژگی ذاتی [شی ء بی جان ] را «طبیعت» می گذاریم. این ناشی از یك فكر فلسفی است كه در همه ی افراد بشر هست؛ یعنی بشر این طور فكر می كند كه دو شی ء متساوی از هر جهت، نمی توانند خواصّ گوناگون داشته باشند. اگر خواص، گوناگون شد دلیل بر این است كه تفاوتها و چندگونگیهایی بین این دو شی ء هست. چون بشر اشیاء را از بعضی جهات متساوی می دیده، و مشاهده می كرده است كه چند شی ء در عین اینكه همه جسم و مادّه هستند خواصّشان گوناگون است- مثلاً [1] می دیده كه آب یك جسم و یك مادّه است، خاك هم یك جسم و یك مادّه است، ولی هر كدام از اینها خواصّ مخصوص به خود دارند كه دیگری ندارد- ناچار [این طور نتیجه گیری می كرده كه ] یك قوّه و نیرویی و یك خصوصیّتی در این جسم نهفته است كه منشأ این خاصیّت مخصوص شده و یك خصوصیّت دیگری در دومی نهفته است كه منشأ خواصّ مخصوص به آن شده است، و آن خصوصیّتی كه منشأ اثر خاص می شود اسمش «طبیعت» است. امروز هم ما این كلمه را در همین موارد به كار می بریم، مثلا می گوییم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 464
طبیعت گیلاس این است، یا طبیعت فلان درخت این است كه در سرما طاقت دارد و در گرما از بین می رود، و طبیعت فلان درخت دیگر این است كه در منطقه ی گرمسیر می تواند به حیاتش ادامه دهد، و غیره.

البتّه طبیعت را در غیر بی جان- یعنی در جاندارها مثل گیاهان و حیوانات و انسان- هم به كار می بریم ولی در آن جنبه هایی كه با بی جانها مشتركند؛ چون جاندارها آنچه را كه بی جانها دارا هستند دارا می باشند ولی چیزهایی دارند كه بی جانها ندارند.


[1] . چون این فكر از قدیم بوده، مثال را هم از قدیم ذكر می كنیم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است