در
کتابخانه
بازدید : 482994تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Expand فطرت فطرت
Collapse توحیدتوحید
Expand مقدمات مقدمات
Collapse راههای اثبات وجود خداراههای اثبات وجود خدا
1راه فطرت
Collapse 2راههای علمی و شبه فلسفی 2راههای علمی و شبه فلسفی
Expand الف برهان نظم 1الف برهان نظم 1
Collapse ب راه هدایت موجودات 1ب راه هدایت موجودات 1
Expand ج راه خلقت 1ج راه خلقت 1
Expand 3راههای عقلانی و فلسفی 3راههای عقلانی و فلسفی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در انسان بحث كنیم. در انسان انواعی از هدایتها وجود دارد كه ما آنها را طبق آنچه كه قرآن كریم فرموده است بیان می كنیم، بعد ببینید اینها با اصول علمی جور در می آید یا نه. یكی از هدایتهایی كه قرآن كریم نام می برد، هدایتها و الهامات اخلاقی است. می دانیم كه اخلاق، هم به فرد مربوط است و هم به اجتماع. اخلاق یعنی بهترین نوع كاری كه انسان باید در مقابل افراد دیگر اجتماع انجام دهد و مصلحت اجتماع در این است و اگر غیر از این باشد، اجتماع راه كمال را طی نمی كند و این بهترین راهی است كه انسان برای شخص خودش باید انتخاب كند تا به سوی كمال پیش برود.

اخلاق به اصطلاح «علم دستوری» است، راجع به آن چیزی است كه انسان باید انجام دهد، نه راجع به آن چیزی است كه هست. آیا خوب است، باید انسان چنین كند یا نه؟ در انسان فطرتا، مستقل از هر تعلیم و تربیتی، یك سلسله دستورهای اخلاقی اینچنینی وجود دارد كه انسان می گوید خوب است انسان این جور عمل كند، بد است آن جور دیگر عمل كند، باید چنین بود، باید چنان بود، همینهایی كه ما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 135
اسمش را «انسانیت» می گذاریم. «هَلْ جَزاءُ اَلْإِحْسانِ إِلاَّ اَلْإِحْسانُ» [1] قرآن به صورت سؤال می گوید: آیا پاداش نیكی كردن جز نیكی كردن چیز دیگری است؟ یعنی هر كسی به فطرت خودش می فهمد پاداش نیكی نیكی است.

فرض كنید در یك مسافرتی، در یك بیابانی، یك جایی گرفتار شدید، فوق العاده گرفتاری شدیدی پیدا كردید. یك كسی اتفاقا آنجا پیدا شد و چون دید شما این گرفتاریها را دارید، آمد و انسانیت كرد و به شما كمك كرد. اگر ماشینتان خراب شده بود، كمك كرد و ماشین شما را درست كرد، اگر پول شما را دزد زده بود، آنجا به شما پول داد، یك مقداری هم كمكهای دیگر كرد. در یك كشور غریبی این كمكها را كرد و رفت. احتمال این هم كه شما یك بار دیگر او را ببینید آن هم در كشور خودتان، در صد احتمال یكی بیشتر نیست، كه نمی شود گفت او به این خاطر این كار را كرده كه یك روزی بیاید از شما پاداش بگیرد. صد در صد یقین دارید كه او فقط به خاطر اینكه به شما نیكی كند این كار را كرده است. تصادفا شما این آدم را پنج سال دیگر در كشور خودتان دیدید. اتفاقا این آدم هم در یك جایی یك گرفتاری ای پیدا كرده، شما هم اطلاع پیدا كردید كه یك گرفتاریهایی دارد. آیا وجدان شما در اینجا قضاوتی دارد یا ندارد؟ مسلما یك چنین قضاوتی دارد كه این آدم در یك چنان شرایطی به من نیكی كرده است و الآن او در شرایطی قرار گرفته است كه من در آن شرایط بودم و من فعلا در شرایطی هستم كه او در این شرایط بود یعنی امكانات دارم، پس باید به او نیكی كنم. این را می گوییم قضاوت وجدانی، یعنی می گوییم وجدان بشر حكم می كند، دلیل دیگری ندارد غیر از اینكه وجدان حكم می كند.

ممكن است كسی منكر باشد ولی شما ببینید می شود انكار كرد؟ هر چیزی كه دلیلش فقط این است كه می گوییم وجدان بشر حكم می كند، انسانیت این جور حكم می كند، معنایش این است كه در وجود من یك چنین قضاوتی وجود دارد. «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها، `فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» [2] قسم به نفس و تعدیل این نفس و اینكه او را معتدل آفریده است. «فَأَلْهَمَها» آفرید نفس را و الهام كرد به او، القاء كرد به او كار زشتش را و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 136
كار پاكی اش را، یعنی نفس بشر كه خلق شده است، این الهام هم به او داده شده، زشت را خودش می فهمد، پاكی و تقوا را هم می فهمد، این دیگر دلیل نمی خواهد، تجربه نمی خواهد، معلم هم نمی خواهد، بدون معلم و بدون تجربه این را می فهمد.

الآن یك حدیثی یادم آمد كه چون حدیث خیلی خوبی است، برایتان عرض می كنم. در ذیل آیه ی «وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ اَلْكِتابَ إِلاّ أَمانِیَّ» [3] كه از عوام و امّیّیون یهود انتقاد شده است، شخصی از امام صادق (علیه السلام) سؤال كرد كه آخر اینها چه تقصیری دارند؟ اینها عوامند، هر تقصیری كه هست، به گردن علمای آنهاست. چرا قرآن حتی عوام الناس آنها را هم مورد عتاب قرار می دهد؟ یك حدیث خیلی مفصلی است كه در یك سخنرانی كه در انجمن ماهانه ی دینی تحت عنوان «اجتهاد در اسلام» كردم هست و در بحثی درباره ی مرجعیت هم عین همان تكرار شده است. من حدیث را مفصل در آنجا نقل كردم، بازهم همه ی حدیث نیست. امام بعد از آنكه شرح مفصلی در آنجا می دهد كه تقلید و تبعیت مردم عوام از علما دو نوع است: یك نوع، نوع لازمی است و یك نوع نوعی است كه جایز نیست، می فرماید: بله، عوام هم مقصرند. چرا عوام مقصرند؟ فرمود: برای اینكه عوام می دیدند كه این علما به آنچه خودشان می گویند عمل نمی كنند: «وَ أَخْذِهِمُ اَلرِّبَوا» [4]، «وَ أَكْلِهِمُ اَلسُّحْتَ» [5] می دیدند خودشان از یك طرف می گویند در كتاب آسمانی ربا حرام است، اما می خورند، رشوه حرام است، ولی می خورند. بعد فرمود: «وَ قَدِ اضْطُرّوا بِمَعارِفِ قُلُوبِهِمْ. . . » مضمونش این است كه اضطرارا همه ی افراد بشر روی معرفتی كه در قلبشان قرار داده شده، این را می فهمند كه اگر یك آدمی به كار خوبی دعوت كرد و خودش عمل نكرد، نباید از او پیروی كرد.

تقصیر عوام اینجاست كه از آن الهام الهی خودش پیروی نمی كند، از آن قضاوت اولی وجدانی خودش پیروی نمی كند. همه چیز را كه نباید در مدرسه به آدم یاد داده باشند. همه چیز را كه نباید آدم اول یك بار تجربه كرده باشد بعد آموخته باشد، كه بگویید باید یك دور تجربه كند، بعد بیاموزد. نه، همین خودش كافی است، همین كه شما دیدید عالم و رهبر به یك چیز دعوت می كند ولی خودش بر خلاف آن عمل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 137
می كند، وجدان شما حكم می كند كه از او نباید پیروی كنید. اگر از او پیروی كنید، در نزد خدا مقصر و مسئول هستید. آنجا امام به قضاوتهای اولی وجدانی و به الهاماتی كه هر كسی دارد استناد كرد.

قرآن كریم تعبیر دیگری دارد، می فرماید: «لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ اَلْقِیامَةِ `وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اَللَّوّامَةِ» [6] بگو من قسم به روز قیامت نمی خورم، نه قسم به روز قیامت. این «نه قسم به روز قیامت» یعنی دیگر نزدیك است كه من قسم بخورم. مثل اینكه بگوییم: نه به جان شما، به جان خودم. این «نه به جان شما» یعنی الآن می خواهم قسم بخورم. حالا بعضیها هم گفته اند نه، مطلب این جور نیست [بلكه خداوند می فرماید] قسم می خورم به روز قیامت. حالا بحث ما در این زمینه نیست. نه قسم به روز قیامت و نه قسم به نفس ملامتگر. قیامت و نفس ملامتگر پشت سر همدیگر ذكر شده است. قیامت یوم الحساب است، روز محاكمه است، روزی است كه به خوبیها و بدیها رسیدگی می شود، ولی خدا و عالم بزرگ است كه اعمال انسان را در مقیاس خوب و بد می گذارد و خوب و بد را به انسان می نمایاند. نفس ملامتگر نفسی است كه خود انسان را ملامت می كند. خداوند یك قیامتی، یك میزانی، یك ترازوی حسابی در وجدان و در دل و نفس خود انسان قرار داده، به طوری كه همان كسی كه كار بد می كند، بعد كه خلوت می شود، خودش درباره ی آن كار بد می اندیشد، خودش خودش را ملامت می كند، یعنی خودش یك میزان حسابی، میزان محاكمه ای تشكیل می دهد. این كسی كه خودش را ملامت می كند، تا خودش نتواند درباره ی خودش قضاوت كند، می تواند ملامت كند؟ نه، خودش درباره ی خودش قضاوت می كند و درباره ی خودش حكم صادر می كند، خودش را محكوم می كند، بعد از محكومیت است كه ملامت می كند. این قضاوت همان قضاوت وجدانی است.

خداوند در نفس انسان این حكم و قضاوت و الهام را آفریده است كه همان.

جنایتكار هم هر كارش بكنند، آخر خودش می فهمد جنایت می كند و خودش را ملامت می كند، و تجارب نشان داده است كه جنایتكارها آخر دچار بیماریهای روانی، روحی، عصبی می شوند. علتش چیست؟ علتش این است كه جنایتكار هر كار بكند، آخرش نمی تواند وجدان خودش را از میان ببرد، همیشه از داخل وجدان ضربه می بیند،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 138
ملامت می بیند.

مردی است در زمان معاویه به نام «بسر بن ارطاة» كه مرد بسیار جانی ای بود.

معاویه او را برای ارعاب رعیتهای امیر المؤمنین فرستاد. گفت به هر جا رسیدی از هیچ كار مضایقه نكن. او هم دستور معاویه را به حد اعلی به كار بست و حتی گاهی اگر بچه ی صغیر هم گیر می آورد سر می برید، كما اینكه دو بچه از عبید الله بن عباس را كه حاكم یمن بود، جلوی مادرشان سر برید. بعد كم كم همین آدم دیوانه شد. می گویند خلبان هیروشیما الآن در دار المجانین است. با اینكه چقدر از این آدم استقبال كردند و مدال دادند، بعدها خودش به فكر فرو رفت، دید كار زشتی كرده است. دیگر هر كاری كردند نتوانستند وجدان این آدم را راضی كنند. این، الهامات اخلاقی است.

دو سه نوع هدایت دیگر هم در انسان داریم كه جلسه ی آینده می گویم. یكی مسأله ی هدایت حدس برای علماست. این یك مطلبی است كه آیا به علما (علما كه می گویم مقصودم تنها علمای مذهبی نیست، مقصودم مبتكرین و مكتشفین و مخترعین نیز هست) الهام می شود، وحی می شود یا نه؟ آیا پیشرفت علم معلول دو عامل است: یكی عامل تجربه و آزمایش و دیگری تفكر عادی منطقی، تفكر ریاضی، صغری و كبری چیدن و نتیجه به دست آوردن، یا علم مولود الهام هم هست؟ در اینجا من نظریه ی قدیم و جدید را عرض خواهم كرد كه بو علی چه گفته است، غزالی چه گفته است، و در این زمانهای اخیر خودمان علما در این زمینه چه گفته اند، كه این نوع دیگری از الهام و هدایت در بشر است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 139

[1] . رحمن/60.
[2] . شمس/7 و 8.
[3] . بقره/78.
[4] . نساء/161.
[5] . مائده/63.
[6] . قیامت/1 و 2.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است