گرایش دیگری در انسان هست كه به اصطلاح از مقوله ی «خیر و فضیلت» است،
به تعبیر دیگر از مقوله ی اخلاق است، آنچه كه ما در اصطلاح خودمان «اخلاق»
می نامیم. انسان به بسیاری از امور گرایش دارد به حكم آنكه منفعت و سود است.
انسان به پول گرایش دارد برای اینكه پول برای انسان منفعت است، یعنی وسیله ای
است كه می تواند حوائج مادّی او را رفع كند. این خیلی عالی است. گرایش انسان به
منفعت، همان «خود محوری» است، یعنی انسان به چیزی گرایش پیدا می كند برای
اینكه آن را جذب كند به خود برای ادامه و بقای حیاتش. (البتّه همین «گرایش موجود
زنده به اینكه حیات خویش را حفظ كند» چیست و چه رمزی دارد، خود مسأله ای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 496
است) . تا این اندازه، تحلیل آن كمی ساده تر است؛ امّا اموری هست كه انسان به آنها
گرایش دارد نه به دلیل اینكه منفعت است بلكه به دلیل اینكه فضیلت و «خیر عقلانی»
است. منفعت، خیر حسّی است و فضیلت، خیر عقلی. «فضیلت» مانند گرایش انسان
به راستی از آن جهت كه راستی است و در مقابل، تنفّر از دروغ؛ گرایش انسان به تقوا
و پاكی. به طور كلّی این گونه گرایشها كه فضیلت است دو نوع است: بعضی فردی
است و بعضی اجتماعی. «فردی» مثل گرایش به نظم و انضباط، گرایش به تسلّط بر
نفس، آنچه كه ما «مالكیّت نفس» می نامیم، بر خود مسلّط بودن و بسیاری دیگر از
مفاهیم اخلاق فردی، حتّی شجاعت- به معنی قوّت قلب نه زور بازو كه آن از مقوله ی
اخلاق نیست؛ شجاعت در مقابل جبن- و امثال اینها؛ و «اجتماعی» مانند گرایش به
تعاون، كمك دیگران بودن، با یكدیگر یك كار اجتماعی كردن، گرایش به احسان و
نیكوكاری، گرایش به فداكاری (كه هیچ با منطق منفعت جور در نمی آید زیرا
فداكاری یعنی فدا كردن خود، حتّی جان خود) ، گرایش به ایثار:
«وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ
وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» [1] اینكه انسان در حالی كه كمال احتیاج به چیزی را دارد دیگری
را بر خود مقدّم بدارد:
وَ یُطْعِمُونَ اَلطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْكِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً. `إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اَللّهِ لا نُرِیدُ
مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً.
[2]
پس به طور كلّی گرایش به فضیلت، یا گرایشهای اخلاقی، یا به تعبیر دیگر
گرایشهایی كه از مقوله ی فضیلت و خیر اخلاقی است، در انسان هست.