در حدیثی كه شیعه و سنّی روایت كرده اند و در شیعه در كتاب كافی هست آمده
است كه خداوند متعال فرشته را آفرید و او را از عقل محض ساخت و حیوان را آفرید
و او را از شهوت محض ساخت و انسان را آفرید و در انسان این دو را- سرشت فرشته
و سرشت حیوان را- با یكدیگر تركیب كرد و از او انسان آفریده شد:
«إنّ اللّهَ تَعالی خَلَقَ الْمَلائِكَةَ وَ رَكَّبَ فیهِمُ الْعَقْلَ وَ خَلَقَ الْبَهائَمِ وَ رَكَبَ فیهِمُ
الشَّهْوَةَ وَ خَلَقَ الْاِنْسانَ وَ رَكَّبَ فیهِ الْعَقْلَ وَ الشَّهْوَةَ. »
[1]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 515
مولوی هم می گوید:
در حدیث آمد كه خلاّق مجید
خلق عالم را سه گونه آفرید
بعد سه گونه را بر اساس همین حدیث كه شیعه و سنّی روایت كرده اند شرح
می دهد.
این تركیب انسان- به تعبیر حدیث- از جنبه ی فرشته ای و جنبه ی حیوانی (یك
موجود فرشته- حیوان) قهراً در انسان دو گرایش متضاد به وجود آورده، گرایشی رو به
بالا و گرایشی رو به پایین، گرایشی آسمانی و گرایشی زمینی. آنگاه خدا به انسان
عقل و اراده داده است و او را در میان این دو راه [مختار كرده است: ]
إِنّا هَدَیْناهُ اَلسَّبِیلَ
إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً [2]. او را در میان دو راه قرار داده و به او اراده ی مطلق و آزاد داده است
كه خودش از این دو، یكی را انتخاب كند. تضادهای تاریخ هم از این تضاد سرشتی
انسانها سرچشمه می گیرد، یعنی انسانهایی كه در جهت آسمانی و عقلانی پیش
رفته اند گروه اهل حق و جند اللّه را تشكیل می دهند و انسانهایی كه در حیوانیّت
سقوط كرده اند، انسانهای حیوان صفت و پست، [گروه اهل باطل و جند الشیطان را. ]
نبردهای انسانی تاریخ، صرف نبرد طبقه ی محروم با طبقه ی برخوردار به خاطر منافع
نیست، نبرد طبقه ی حق جو با طبقه ی منفعت جوست. البتّه قهراً طبقه ی محروم- چون برای
او هم فال است و هم تماشا- بیشتر گرایش به حق دارد، زیرا برای او «حق» دو خصلت
دارد: یكی اینكه آن روح حق گرای او را، و به تعبیر قرآن روح حنیف او را- كه گفتیم
«حنیف» یعنی حق گرا و «حنیفیّت» یعنی حق گرایی- آن خصلت حنیفیّت او را ارضاء
می كند، و دیگر آنكه ضمناً حقوقش را به دست می آورد.
[1] .
علل الشّرائع، ج 1، باب /6ص 4، با اندكی اختلاف.