در باب پیدایش اجزای عالم، صدر المتألهین حكیم معروف یك نظریه ای آورده
كه در عین اینكه آن نظریه ی حكما را قبول دارد كه عالم از نظر زمان حدی ندارد نه در
گذشته و نه در آینده، مسأله ی پیدایش عالم را هم [تبیین ] می كند، همان فرضیه ی معروفی كه
اسم آن «حركت جوهری» است. به دلائلی كه او ذكر كرده است، معتقد است هر چیزی
كه ما در عالم آن را ثابت می پنداریم متغیر است، نمی تواند چیزی در عالم زمان باشد
و واقعا ثابت باشد و لو ما آن را به صورت ثابت ببینیم. ممكن است آن چیز در حس و در
علم ما ثابت باشد [یعنی ] به حسب آنچه ما می بینیم ثابت باشد، ولی در واقع نمی تواند
ثابت باشد، در واقع متغیر است و چیزی در عالم وجود ندارد كه ثابت باشد تا بعد
حركت بر آن عارض بشود. همان جنبه ای هم كه خیال می كنید ثابت است، باز متغیر
است. خیلی چیزها هست كه به نظر ما ثابت می آید و در واقع متغیر است. مثلا وقتی ما
به عقربه ی ساعت شمار ساعت نگاه می كنیم، آن را كاملا یك امر ثابتی می بینیم، ولی وقتی
یك ساعت دیگر به آن نگاه می كنیم، می بینیم كه مثلا از روی خط 3 آمده روی 4،
یك دفعه هم كه به اینجا نپریده است، دائما تغییر و حركت می كرده است، ولی چشم ما
قادر نیست حركت آن را احساس كند. چشم ما بعضی از حركتها را فقط در یك حد و
سطح معینی می بیند. این دلیل نشد كه هر چه ما آن را ثابت می بینیم باید ثابت باشد.
وقتی كه دلایل دیگر به ما حكم می كند كه آنچه در عالم است متغیر و متحرك است و
حركت به تمام جنبه های عالم سرایت دارد، پس نتیجه این می شود كه همه چیز حركت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 169
است.