در اروپا از باب اینكه نظریه ی فیلسوفانشان با همین نظریه ی عامه ی مردم كه با كتاب
مقدس تطبیق می كرد یكی بود، لذا همین دو نظر بیشتر وجود نداشت، ولی در واقع یك
نظریه ی دیگری هم در دنیا بوده است- اگر چه آن نظریه هم درست نیست و تأیید
نمی شود- و آن نظریه ی ثبات انواع بر اساس قدمت انواع نه بر اساس حدوث انواع
است، یعنی می گفتند نوع انسان از نوع دیگری مشتق نشده است، ولی این طور هم
نیست كه این نوع حادث باشد كه در ده هزار سال یا صد هزار سال یا میلیونها سال
پیش به طور ناگهانی و بی سابقه پیدا شده، بلكه این «نوع» قدیم است و قدمت دارد،
یعنی تا بی نهایت كه ما جلو برویم، نوع انسان وجود داشته، و همچنین انواع دیگر،
تمام انواعی كه امروز در عالم وجود دارند، به همین شكلی كه امروز هستند بوده اند و
همیشه هم بوده اند. فیلسوفانی نظیر ارسطو و ابن سینا از آن جهت كه فیلسوف
بوده اند- نه از آن جهت كه متعبد به یك دین و شریعتی بوده اند- اساس فكر
فلسفی شان بر این بوده است كه انواع همیشه بوده اند.