در
کتابخانه
بازدید : 482962تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Expand فطرت فطرت
Collapse توحیدتوحید
Expand مقدمات مقدمات
Collapse راههای اثبات وجود خداراههای اثبات وجود خدا
1راه فطرت
Expand 2راههای علمی و شبه فلسفی 2راههای علمی و شبه فلسفی
Collapse 3راههای عقلانی و فلسفی 3راههای عقلانی و فلسفی
Expand راههای عقلانی و فلسفی (1) راههای عقلانی و فلسفی (1)
Expand راههای عقلانی و فلسفی (2) راههای عقلانی و فلسفی (2)
Collapse پاسخ به شبهات پاسخ به شبهات
Expand 1توحید و تكامل 1توحید و تكامل
Collapse 2توحید و مسأله ی شرور2توحید و مسأله ی شرور
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یك مطلب دیگری كه در اینجا به وجود آمده است، به این شكلی است كه ما طرح كرده ایم و شكل كامل مطلب این است: بودن این شرور و بدیها و بی نظمی ها در عالم یا از این جهت است كه مبدأ عالم، عالم و شاعر و حكیم نیست و آنچه واقع می شود روی تصادف طبیعت واقع می شود و از یك مبدأ لاشعور صادر می شود یا اگر عالم هست پس عادل نیست، این با عدالت منافات دارد. او یا نمی داند و می كند، پس مبدأ شاعری در عالم نیست، یا می داند و می كند، پس مبدأ عالم عادل نیست، و آنگاه چطور ممكن است شما مبدأ و خدایی را اثبات كنید كه در عین حال عادل نباشد؟ پس، از جنبه ی «عدل» مسأله را طرح كرده اند.

حرفهایی كه در این زمینه گفته شده است چیست؟ در اینجا در سه چهار مرحله بحث شده است. مرحله ی اول تحلیل حقیقت شرور و بدیهاست، كه اصلا حقیقت شر و بدی و منشأ شرّیت و بدی در عالم چیست؟ مرحله ی دوم مرحله ی تفكیك ناپذیری خیر و شر از یكدیگر است، یعنی این مسأله كه آیا خیر و شر در نظام عالم عقلا از یكدیگر تفكیك پذیرند كه آن وقت این بحث پیش بیاید كه مبدأ عالم كه خیرات را آورده است چرا شرور را هم آورده است؟ یا اینها آنچنان لازم و ملزوم یكدیگرند كه محال است كه از یكدیگر تفكیك بشوند؟ یا باید نه خیری و نه شری باشد و یا اگر بناست آن خیر باشد، خواه ناخواه و به ضرورت (به معنای امتناع انفكاك) حتما این شروری هم كه شما می گویید شرور است، دنبال آن باید باشد.

مرحله ی سوم مرحله ای است كه غیر حكما هم روی آن بحث كرده اند و آن این است كه این شروری هم كه شما شرور می نامید و بدی می دانید، صد در صد بد نیستند، اینها بدند به نسبت، [یعنی ] از جنبه ای بدند، و همین بدیهایی كه شما می گویید، منشأ خوبیهای دنیا هستند، بدیها منشأ خوبیها هستند. (این غیر از آن است كه خوبیها و بدیها از یكدیگر تفكیك ناپذیرند) . همه ی اینها به اصطلاح، فلسفه دارند، بر مصیبتها فوایدی مترتب است، بر سختیها و شداید فوایدی مترتب است، بر مرگ و پیری فوایدی مترتب است. اینجا مسأله ی فواید بدیها مطرح می شود كه خیلی ها وارد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 281
این مسأله شده و بحث كرده اند.

معمولا وقتی شما این مسأله را برای یك آدم متدین طرح می كنید، او یك جواب اجمالی به آن می دهد. او در جواب این سؤال كه چرا اینهمه مصیبت و سختی پیدا شد، چرا من بیمار شدم، چرا چنین شد، چرا چنان شد؟ می گوید لا بد یك مصلحتی در آن است. جواب اجمالی ای كه افراد می دهند همین است: خدا خودش بهتر می داند، لا بد یك مصلحتی هست در اینكه مرگ را بیافریند، فقر را بیافریند، جهل را بیافریند، بیماری را بیافریند. این جواب یك جواب اجمالی است كه فقط برای افراد مؤمن قانع كننده است، برای غیر مؤمن قانع كننده نیست. مقصودم از افراد مؤمن افراد متعبد نیست، مقصود یك عده افرادی است كه اعتقادشان به نظام این عالم آن قدر قوی و شدید است كه وقتی با این طور مسائل مواجه می شوند، خود به خود در ذهنشان جهل خودشان منعكس می شود. هر كسی وقتی در مقابل عظمت كار یك نفر قرار گرفت و جز نظم و حكمت و عدالت در كار او ندید، وقتی كه در یكی دو جا برخورد كند و نفهمد، اعتراض نمی كند، می گوید حتما این هم یك سرّی دارد كه من نمی دانم. می خواهم بگویم این حرفی هم كه آنها می گویند، یك حرف بی منطقی نیست، نمی خواهیم بگوییم آقا این حرفها یعنی چه، خدا خودش بهتر می داند یعنی چه؟ نه، این هم خودش یك منطقی است، اما به شرط اینكه انسان به آن حدی از ایمان رسیده باشد كه اعتقادش به نظم و حكمت و عدالت عالم آن قدر قوی و نیرومند باشد كه آن بدیها و بی نظمیهایی كه می بیند، به نظرش كوچك و حقیر بیاید و بگوید من نمی دانم، مثل كسی كه به یك كارخانه ی بسیار بسیار منظمی می رود و در گوشه و كنار به چیزهایی می رسد كه به نظرش می آید اینها دیگر زاید است و نباید باشد، ولی بعد خودش را تخطئه می كند و می گوید آن كسی كه دستگاه به این عظمت را با این دقت درست كرده است، نمی شود كه این را دیگر نفهمیده باشد، حتما یك چیزی هست كه من نمی دانم. اما برای كسی كه به این حد نرسیده است، این جواب اجمالی قانع كننده نیست، حتما باید این جواب تفصیل بیشتری داشته باشد.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است