در
کتابخانه
بازدید : 483047تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Expand فطرت فطرت
Collapse توحیدتوحید
Expand مقدمات مقدمات
Collapse راههای اثبات وجود خداراههای اثبات وجود خدا
1راه فطرت
Expand 2راههای علمی و شبه فلسفی 2راههای علمی و شبه فلسفی
Collapse 3راههای عقلانی و فلسفی 3راههای عقلانی و فلسفی
Expand راههای عقلانی و فلسفی (1) راههای عقلانی و فلسفی (1)
Expand راههای عقلانی و فلسفی (2) راههای عقلانی و فلسفی (2)
Collapse پاسخ به شبهات پاسخ به شبهات
Collapse 1توحید و تكامل 1توحید و تكامل
Expand 2توحید و مسأله ی شرور2توحید و مسأله ی شرور
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حالا بیاییم راجع به این نظریات صحبت كنیم. اما فیلسوفان قدیم مثل ارسطو و ابن سینا، چون امروز یك پایه ی نظریه ی آنها متزلزل شده، اساس دلیلشان متزلزل است.

آن قدمی كه برای انواع انسان قائل بودند، بر پایه ی این خلقت خاصی بود كه برای ساختمان زمین و آسمان قائل بودند، و چون بكلی اساس آن فلكیات متزلزل است، یك پایه ی حرف آنها متزلزل است. امروز ثابت شده است كه وضع این زمین ما در میلیونها سال پیش با امروز خیلی متفاوت بوده است و وضعش طوری بوده كه امكان نداشته است جانداری بر روی آن زندگی كند. نه اینكه آنها وضع زمین را از هر جهت ثابت می دانستند، افرادی مثل ابن سینا تصریح می كنند كه هزاران تغییر بر روی زمین پیدا شده، حتی به این موضوع كه محل دریاها تبدیل به خشكی و خشكی تبدیل به دریا می شود [تصریح می كنند] . حتی می گویند اول كسی كه فسیل را كشف كرده است، ابن سیناست و این مطالب در كتاب او هست. ولی این مطلب كه یك روزی بوده است كه زمین قابلیت این كه موجود جاندار بر رویش زندگی كند نداشته است، در فرضیه ی قدما نبوده است. از نظر علم امروز تقریبا ثابت و محقق است كه یك روزی بوده است كه زمین چنین قابلیتی كه جانداری بر رویش زندگی كند، نداشته است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 228
پس آن نظریه كه انواع قدمت دارند، باید از میان برود.

آمدیم سراغ نظریه ی دوم و سوم، یكی نظریه ی «تبدّل انواع» ، یكی هم نظریه ی ثبات انواع بر اساس حدوث ناگهانی انواع. ما درباره ی تبدّل انواع صحبت می كنیم. ما نمی خواهیم این را اثبات كنیم كه همه ی انواع حدوث ناگهانی پیدا كرده اند و آن را ملازم با توحید بدانیم، می خواهیم بگوییم كه ما در اینجا تابع علوم هستیم، می خواهیم ببینیم كه آنچه علوم در این زمینه گفته اند (كه مربوط به زیست شناسی است) با مسأله ی خداشناسی وفق می دهد یا نمی دهد؟ ما اینجا ثابت خواهیم كرد كه در این زمینه دو اشتباه وجود دارد: یك اشتباه از طرف طرفداران تبدّل انواع، و یك اشتباه از طرف طرفداران بی سواد خداشناسی.

اما اشتباهی كه از طرف طرفداران تبدّل انواع هست، این است كه خیال كرده اند اصولی كه آنها برای تبدّل انواع ذكر كرده اند، كافی است برای توجیه تبدّل انواع. ما می خواهیم ثابت كنیم هیچ یك از اصولی كه در این زمینه ذكر كرده اند، نه اصول لامارك، نه اصول داروین و نه اصول كسانی كه بعد از داروین آمدند و نظریه ی او را تكمیل و عوض كردند- نمی گویم باطل است- كافی نیست برای توجیه پیدایش انواع. باز چاره ای نیست از اینكه همین پیدایش تدریجی و تكاملی انواع را باید بر اساس مسأله ی خداشناسی توجیه كرد، یعنی باید مسأله ی خداشناسی را هم در آن دخالت داد.

اشتباهی كه از ناحیه ی آن طرفدارها شده- كه اینها همه در اروپا صورت گرفته است- این است كه خیال كرده اند خداشناسی مستلزم ثبات انواع است، آن هم با اعتقاد به یك حدوث آنی، و كوشش كرده اند بگویند اصولی كه لامارك و داروین ذكر كرده اند بی اساس است، در صورتی كه این اصول همه با اساس است ولی برای توجیه پیدایش حیوانات كافی نیست.

پس بحث ما قهرا روی حسابهای خودمان، به یكی از دلایلی كه در باب اثبات صانع آورده ایم ارتباط پیدا می كند. یكی از دلایل ما در باب اثبات صانع این بود كه از راه نظم استدلال می كردیم و در مسأله ی نظم هم بیشتر به موجودات زنده تكیه می شود.

اگر آن اصول طبیعی كه امثال لامارك و داروین در پیدایش انواع ذكر كرده اند كافی باشد برای تبدّل انواع، آن استدلال و برهانی كه ما از راه نظم ذكر می كردیم مخدوش می شود، و اگر كافی نباشد نه تنها آن استدلال مخدوش نمی شود، بلكه تأیید می شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 229
كسانی كه از راه نظم استدلال می كردند، می گفتند ما ساختمان یك گیاه یا یك حیوان را كه مطالعه می كنیم، آن قدر نظم در آنجا مشاهده می كنیم كه به طور واضح دخالت یك قوه ی مدبّر (قوه ای كه كار را بر اساس توجه به هدف و از روی درك و حكمت انجام می دهد) محرز است. اگر اصولی كه لامارك و داروین گفته اند كافی باشد برای پیدایش این نظم، در این صورت این دلیل از ادلّه ی ما برای اثبات خدا از میان می رود.

فرض كنید كه مثلا ما می گفتیم وجود دندان با این تركیب و نظم كه یك هماهنگی خاصی با زندگی و احتیاجات موجود زنده دارد، دلالت می كند بر این كه در به وجود آمدن دندان یك تدبیر در كار بوده و عقل و شعور در پیدایش آن دخالت داشته است.

اگر كسی گفت نه، می شود با اصول طبیعی لا یشعر این را توجیه كرد بدون اینكه به قوه ی مدبّری احتیاج باشد، دیگر این دلیل از كار می افتد و مخدوش می شود. چون خود نظریه ی تبدّل انواع هم به تدریج متكامل شده است، ما باید به ترتیب این نظریه ها را ذكر كنیم ولی از نظر هدف خودمان آن را تعقیب نماییم.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است