در
کتابخانه
بازدید : 483165تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Expand فطرت فطرت
Collapse توحیدتوحید
Expand مقدمات مقدمات
Collapse راههای اثبات وجود خداراههای اثبات وجود خدا
1راه فطرت
Expand 2راههای علمی و شبه فلسفی 2راههای علمی و شبه فلسفی
Collapse 3راههای عقلانی و فلسفی 3راههای عقلانی و فلسفی
Expand راههای عقلانی و فلسفی (1) راههای عقلانی و فلسفی (1)
Expand راههای عقلانی و فلسفی (2) راههای عقلانی و فلسفی (2)
Collapse پاسخ به شبهات پاسخ به شبهات
Collapse 1توحید و تكامل 1توحید و تكامل
Expand 2توحید و مسأله ی شرور2توحید و مسأله ی شرور
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در عصر جدید كسی كه برای اولین بار معروف شده كه این نظریه را اظهار كرد [1] و به نام او بیشتر معروف شد، یك مرد فرانسوی زیست شناس به نام لامارك بود. لامارك معتقد شد كه این انواعی كه ما امروز می بینیم، از یكدیگر اشتقاق پیدا كرده اند و این تغییراتی كه در انواع وجود دارد، حتی اعضا و جوارح مختلفی كه در هر موجود زنده به وجود آمده است تابع یك اصول طبیعی است. اولین چیزی كه او متوجه شد موضوع تأثیر محیط در موجود زنده بود، متوجه شد كه محیط طبیعی، وضع آب و هوا و گرما و سرما و زیاد و كم بودن آذوقه و مثلا دشمن زیاد داشتن و دشمن نداشتن (خصوصیاتی كه محیط طبیعی و جغرافیایی به وجود می آورد) [و به طور كلی ] محیطهای مختلف بر روی حیوان اثر می گذارد، به این معنا كه محیط خاص عكس العمل خاص در حیوان به وجود می آورد. حیوان مجبور است در هر محیطی برای ادامه ی زندگی خودش نوعی كار را صورت بدهد و اجبارا آن نوع كار را صورت می دهد. در اثر اینكه اجبارا نوعی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 230
كار را باید صورت بدهد، خودكار- كه برایش عادت می شود زیرا مجبور می شود قسمتی از بدن خودش را به وضع مخصوصی به كار بیندازد- سبب می شود كه این حالت در او به وجود بیاید كه عضوی را زیاد استعمال كند و عضو دیگری را استعمال نكند، و این تغییرات را در وضع بدنش به وجود می آورد. بعد همین تغییرات به وجود آمده، از راه ارث به فرزندان او منتقل می شود. بعد در فرزند او همین تغییر متراكم به واسطه ی اینكه او هم در همان محیط قرار گرفته است كم كم بیشتر می شود، بعد در نسل او و همین طور [نسلهای بعدی ] ادامه پیدا می كند.

مثال معروفی كه ذكر كرده است موضوع زرافه است. می گوید مثلا ما زرافه را می بینیم كه قسمت قدّامی بدنش از قسمت خلف بدنش بلندتر است و مخصوصا گردنش خیلی درازتر است. علت این بوده است كه این حیوان در یك محیطی قرار گرفته كه در آن محیط آذوقه و علف روی زمین نبوده و مجبور بوده كه از درختها تغذّی كند و برگ درختها را بخورد، مجبور بوده گردن خودش را بكشد و قسمت قدّامی بدن خودش را همیشه به طرف بالا كش بیاورد. این عمل مرتب تكرار شده است و در اثر تكرار، خود به خود گردن این حیوان در همان زمان حیات خودش یك مقدار كشیده تر شده است. (مثل اینكه می گویند والیبال بازی كردن قد انسان را بلند می كند) . او این كار را كرده، و گردنش یك ذره بلند شده است، به شرط اینكه نر و ماده هر دو این طور باشند، او می گوید انتقال از راه وراثت شرطش این است كه این خصوصیت در هر دو جنس باشد، زرافه نر این كار را كرده، زرافه ماده هم این كار را كرده است، بعد این دو توالد كرده اند، بچه ای كه از اینها به وجود آمده، از همان ساعت اول با گردن مثلا یك سانتی متر بلندتر به دنیا آمده است. بچه ی او هم كه بزرگ شده، در همین محیط بوده و باز مجبور بوده است از برگهای درختها استفاده كند، باز مجبور بوده گردن خودش را كش بیاورد و مرتب كش آورده است، گردن نسل بعدی مثلا دو سانتی متر از نسل پیشین درازتر بوده است و همین طور. . . تا به اینجا رسیده است.

روی همین حساب خواسته است تمام تغییرات و اختلافاتی را كه میان انواع موجودات زنده هست، از همین راه توجیه كند. مثلا فرض كنید ما انسان را حالا می بینیم به این شكل مستوی القامه است، روی دو پا راه می رود، دستهایش این جور و انگشتهایش این جور است، می گوید این انسان با آن گوسفند در ابتدا یك جور بوده اند، این محیطهای مختلف است كه گوسفند را تدریجا به آن شكل خاص
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 231
در آورده است و انسان را به این شكل خاص، و او نفی می كند كه غیر از محیط چیز دیگری هم تأثیر داشته باشد، می گوید باور نكنید كه غیر از محیط چیز دیگری تأثیر داشته باشد. حتی مدعی شده است طیوری كه تصویر آنها در معابد و مقابر قدیم مصر هست با طیوری كه امروز در خود محیط مصر وجود دارد، یك شكل و یك وزن دارند، هیچ گونه تغییری در آنها پیدا نشده است، می گوید باید هم همین جور باشد، اگر [تغییری ] پیدا می شد عجیب بود، چرا؟ می گوید محیط كه همان محیط است، چون محیط وضع ثابتی داشته است، اینها وضعشان ثابت مانده، اگر محیط تغییر می كرد، وضع آنها هم تغییر می كرد.

بنابراین لامارك معتقد است به یك سیر صعودی در تشكیل ساختمان حیوانات، و می گوید این یك امر غیر قابل تردیدی است. من قسمتی از حرفهای لامارك را نوشته ام تا در اینجا برایتان بخوانم. لامارك گفته است:

«به هر نسبت كه موقعیت، آب و هوا، طرز زندگی یا عادات افرادی از یك گونه دچار تغییر می گردند، به همان نسبت نیز اعضا و شكل و حتی ساختمان جانور یا گیاه نیز تحول می یابد. تا تغییری در شرایط یك محیط زیستی داده نشود، موجودات زنده ی آن محیط تغییر ساختمان نخواهند داد. » بیشتر ایرادی هم كه بعدها افرادی مثل داروین به او گرفته اند، به این جمله ی منفی اوست كه: «تا تغییری در شرایط یك محیط زیستی داده نشود، موجودات زنده ی آن محیط تغییر ساختمان نخواهند داد» . [امثال ] داروین این را قبول نكرده اند. لامارك گفته است:

«با تغییر شرایط زیست، نیازمندیهای موجود زنده تغییر خواهد كرد (محیط كه عوض شد، احتیاجات عوض می شود) . تغییر نیازمندیها عادات خاصی را فراهم می كند. هر نوع احتیاجاتی حیوان را به یك نوع كار بالخصوص وادار می كند.

بالأخره پس از زمان كافی، تحول قابل ملاحظه ای در افراد ایجاد می شود [2]. اگر جانوری را كه به دویدن یا پرواز نمودن عادت كرده، در كنج قفسی محبوس كنیم ناچار تحت تأثیر محیط جدید زندگی، جانور عادت تازه ای كسب نموده، سرعت و چالاكی دویدن و یا قدرت پرواز كه یكی از مشخصات مهم جانور است تقلیل فاحش خواهد یافت. »
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 232
یك حرفی هم در جنبه ی منفی گفته است كه مخصوصا باید به آن توجه كنیم، چون بعد روی آن، حرف داریم و آن این است كه می گوید: همان طوری كه اگر محیط جدید نیازمندی جدید به وجود بیاورد، این نیازمندی جدید تغییرات جدیدی در عضو موجود ایجاد می كند (مثلا عضو جدید به وجود می آورد) ، اگر محیط جدید بعضی از نیازمندیها را از میان ببرد (یعنی در محیطی زندگی كند كه نیاز نداشته باشد) عضوی كه برای آن نیاز بوده است تدریجا حذف می شود و از میان می رود. مثالی كه ذكر كرده مثال خیلی واضحی است- راست هم می گوید- اگر ما پرنده ای را مدتی در كنج قفسی حبس كنیم (مثلا بیشتر از یك سال) ، بعد رهایش كنیم، می بینیم قدرت پروازش را از دست داده است.

در خود انسان این قضیه خیلی محسوس است. شاید اگر كسی قیافه شناس باشد و كمی در این مسائل دقت كرده باشد، اگر در حمام هم- یعنی می خواهم بگویم به قرائن لباس نه- افراد مختلفی را ببیند می تواند تمیز بدهد كه مثلا این آدم اهل كار است، این كارگر است، دهاتی است و آن دیگری اداری است. یك آدمی كه همیشه پشت میز می نشیند و از پشت میز هم كه حركت می كند، باز سوار اتومبیلش می شود و پشت فرمان اتومبیل است تا می رود به خانه اش، از آنجا دو مرتبه بر می گردد (اصلا كارش این است) ، با آدمی كه همیشه در بیابانها زندگی می كند، زیاد حركت می كند، بیل می زند، جست و خیزهای زیاد می كند، یك جور اندام دارند؟ اگر آدم در تمام دهات بگردد- اربابهایش نه، زندگی آنها مثل زندگی اداری است- در تمام كشاورزها و به طور كلی مردمی كه كار می كنند، یك آدم خپله ی آنچنانی پیدا نمی كند كه مثلا پیه خیلی زیاد زیر پوستهایش جمع شده و شكمش جلو آمده باشد و قدرت راه رفتن نداشته باشد. تا در محیطی زندگی می كند كه باید كار كند و راه برود، وضع ساختمان بدنی اش هم مساعد با همان [محیط] است. اگر در محیطی زندگی می كند كه از این عضو استفاده نمی كند، كم كم تغییرات [پیدا می شود] . البته ابتدا نامحسوس است و اثرش فقط در این است كه می بیند نمی تواند راه برود. شاید اگر قرنها بگذرد و این جور آدمها تناسل كنند، كم كم پاهایشان بكلی حذف شود و به صورت یك خیك در بیایند! یك آدمی كه هیچ وقت راه نمی رود و از پا استفاده نمی كند، طبق نظر لامارك كم كم باید پاهایش حذف شود و یك خیك بشود! البته این حرفها تا اندازه ای درست است و نظریه ی صحیحی است. می گوید پا كه در مارها حذف شده است، این طور بوده كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 233
اینها در ابتدا پا داشته اند و از جانورانی كه پا داشته اند مشتق شده اند، ولی وضع محیطشان طوری بوده كه مجبور بوده اند خودشان را پنهان كنند، بخزند بروند زیر زمین (به خزیدن خیلی احتیاج داشته اند) ، مثل مواقعی كه خود آدم می خواهد خودش را در گوشه ای پنهان كند، می رود می خزد، دیگر احتیاجی به پا ندارد، با شكم باید حركت كند. اینها چون نسلها و قرنها به این وضع زندگی كرده اند كه مجبور بوده اند برای پنهان كردن خود، خودشان را در زیر خاكها مخفی كنند، كم كم این پا حذف شده و از میان رفته است. در مورد گیاهان می گوید:

«اگر از یك چمن، دانه ای را در محیط سنگلاخ بكاریم، گیاهانی كه در این شرایط ایجاد شده و تكثیر یابند، نژاد جدیدی را می سازند كه با نژاد اولیه اختلاف خواهد داشت. همچنین گیاهانی را كه برای زینت در باغ می كارند، با آنكه منشأ اصلی آنها گیاهان وحشی است، در تحت تأثیر محیطهای جدید نژادهای متنوعی می سازند. » لامارك یك حرفی زده است كه به آن خیلی باید توجه كرد:

«لامارك در توجیه عقاید خود بیان می نماید كه تغییرات حاصله در نزد جانور در جهتی است كه به نفع موجود بوده و نتیجه ی آن، ایجاد توافق و هماهنگی بین ساختمان بدن موجود و شرایط محیط زیست می باشد. این نكته را هرگز فراموش نكنید. این موضوع خیلی قطعی است كه تغییراتی كه در محیطها پیدا می شود، همیشه در جهتی است كه به حال زندگی مفید است. » یعنی چه؟ ببینید، این تفاوت میان موجود زنده و غیر زنده هست كه در موجودات غیر زنده (مثل جمادات) عوامل مؤثر همان عواملی است كه به آن مثلا عوامل فیزیكی یا شیمیایی می گویند. فرض كنید كوهی هست، تغییراتی كه در وضع این كوه پیدا می شود، صد در صد تابع عوامل جوّی است: مثلا باران زیاد یا كم بیاید، باران بیاید آن بالا را بشوید و به دره ها بریزد، سیل جاری شود، باز سیل خاكهایی را كه جمع شده حركت بدهد ببرد به جای دیگر، بادهای تند وجود داشته باشد یا وجود نداشته باشد، گرمای زیاد باشد، درجه ی حرارت چقدر باشد، یعنی كوه، این موجود جمادی یك موجود صد در صد منفعل است و اثر را می پذیرد. نمی گویم كوه موجود فعال نیست، آن هم فعالیت دارد ولی این طور فعالیت ندارد كه وقتی محیط روی آن اثر می گذارد و برای بقای خودش نیاز به یك عوامل جدید داشته باشد، خودش را با عوامل جدید تطبیق
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 234
بدهد، یعنی تغییراتی در خود ایجاد كند كه آن تغییرات در جهت منافع و بقای وجود خودش باشد.


[1] . نه اینكه برای اولین بار حتی در اروپا اظهار كرده است، غیر از او هم بوده اند.
[2] . البته موضوع وراثت هم در اینجا گنجانده شده است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است