در
کتابخانه
بازدید : 483046تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Collapse فطرت فطرت
Expand معنای فطرت معنای فطرت
Expand فطریّات انسان فطریّات انسان
Expand گرایشهای مقدّس گرایشهای مقدّس
Expand عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی
Expand عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی
Expand تكامل اصالتهای انسانی تكامل اصالتهای انسانی
Expand مبنا و منشأ مذهب مبنا و منشأ مذهب
Expand عشق و عبادت عشق و عبادت
Expand فطری بودن دین فطری بودن دین
Collapse بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم
نظر قرآن درباره ی منشأ دین
Expand توحیدتوحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
پس این نظریّه ی آقای دوركهیم- كه ضمن این كه یك نظریّه ی جامعه شناسی است یك نظریّه ی روانشناسی هم می خواهد باشد- غلط است؛ انسان دو شخصیّت مستقل و جدا از یكدیگر ندارد، یك «من» است در انسان كه همه ی كارهای متضاد را در آن واحد انجام می دهد. پس این توجیه كه انسان دو «من» دارد، یك «من» خودش را فراموش كرده و بعد آنچه را كه از آن «من» صادر می شود به «غیر من» و به «جز من» نسبت داده كه آن «جز من» ما وراء الطبیعه است، صحیح نیست؛ اصلاً دو «من» در كار نیست كه به این شكل بخواهد در بیاید.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 597
ثانیاً اگر چنین باشد باید همیشه مذهبیها در میان مردمی باشند كه به قول شما بیشتر «از خود بیگانه» باشند؛ یعنی هر چه افراد، روح اجتماعی در آنها بیشتر فراموش شده و بیشتر مرده باشد و هر چه احساس اجتماعی را بیشتر فاقد باشند باید بیشتر دینی و مذهبی باشند؛ در صورتی كه قضیّه برعكس است؛ همیشه افرادی، مذهبی به معنی واقعی هستند كه احساس اجتماعی در آنها از دیگران زنده تر است.

آیا امیر المؤمنین بیشتر احساس دینی داشت یا معاویه؟ و آیا امیر المؤمنین بیشتر احساس اجتماعی داشت كه می گفت اگر دیگری در اقصا بلاد مملكت من گرسنه باشد من اینجا درد می كشم (از این بالاتر هم می شود؟ ! ) :

و حسبك داء ان تبیت ببطنة
و حولك اكباد تحنّ الی القدّ [1]
آری، آیا امیر المؤمنین كه چنین می گفت بیشتر احساس اجتماعی داشت یا معاویه؟ همین افرادی كه این حس اجتماعی به عالی ترین وجه در آنها زنده است آنها مذهبی هستند نه آنهایی كه خود اجتماعی شان را فراموش كرده اند، بعد خودشان را تنها همان خود فردی می بینند و بعد می گویند پس اینها مال جای دیگر است؛ افرادی كه این حسها بیشتر در آنها زنده است همانها مذهبی تر هستند.

به علاوه، در این نتیجه گیری نهایی كه این آدم خواسته بكند، خواسته است به یك نوع جواب بدهد، یعنی توجیهی برای این آخرین سنگری كه در اختیار این ضد مذهبها هست- كه این آخرین سنگر هم دارد گرفته می شود- درست كند و آن این است كه تاكنون همواره می گفتند: دین رفت، مذهب رفت، رفتنی است، این طور كه ما وضع دنیا را می بینیم عن قریب دین می رود، علم آمد مذهب رفت، عدالت اجتماعی آمد مذهب رفت، . . . ؛ كم كم می بینند همه ی این معیارها و مقیاسها غلط از آب در آمده؛ این طور كه مذهب نشان می دهد، خیر، تشریف دارد، خاطر آقایان جمع باشد از بین رفتنی نیست و وجود دارد. حال آمده اند چنین توجیهی می كنند كه نه، مذهب هست، باقی است و نمی شود مذهب از بین برود [ولی ریشه ی الهی ندارد. ] حرف آخرش این است كه:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 598
«از آنچه گذشت نتیجه بگیرید كه ایدئولوژی به طور اعم و مذهب به طور اخص از مظاهر اساسی زندگی اجتماعی هستند و كسانی كه تصوّر می كنند با پیشرفت انسان و دانش او اینها از بین خواهند رفت، نه ساختمان اجتماع را درست شناخته اند و نه ماهیّت ایدئولوژی و مذهب را. »
یك چنین توجیهی می خواهند بكنند. به اینها باید گفت كه اگر این حرف درست باشد، با پیشرفت جامعه شناسی آقای دوركهیم، دیگر مذهب باید از بین برود، زیرا حرف دوركهیم هم معنایش این است كه اعتقاد به مذهب به نوعی جهالت بر می گردد، همان طوری كه حرف فویرباخ هم این جور بود، منتها فویرباخ انسان را به صورت فردی می دید، می گفت انسان بالفطره یك سلسله سرشتهای نیك و یك سلسله سرشتهای پلید دارد، بعد در جریان اجتماع چون خودش را خیلی گرفتار سرشت پلیدی خود می بیند آن سرشت پاك خود را از خودش انتزاع و جدا می كند و او را در بیرون خودش فرض و خیال می كند و. . . [2]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 599

[1] . نهج البلاغه، نامه ی 45.
[2] . [بقیّه ی بیانات استاد متأسّفانه روی نوار ضبط نشده است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است