در
کتابخانه
بازدید : 483106تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Expand فطرت فطرت
Collapse توحیدتوحید
Expand مقدمات مقدمات
Collapse راههای اثبات وجود خداراههای اثبات وجود خدا
1راه فطرت
Expand 2راههای علمی و شبه فلسفی 2راههای علمی و شبه فلسفی
Collapse 3راههای عقلانی و فلسفی 3راههای عقلانی و فلسفی
Expand راههای عقلانی و فلسفی (1) راههای عقلانی و فلسفی (1)
Expand راههای عقلانی و فلسفی (2) راههای عقلانی و فلسفی (2)
Collapse پاسخ به شبهات پاسخ به شبهات
Expand 1توحید و تكامل 1توحید و تكامل
Collapse 2توحید و مسأله ی شرور2توحید و مسأله ی شرور
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
- اصولا آن طور كه در روایات وصف شیطان را شنیده ایم، می گویند از ملائكه بوده است و ملك قاعدتا اراده ندارد، یعنی امكان اینكه گناه بكند ندارد، به همین جهت تكامل هم ندارد. با این وجود، چگونه برای شیطان این امكان پیدا شد كه از فرمان خدا تمرّد كند و سجده بر آدم نكند؟ استاد: اینكه فرمودید شیطان از ملائكه بود، بر خلاف نصّ قرآن است كه می فرماید: «كانَ مِنَ اَلْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ» [1]. من هم در تعبیرات خودم عرض كردم در صف ملائكه بود، نگفتم از ملائكه بود. قرآن می گوید: «كانَ مِنَ اَلْجِنِّ» و راجع به شیطان این تعبیر را دارد كه از آتش آفریده شده است، در صورتی كه راجع به ملائكه چنین حرفی را ندارد.

راجع به اینكه فرمودید برای ملائكه امكان كار خوب هست و امكان كار بد نیست، [باید گفت ] ملائكه مختلفند، بعضی از ملائكه ملائكه ی مقرّب هستند یا به اصطلاح فلسفی آنها را مجرّد می دانند. البته می دانید كه ما اینها را باید از منابع نقلی بگیریم و دلیل عقلی و فلسفی ندارد، ولی آن مقداری كه فهمیده می شود این طور است كه مثلا حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند ملائكه ای هستند كه: «سجود لا یركعون و ركوع لا ینتصبون» [2] اینها از اولی كه خداوند آنها را آفریده است نمی دانند كه غیر از خودشان هم مخلوقی هست یا نیست و به طوری غرق در خداوند هستند كه غافلند از ماسوای پروردگار، ولی همه ی ملائكه این طور نیستند.

بعضی از ملائكه را در اخبار و احادیث ملائكه ی ذمّی می گویند، موجوداتی هستند نامرئی اما شاید خیلی به انسان شبیه اند، یعنی تكلیف می پذیرند، احیانا تمرّد می كنند- حقیقت اینها بر ما روشن نیست- و لهذا در بعضی اخبار راجع به بعضی از ملائكه دارد كه تمرّد كرد و بعد مغضوب واقع شد. پس درباره ی ملائكه به طور كلی نمی شود گفت كه حسابشان آن طور حسابی است، حتی در اخبار آمده است كه بعضی از ملائكه را از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 338
عنصرهای این عالم آفریده اند.

- آیا اصولا شیطانی وجود دارد؟ یعنی غیر از هوای نفس و شهوت و تمایلات نفسانی كه خودش كافی است برای اینكه ما را بیچاره كند و دیگر احتیاج نیست ما را بخوانند (برای اینكه نیروی محركه ی داخلی وجود دارد) آیا شیطانی هم لازم است باشد یا اینكه این مسأله جنبه ی استعاره دارد؟ و اگر شیطان وجود دارد جنسش چیست، آیا یكی است یا زاد و ولد می كند؟ استاد: من در ضمن عرض خودم متوجه این نكته بودم، شاید توضیح درست ندادم. شیطان، آن طوری كه قرآن معرفی می كند، یك موجودی است كه از باطن بر انسان تسلط دارد، یعنی به اصطلاح در طول ما هست نه در عرض ما، یعنی همین غرائز شهوانی كه می گویید ما داریم، زائد بر اینها شیطان چیزی ندارد ولی همینها از ناحیه ی شیطان می آید. من تعبیر كردم، گفتم آن منبعی كه اینها از آن منبع می آید. نه این است كه الآن برای خواندن ما به شر و فساد دو عامل وجود دارد: یك عامل هواهای نفس ما، یك عامل هم شیطان كه بگوییم یك عامل كافی بود، دیگر این عامل دوم چرا می آید؟ نه، همان طوری كه در كارهای خیر ما (یعنی الهامات خیری كه در ما هست) ملائكه یك عامل ثانوی در مقابل این تمایلات خیر دوستانه ی ما نیستند، بلكه آنها عامل عامل اند، یعنی آنها منابعی هستند كه این الهامات را به وجود می آورند [شیطان هم یك عامل ثانوی در مقابل الهامات شر نیست ] . گفتم كه در حدیث آمده است كه دل انسان دو گوش دارد، از گوش راستش ملك می آید الهام خیر می كند و از گوش چپش شیطان می آید الهام شر می كند. نه ملك یك عامل ثانوی است برای دعوت به خیر (در مقابل غریزه و فطرت الهی كه در انسان هست و در مقابل انبیاء، آن عامل سومی نیست) و نه شیطان یك عامل ثانوی است در مقابل هواهای نفس، بلكه او عامل عامل است، یعنی او منشأ و منبع این هواهای نفسانی است. آن چیزی كه مخزن و منبعی است كه اینها را می دمد (كه در ما هواهای نفسانی نامیده می شود) او شیطان است، پس او عامل جداگانه ای نیست. و چون نقش هواهای نفسانی برای انسان نقش دعوت بیشتر نیست، یعنی راه تسلط شیطان همان راه هواهای نفسانی است و هواهای نفسانی هیچ وقت عامل اجباركننده نیستند، همیشه انسان خودش را در مقابل دو میل مختلف می بیند و در میان این دو میل مختلف یك راه را انتخاب می كند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 339
جنود شیطان همین هواهای نفسانی است. قرآن می گوید: «إِنَّهُ یَراكُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ» [3] شیطان و قبیل او (كه تقریبا همان معنای قبیله ی او را می دهد) [شما را می بینند] و در بعضی جاها تعبیر ذرّیه (فرزندان) را هم دارد، البته فرزند هر چیزی به تناسب خودش است (چیزهایی كه مولود او هستند) ، و [مضمون ] «اعوان» هم در قرآن هست.

می فرماید:

«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ اَلنّاسِ، `مَلِكِ اَلنّاسِ، `إِلهِ اَلنّاسِ، `مِنْ شَرِّ اَلْوَسْواسِ اَلْخَنّاسِ، `اَلَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ اَلنّاسِ، `مِنَ اَلْجِنَّةِ وَ اَلنّاسِ» [4].

در آنجا بعضی از مردم هم جزء اعوان شیطان به حساب آمده اند.

- ما در قرآن داریم كه: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ اَلْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ» [5]. آنجا كه خداوند می خواهد آدم را خلیفه در زمین قرار دهد، ملائكه به عنوان سؤال می گویند: تو كسی را در زمین خلیفه قرار می دهی كه شر و فساد و خونریزی می كند؟ اینجا این غیب گویی و پیش بینی ملكهایی كه این سؤال را كرده اند چگونه است؟ آنها از كجا می دانستند كه انسان در آینده می آید در زمین شر و فساد یا خونریزی می كند؟ استاد: اینكه آنها از كجا می دانستند، این را ما نمی دانیم و از حدود اطلاعات ما خارج است، ولی بحث ما راجع به خود غیب است و از این جهت مسأله قابل بحث است. «لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ» (غیب را جز خدا كسی نمی داند) ناظر به این مطلب است كه تنها موجودی كه همه چیز برای او شهود است و هیچ چیزی برای او نهان نیست خداست، یعنی برای خدا نهانی وجود ندارد. برای غیر خدا نهان و آشكار وجود دارد، غیب و شهادت- هر دو- وجود دارد، اما این غیب و شهادت ها نسبی است، یعنی یك چیزی برای من و شما غیب است، برای كسی دیگر غیب نیست. فرض كنید این اتاق الآن برای ما شهادت است (اگر ما از این اتاق خبر بدهیم، برای ما غیب نیست) اما كسی كه دو حیاط آن طرف تر هست، اگر الآن بگوید در این اتاق چه می گذرد، او از غیب گفته است، چون برای او غیب است و برای ما نیست. نسبت به آینده نیز همین طور است، برای ما الآن آینده نهان است، ما الآن نمی دانیم وضع الواح سماویّه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 340
چگونه است، لوح محفوظ كه در قرآن آمده است معنایش چیست و وضعش چیست، اما اگر كسی از راهی از لوح محفوظ اطلاع داشته باشد و از آنجا بتواند عالم را بخواند، آینده دیگر برای او غیب نیست، شهادت است.

در نهج البلاغه آمده است كه حضرت امیر (علیه السلام) یك جریانی را كه مربوط به آینده بود خبر داد. كسی عرض كرد: یا امیر المؤمنین، تو داری از غیب خبر می دهی و قرآن می فرماید: «لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ» . حضرت خندید و فرمود: این غیب نیست «و انّما هو تعلّم من ذی علم» [6] من غیب نمی گویم، من از معلّم یاد گرفته ام، حالا دارم برای شما نقل می كنم، این را پیغمبر به من گفته و من دارم به شما می گویم. پیغمبر از كجا می گوید؟ به پیغمبر از طریق وحی اطلاع رسیده است. پس پیغمبر هم در ذات خودش از آینده خبر ندارد، ولی وقتی كه به او اطلاع دادند [با خبر می شود] ، بالأخره بر می گردد به مدبّر اصلی، وقتی كه مسأله را آن مدبّر اصلی به اطلاع كسی رساند و او از آنجا یاد گرفت و گفت، آن علم غیب نیست.

یك نكته كه هست این است كه از همین راه تعلیم و تعلّم هم هیچ كس نیست كه بر جمیع نهانها اطلاع پیدا كند جز خدا، یعنی آنهایی كه اطلاع پیدا می كنند به غیب، به بعضی از غیبها اطلاع پیدا می كنند. «فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً، `إِلاّ مَنِ اِرْتَضی مِنْ رَسُولٍ» [7] خداوند مسلط نمی كند بر نهان خودش احدی را، مگر افرادی از رسولان كه آنها را مورد رضایت خودش بپسندد و افراد شایسته ای را انتخاب كند.

پس آن كسی كه از ذات خودش هر نهانی را می داند خداست. هیچ كس از ذات خودش نمی داند، همه از راه تعلیم می دانند. این یك تفاوت اصلی میان خدا و غیر خدا.

تازه آنهایی هم كه از راه تعلیم می دانند، به همه ی غیبها اطلاع پیدا نمی كنند. آن كه بر تمام اسرار هستی آگاه است و هیچ كس دیگر آگاه نیست، خود خداوند است.

- قرآن اصولا با پدیده هایی كه در زندگی پیش می آید سر و كار دارد، اصلا با «وجود» كاری ندارد و اینكه فرمودید وجودی كه هست، محال است شر محض باشد، ممكن است شرش بر خیرش بچربد یا خیر محض باشد یا شر و خیرش مساوی باشد، در قرآن با صراحت آمده است: «اَلَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ» [8]. بنابراین هر چیزی در عالم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 341
بر اساس نیكی و درستی خلق شده است. آنچه كه هست روی خواص اشیاء و از پدیده هایی است كه از عمل مردم و عمل اشیاء بیرون می آید. چون خلقت اصلا برای انسان است و از نظر قرآن موجودات برای تكمیل و هدایت بشر آفریده شده اند، بنابراین انسان بیشتر در معرض آزمایش است و همان مثال آب باران كه فرمودید، قرآن می فرماید تمام اینها آب خالصند كه هر كس به اندازه ی ظرفیت خودش هست، منتها وقتی كه برخورد اعمال می شود، شرور پیدا می شود.

استاد: آن مطلبی كه عرض كردیم كه از قرآن مسأله خیر كثیر و شر قلیل را می توان استفاده كرد، در آیه ی مربوط به خلقت آدم بود. آیه این طور فهمیده می شود:

فرشتگان گفتند كه تو این را كه بیافرینی حتما از وجودش شر و فساد پیدا می شود، یعنی فرشتگان منها نكردند، نگفتند این را بیافرین منهای شر و فساد، خداوند هم در جواب آنها نگفت: خیر، اینها منشأ شر و فساد نمی شوند. نكته ی قضیه این است كه به ملائكه نگفت خیر، شما اشتباه می كنید و انسان منشأ شر و فساد نمی شود. با یك تاكتیك، آنها را به یك مطلب دیگر آگاه كرد، به قول معروف: «عیب وی جمله بگفتی، هنرش نیز ببین» ، گفت همین موجودی كه منشأ شر و فساد می شود، شما آن را كه دیدید این را هم ببینید. پس اینجا قبول كرد كه «یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِكُ اَلدِّماءَ» [9] اما در كنار این جنبه، آن جنبه را هم نشان داد. آیا غیر از این است كه می خواهد نشان دهد كه این یك تابلویی است كه در این تابلو اگر آن هست، این هم هست، ولی اگر این جهت را ببینید، دیگر آن جهت را فراموش می كنید؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 343

[1] . كهف/50.
[2] . نهج البلاغه، خطبه ی 1: [بعضی در حال سجودند، ركوع نمی كنند و برخی در ركوع اند، بر پا نمی ایستند] .
[3] . اعراف/27.
[4] . ناس/1- 6.
[5] . انعام/59.
[6] . نهج البلاغه، خطبه ی 126.
[7] . جن/26 و 27.
[8] . سجده/7.
[9] . بقره/30.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است