در
کتابخانه
بازدید : 483161تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Collapse فطرت فطرت
Expand معنای فطرت معنای فطرت
Expand فطریّات انسان فطریّات انسان
Expand گرایشهای مقدّس گرایشهای مقدّس
Collapse عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی
Expand عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی
Expand تكامل اصالتهای انسانی تكامل اصالتهای انسانی
Expand مبنا و منشأ مذهب مبنا و منشأ مذهب
Expand عشق و عبادت عشق و عبادت
Expand فطری بودن دین فطری بودن دین
Expand بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم
نظر قرآن درباره ی منشأ دین
Expand توحیدتوحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
پس انسانیّت در این مكتب ناشی از آن جنبه ی معنوی روحی ملكوتی انسان است بر خلاف گرایشهای مادّی انسان، و آنگاه انسان در میان این تضاد باید یكی را انتخاب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 516
كند؛ و چه مثل فوق العاده عالی ای در این زمینه در مثنوی مولوی آمده است و واقعاً مولوی عجیب است در نشان دادن این جور مسائل روحی و معنوی. در همین زمینه ها، بعد از آنكه می گوید انسان اینچنین آفریده شده است، نیمی از انسان آسمانی است و نیم دیگر زمینی، نیمی ملكوتی است و نیمی خاكی، و همیشه این تضاد در كار است و انسان در نوسان است: گاهی از این طرف می رود، گاهی از آن طرف، گاهی پایین می رود و گاهی بالا و یك تنازعی در درون انسان همیشه وجود دارد؛ آنگاه مثلی می آورد: داستان معروف مجنون عامری و شتر تازه زاییده اش.

می گوید شتر مجنون تازه زاییده بود. حیوان هم وقتی تازه می زاید علاقه اش به بچّه اش خیلی بیشتر است. این شتر را این آقا سوار شده بود و می خواست با آن برود به خانه ی معشوق (لیلا) . (مثل است) . شتر را سوار شد و می راند و می رفت. مقداری كه از شهر بیرون آمد، رفت در خیال محبوب و معشوق خودش و در عالم خودش، غافل از حیوان. كم كم دستش شل شد و مهار شتر رها گردید و دیگر مثل یك بار شد روی این حیوان. حیوان كم كم احساس كرد كسی كاری به كارش ندارد، سرش را برگرداند به طرف خانه (چون بچّه اش در خانه بود) . آمد و آمد، یك دفعه مجنون چشم باز كرد دید به جای اینكه برسد به خانه ی معشوق به طویله رسیده. دو مرتبه حیوان را برگرداند به آن طرف. باز مقداری رفت. دو مرتبه مجنون فكرش رفت به سوی معشوق خودش و از این حیوان غافل شد. حیوان هم باز به فكر معشوق و محبوب خودش كه در طویله بود افتاد و چون دید رها شده برگشت. چندین بار این كار تكرار شد:

همچو مجنون در تنازع با شتر
گه شتر چربید و گه مجنون حر
یك دم ار مجنون ز خود غافل شدی
ناقه گردیدی و واپس آمدی
بعد می گوید كه آخر مجنون یك دفعه خودش را از روی این شتر پرتاب كرد پایین و:

گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم
ما دو ضد بس همره نالایقیم
من عاشقم تو هم عاشق؛ من عاشق لیلا هستم، از آن طرف باید بروم، تو عاشق بچّه ات هستی، به طرف طویله باید بروی؛ ما دو تا با همدیگر نمی شود [همسفر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 517
باشیم ] ، بالاخره یا باید من و یا تو، یكی از این دو. آنگاه نتیجه می گیرد، می گوید:

عشق مولا كی كم از لیلاستی
بنده بودن بهر او اولاستی
غرض این است كه [اگر ما انسان را موجودی صد درصد مادّی ندانیم ] همه ی مقولات انسانی، همه ی مختصّات انسانی، همه ی ویژگیهای انسانی و همه ی اموری كه انسان را از غیر انسان متمایز می كند قابل توجیه است، اگر نه، قابل توجیه نیست.

توجیهاتی كه كرده اند، توجیهات مادّی، مخصوصاً توجیهات ماركسیستی، در واقع توجیه نیست و نتوانسته اند توجیه كنند. یك توجیهی در این زمینه هست و آن توجیه اگزیستانسیا لیستهاست. اینها خواسته اند قضیّه را به شكل دیگر توجیه كنند، یعنی در عین قبول كردن مادّی بودن انسان بتوانند سر ارزشهای انسانی را به یك بالینی به اصطلاح بگذارند. این دیگر ان شاء اللّه باشد برای جلسه ی بعد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 518
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است