در
کتابخانه
بازدید : 483089تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Collapse فطرت فطرت
Expand معنای فطرت معنای فطرت
Expand فطریّات انسان فطریّات انسان
Expand گرایشهای مقدّس گرایشهای مقدّس
Expand عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی
Expand عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی
Collapse تكامل اصالتهای انسانی تكامل اصالتهای انسانی
Expand مبنا و منشأ مذهب مبنا و منشأ مذهب
Expand عشق و عبادت عشق و عبادت
Expand فطری بودن دین فطری بودن دین
Expand بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم
نظر قرآن درباره ی منشأ دین
Expand توحیدتوحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مسأله ی دیگر، تكامل در روابط انسانها با یكدیگر است ولی مقصود روابط ساختمانی اجتماع است. یعنی چه؟ یعنی جامعه از نظر تشكیلات، حكم یك موجود زنده را دارد كه هر چه ساده تر و بسیط تر است از ارگانیزم كمتری برخوردار است، حالت وحدت و بساطت بیشتری دارد؛ هر چه كه تكامل پیدا می كند، از نظر اعضا و اجزا و ارگانها پیچیده تر می شود، تقسیم كار بیشتر می شود و گسترش این پیچیدگی بیشتر می گردد.

از این نظر هم بدون شك جامعه ی بشری تكامل پیدا كرده. به عنوان مثال جامعه ی امروز ایران و جامعه ی پنجاه سال پیش ایران را در نظر می گیریم. شغلها را در نظر بگیرید، رشته های علمی را در نظر بگیرید، پستهای اداری را در نظر بگیرید. سابقاً این جامعه مثل یك حیوان كوچك ابتدایی بود با اعضایی بسیار كم. می بینید روز به روز
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 536
بر اعضای آن افزوده می شود. مثلاً از نظر كسب، یعنی كاری كه وسیله ی مبادله است - آنهایی كه ابزارها را در اختیار افراد می گذارند- سابقاً اگر كسی انواع شغلها را در همین تهران در نظر می گرفت شاید در ده شغل خلاصه می شد، یعنی وضع جامعه بیش از این اقتضا نمی كرد. در دهات كه می رفتید یك مغازه می دیدید كه آن مغازه در آن واحد هم عطّاری است، هم بقّالی، هم قصّابی و هم لوازم التحریر فروشی، هر چه می خواهید آنجا هست. ولی هر چه كه جامعه گسترش پیدا می كند این شغلها تنوّع پیدا می كند، و اكنون شما می بینید كه در اثر پیشرفت صنعت، شغلهایی اختراع شده است كه در قدیم نبود چون موضوعش منتفی بود، مثل نوارفروشی، كه كسی شغلش این باشد كه نوارهای ضبط شده را بفروشد. تازه در میان نوارهای ضبط شده یك بخش آن نوارهای مذهبی است؛ شما می بینید مغازه به وجود آمده كه كارش این است كه فقط نوار مذهبی می فروشد.

در كارهای اداری نیز همین طور است. مثلاً وزارتخانه ها را در نظر می گیریم.

(حال ممكن است یك مقدار هم مصنوعی و تصنّعی باشد ولی یك مقدار هم واقعاً ضرورت ساخت اجتماع اقتضا می كند) . اگر در زمان ناصر الدین شاه یكی دو تا وزیر بیشتر نبودند و اینها كارها را اداره می كردند اكنون از نظر واقع و نفس الامر هم اگر بخواهد كارهای وزارتخانه ها اداره شود، یك كار مثلاً آب و برق برابر با تمام كارهای دوره ی ناصر الدین شاه است.

از این نظر هم [جامعه ی بشری متكامل شده است ] ، از نظر پیچیدگی اجتماعها (و این هم مربوط به ایران نیست، همه ی دنیا این جور است) یعنی زیاد شدن كار و شغل و بعد تقسیم كار و شغل، و افزایش تخصّصها، كه نتیجه اش خارج شدن افراد اجتماع از تشابه است و این از نظر جامعه شناسی اثر زیادی دارد، چون انسان شبیه كارش است و كارش شبیه انسان، و كار انسان را می سازد. در آن دوره هایی كه كارها چند قلم بیشتر نبود انسانها با یكدیگر شبیه تر بودند تا امروز كه كارها این قدر تنوّع پیدا كرده و بین انواع كارها از زمین تا آسمان مباینت هست. قهراً بین انسانی كه در عمرش دائماً سر و كارش با فلان كار است و انسانی كه سر و كارش با فلان كار دیگر است نهایت تباین هست و اصلاً دو روح اند، و این مشكل بزرگی است كه خواه ناخواه به وجود آمده است.

بنابراین در این [جهت ] هم تكامل معنی دارد؛ یعنی آن دوره ی اوّل را می گوییم كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 537
افراد انسانها، حالت یك موجود زنده را به خود می گیرند، یعنی یك مجموعه ی تقسیم شده ای هستند كه مجموعشان برای یك هدف واحد كار می كنند؛ در همین جهت، جامعه ی بشری دوره به دوره كمال یافته تر شده است، یعنی آنچه داشته، در دوره ی بعد دارد با اضافه، و آنچه در دوره ی بعد دارد در دوره ی دیگر همان را دارد با اضافه، یعنی در دوره های بعد همانها را در سطح بالاتر دارد.

این است كه «تكامل» ، مطلق تغییر نیست؛ تكامل، معیار می خواهد [1]. یعنی آنچه را كه [شی ء] در مرحله ی قبل داشته است- كه آن را هم ما نوعی كمال تلقّی می كنیم- در مرحله ی بعد به نحو بیشتر و كامل تر و افزون تر داشته باشد. به عبارت دیگر در تكامل، یك مدار خاص و یك مسیر خاص با این شرایط باید وجود داشته باشد.


[1] . به تعبیر فلاسفه هر حركتی مسافت می خواهد (مسافت معنی اعمّی دارد) . اگر حركت مسافتش مختلف شد دیگر یك حركت نیست؛ و در حركت تكاملی حتما باید مسافت، مسافت واحدی باشد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است