یادم است كه در حدود بیست سال پیش- یكی دو سال بعد از آن كه به تهران آمده
بودم (من در سال 31 به تهران آمدم) - یك جلسه ی تفسیر خصوصی مختصری در منزل
یكی از رفقای تجّار بازاری داشتیم كه من آنجا می رفتم تفسیر می گفتم، تفسیر هم
نمی توان گفت، بحثی درباره ی آیات منتخبه و یك جلسه ی موعظه و تذكّر بود؛ برای خود
من این مسأله اوّلین بار آن وقت مطرح شد؛ مطلبی را از قرآن آن وقت الهام گرفتم و
یادم است كه در آن جلسه همین مسأله را طرح كردم، مكرّر هم بعد طرح می كردم كه از
قرآن استنباط می شود كه انسان گاهی حالتی پیدا می كند كه خودش با خودش فاصله
پیدا می كند (من آنجا تعبیر فاصله می كردم) ، خودش از خودش دور می شود، چون این
تعبیر در قرآن مكرّر آمده است: خود را باختن (خود باختن) ، باختن به همان معنایی كه
در قمار می گویند یا در معامله می گویند فلان شخص باخت، زیان كرد، سرمایه را
باخت و از دست داد؛ در صورتی كه باور كردن این امر برای انسان خیلی مشكل
است، زیرا وقتی انسان چیزی را كه مملوك و در حیطه ی ملكیّتش باشد ببازد یعنی او را
به دیگری می دهد، امّا این كه انسان خودش را ببازد چگونه می شود؟ قرآن می فرماید:
«قُلْ إِنَّ اَلْخاسِرِینَ اَلَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» [1] بگو زیانكاران فقط- یعنی زیانكار حقیقی-
آنان اند كه خود را زیان كرده اند؛ یعنی آن كسی كه مالش را زیان می كند او زیانكار
حقیقی نیست، آن، چیز مهمّی نیست؛ زیانكار واقعی آن است كه اصلاً خودش را زیان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 551
كرده، اصلاً خودش را یكجا باخته. «نسیان خود» یعنی خود را فراموش كردن، این هم
از نظر فلسفی خیلی تصوّرش مشكل است زیرا علم انسان به خودش علم حضوری
است و علم حضوری قابل فراموشی نیست، علم حصولی قابل فراموشی است؛ یعنی
انسان اصلاً جوهر ذاتش علم است و خودش همان علم خود به خود است.