در
کتابخانه
بازدید : 483057تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Collapse <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Expand فطرت فطرت
Expand توحیدتوحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
گفتیم كسانی كه انسان را ذاتاً بد و شرور می دانستند و به طبیعت او بدبین بودند، تز اصلاحی نداشتند و انسان را قابل اصلاح نمی دانستند و طرح «مدینه ی فاضله» برای او نمی ریختند. حالا می گوییم ماركسیسم هم قائل به تز اصلاحی نیست و هر تز اصلاحی را در دوره ی مالكیّت، تخیّل می شمارد و توصیه های اخلاقی به عدالت و جامعه ی بی طبقه را «سوسیالیسم تخیّلی» قلمداد می كند؛ چرا كه ماركسیسم برای بشر اختیار نمی شناسد، او را تابع جامعه و ابزار تولید اقتصادی می داند كه محكوم به جبر تاریخ است. ماركس می گوید تحوّل جامعه مثل تولّد نوزاد است كه تا موقعش نرسد، زایمان امكان پذیر نیست؛ باید صبر كرد تا ابزار تولید به آن مرحله از رشد برسد كه اقتضا نماید مالكیّت خصوصی از بین برود. تاریخ مثل زن حامله است كه نمی شود بچّه اش را در سه ماهگی سالم بزاید، سقط جنین می شود؛ باید صبر كرد تا زمانش برسد.

حدّ اكثر كاری كه می توان كرد این است كه درد را تخفیف دهیم و زایمان را راحت تر كنیم.

همه ی كسانی كه به «اصالت اجتماع» معتقدند، یعنی انسان را فاقد سرشت، و تمام ابعاد وجودی او را ساخته ی جامعه می دانند، جبری فكر می كنند و تز اصلاحی را قبول
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 421
ندارند؛ چون قبول تز اصلاحی بر اساس این است كه انسان بتواند خودش را اصلاح كند و حقّ و عدل و راستی را برپا دارد.

مثلاً دوركهایم جامعه شناس معروف فرانسوی شدیداً به اصالت اجتماع معتقد است. او در كمال صراحت می گوید: «جبر بر انسان حاكم است و اختیار و آزادی خیال محض است» . از نظر اینها انسان حالت نوار خالی ضبط صوت را دارد كه هر صدایی روی آن ضبط شود، جبراً عین همان را پس می دهد؛ نوار دیگر نمی تواند عكس العمل مخالف نشان دهد و بگوید روی من این مطلب را ضبط كرده اند امّا من عكسش را می گویم یا اصلاحش می كنم. انسان هم در هر موقعیّت اجتماعی كه قرار بگیرد جامعه او را به آن گونه پر می كند و هر جور هم پر كرد، او همان را پس می دهد.

نتیجه ی این اصالت اجتماعی بودن، نفی هر گونه اختیار و آزادی از بشر است. اختیار و آزادی جز با قبول آنچه در اسلام به نام «فطرت» نامیده می شود و قبل از اجتماع در متن خلقت به انسان داده شده است، معنی پیدا نمی كند. بنابراین مسأله ی تز اصلاحی بر دو پایه استوار است: یكی اینكه طبیعت بشر را شریر ندانیم، دیگر اینكه برای بشر آزادی و اختیاری قائل شویم كه بتواند بر اوضاع اجتماعی خویش مسلّط شود و خود و جامعه ی خود را هر طور كه می خواهد بسازد.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است