در
کتابخانه
بازدید : 483026تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Collapse <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Expand فطرت فطرت
Expand توحیدتوحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ماركسیستها كوشش دارند تاریخ بشریّت را سیاه و ظلمانی جلوه دهند، تاریخ را تاریك معرّفی كنند. آنها فقط فجر تاریخ یعنی دوره ی اشتراك اوّلیّه را نورانی به حساب می آورند و همچنین نهایت تاریخ یا دوره ی كمون ثانویّه را! و تمام تاریخ بشریّت را از بدو پیدایش مالكیّت خصوصی، دوره ی حكومت باطل و ظلم و فساد و شرارت و خونریزی و خدعه و نیرنگ و دروغ می پندارند و جریانهای حقیقی را كه در تاریخ بشریّت پیدا شده چنین توجیه می كنند: این جریانها نیرنگ بوده است، ظلمتی بوده است بر روی ظلمتها؛ حتّی ادیان و پیامبران نقشی نداشته اند؛ اینها بشر را نساخته اند، بشر اینها را ساخته و اینها وسیله ای بوده اند در دست بشر برای ظلمها و تحمیقها، و تریاك توده ها بوده اند؛ اگر كسی دم از عدالت و حق زده حتماً كاسه ای زیر نیم كاسه اش بوده است؛ مگر چنین چیزی امكان دارد كه در دوره ی مالكیّت خصوصی كسی واقعاً طرفدار حقّ و حقیقت و عدالت باشد؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 425
البتّه گاهی ماركسیستها قبول می كنند كه در تاریخ، نهضتهایی از طرف محرومان می شده (هر چند محرومان طرفدار حقوق خودشان بوده اند نه طرفدار عدالت، منتها اگر عدالت اجرا شود با حقوق آنها تطبیق می كند) ، ولی این نهضتها در دوره ای كه وضع تولید، مالكیّت خصوصی یا برده داری و یا فئودالیسم و بورژوازی را ایجاب می كرده، نمی توانسته به نتیجه برسد، مانند حركت بر خلاف مسیر آب كه نمی تواند نتیجه بدهد. روبنا به طور موقّت و قشری می تواند بر خلاف زیر بنا حركت كند امّا نه برای همیشه. اگر هم احیانا برقی در تاریخ به سود بشریّت جهیده خیلی موقّتی بوده و بعد خاموش شده و ظلمت دوباره حاكم شده و آنچه آمده بوده تا قاتق نان بشر باشد، بلای جان او شده است. مذاهب هر چند توانستند تأثیرات محدودی داشته باشند امّا هیچ گره كوری را از زندگی بشر باز نكردند؛ شبیه مدینه ی فاضله ی افلاطون كه چون طرحی ایده آل و ذهنی و غیر عملی بود هیچ كس، و حتّی خود افلاطون [1]، آن را پیاده نكرد. پس این جریانها حكم لحظه را دارد. اگر امیر المؤمنین پنج سال خلافت كرد و عدالت گستری نمود، این پنج سال حكومت علی (علیه السّلام) در مقایسه با تاریخ بشریّت حكم یك ثانیه را دارد و به حساب نمی آید. آنچه بر كلّ تاریخ حاكم بوده ظلمها و تاریكیها بوده است.

این یك نوع مبارزه ی زیركانه ی ماركسیستهاست كه گاهی مذهبیها هم از روی نادانی گول آن را می خورند. این یكی از آن نقشه ها و طرحهای طرّارانه ی آنهاست برای بی اعتبار جلوه دادن مذهب. چون آنكه در تمام طول تاریخ منادی حقّ و عدالت بوده، آنكه به حمایت مظلومین و اهل حق برخاسته، فقط مذهب بوده؛ حتّی فیلسوفان قدیم هم به این قبیل مسائل فكر نمی كردند. در مذهب بوده كه عدالت مطرح شده، مبارزه با ظلم مطرح شده، راستی و درستی مطرح شده، برابری و برادری مطرح شده.

و این بزرگترین دروغ و تهمت به تاریخ است.

من در یك سخنرانی تحت عنوان «حماسه ی حسینی» از بعضی روضه خوانها و منبریها انتقاد كردم، گفتم این حادثه ی عاشورا دارای دو صفحه است، دو چهره دارد: یك صفحه ی سیاه و یك صفحه ی سفید؛ سكّه ای است كه دورو دارد: در یك طرف ظلم و جنایت و بی رحمی و نامردمی و قساوت است. قهرمان این صفحه ابن زیاد است و عمر سعد و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 426
شمر و سنان بن انس و حرمله ی كوفی و. . . همین طور كه این صفحه از سیاه ترین صفحات تاریخ است، طرف دیگر آن از درخشان ترین صفحات تاریخ است. در آن صفحه، ما ایمان می بینیم و حقیقت و توكّل و مجاهدت و صبر و رضا. قهرمان این صفحه خود امام حسین، برادران امام حسین، فرزندان امام حسین، برادرزادگان امام حسین و اصحاب امام حسین هستند. اگر قسمتهای زیبای این صفحه را در مقابل قسمتهای زشت آن صفحه قرار دهیم، نه تنها كمتر نیست بلكه بر آن می چربد. ولی بعضی منبریها مثل اینكه عادت دارند صفحه ی سیاه تاریخ عاشورا را برای مردم بازگو كنند؛ گویی این تاریخ اساساً صفحه ی سفید ندارد؛ مثل اینكه امام حسین و اصحاب و یاران او مردمی بودند كه فقط نفله شدند، افرادی بودند كه مظلوم واقع شدند و هیچ قهرمانی نداشتند؛ در حالی كه همان طور كه گفتیم قضیّه دو طرف دارد و طرف زیبای آن بر طرف زشت آن می چربد.

این ایراد عین ایرادی است كه به تاریخ نویسهای ماتریالیست وارد است كه كوشش می كنند صفحات تاریخ بشریّت را سیاه سیاه جلوه دهند، چون بر خلاف فلسفه ی آنهاست كه زیباییها را نشان دهند. اگر زیباییها را نشان دهند ماتریالیسم تاریخی باطل می شود. آنها می گویند انسان از زمانی كه مالكیّت پیدا شد از انسانیّت خودش خارج شد و به اصطلاح ماركس از خود بیگانه و مسخ شد. استثمارگر به شكلی از انسانیّت خارج شد و استثمار شده به شكل دیگر. انسان آن وقت انسان بود كه در دوره ی اشتراك اوّلیّه بود و آن وقت به انسانیّت خودش بازگشت می كند كه به اشتراك ثانوی برسد. در بین این دو دوره، انسان از انسانیّت بیرون رفته و تاریخ او نمی تواند نقطه ی درخشانی داشته باشد.

پس چه باید كرد؟ باید صبر كرد تا اتوبوس تاریخ، مراحل خود را بگذراند و به مقصد خودش برسد و آن، وقتی است كه ابزار تولید جبراً سوسیالیسم و اشتراكیّت را ایجاب كند. پس در ایجاد سوسیالیسم و حقّ و عدالت، بشر نقشی ندارد و نمی تواند آن را جلو یا عقب ببرد، باید خود به خود مانند یك جریان خودكار طبیعی پیش برود و زمانش برسد. وقتی زمان و دوره و تاریخش رسید خودش به وجود می آید.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 427

[1] . افلاطون نتوانست حتّی یك دهكده را بر اساس طرح خودش بسازد و خودش آخر عمر دست از تزش برداشت.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است