در
کتابخانه
بازدید : 483089تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Collapse فطرت فطرت
Expand معنای فطرت معنای فطرت
Expand فطریّات انسان فطریّات انسان
Expand گرایشهای مقدّس گرایشهای مقدّس
Expand عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی
Expand عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی
Expand تكامل اصالتهای انسانی تكامل اصالتهای انسانی
Expand مبنا و منشأ مذهب مبنا و منشأ مذهب
Collapse عشق و عبادت عشق و عبادت
Expand فطری بودن دین فطری بودن دین
Expand بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم
نظر قرآن درباره ی منشأ دین
Expand توحیدتوحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
به طور كلّی از مجموع سؤالات معلوم می شود كه این بحث «عشق» كه ما مطرح كردیم خیلی سؤال انگیز بوده و شاید بهتر این بود كه طرح نمی كردیم. نوشته اند كه این كلمه در زبان عربی به همین معنا به كار می رود و مع الوصف در تمام قرآن و روایات اسلامی این كلمه و مشتقّات آن به چشم نمی خورد. اوّلاً به این قرصی نیست كه این كلمه و مشتقّات آن [در تمام قرآن و روایات اسلامی ] به چشم نمی خورد. در روایات هم [استعمال این كلمه را] داریم، زیاد نداریم ولی داریم. در مورد «عبادت» حدیث هست كه:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 569
طوبی لمن عشق العبادة و احبّها بقلبه و باشرها بجسده. . . [1].
همچنین در آن روایت معروف دارد كه امیر المؤمنین ظاهراً در وقتی كه می رفتند به صفّین، یعنی در جنگ صفّین در مسیری كه از كوفه به طرف شام- به طرف لشكرگاه معاویه- حركت می كردند، رسیدند به همین سرزمین نینوا (سرزمین كربلا) ؛ در آنجا یك مشت از این خاك را برداشتند و بوییدند و بعد فرمودند:

إیه لك ایّتها التّربة، لیحشرنّ منك اقوام یدخلون الجنّة بغیر حساب.

خوشا به تو كه از میان تو گروهی محشور خواهند شد كه بدون حساب وارد بهشت می شوند.
بعد فرمود: «مناخ ركّاب و مصارع عشّاق» [2] كه نسبت به اصحاب امام حسین كلمه ی «عشّاق» تعبیر شده. این روایت در كتب مقاتل از جمله كتاب نفس المهموم مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی هست.

پس به این قرصی كه اصلاً در قرآن و روایات اسلامی، این كلمه و مشتقّات آن به چشم نمی خورد، به این شدّت نیست، هست ولی كم است.

و ثانیاً یك وقت می گویید كه خود این كلمه به چشم نمی خورد؛ در این صورت می گوییم لفظ كه نمی تواند موضوع بحث باشد؛ اگر چیزی مورد اكراه اسلام باشد معنای آن مورد اكراه است نه لفظ آن كه بگوییم اسلام از این لفظ تنفّر دارد. محبّت وقتی كه به آن حالت برسد [ «عشق» نامیده می شود؛ ] به یك حالتی كه زمام فكر و اراده ی انسان را می گیرد، بر عقل و بر اراده تسلّط پیدا می كند و لهذا حالتی می شود شبه جنون، یعنی عقل را دیگر در آنجا حكمی نیست:

قیاس كردم تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است كه بر بحر می كشد رقمی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 570
در مسأله ی جنگ عقل و عشق می بینید كه همیشه پیروزی را با عشق دانسته اند و محكومیّت را با عقل:

نیكخواهانم نصیحت می كنند
خشت بر دریا زدن بی حاصل است
شوق را بر صبر قوّت غالب است
عقل را با عشق دعوی باطل است
یك چنین حالتی را «عشق» می نامند. عیب اساسی این حالت این است كه از اختیار انسان خارج است. این قابل توصیه نیست. برخی امور است كه اگر پیدا بشود، به شرط این كه انسان در برخورد با آن به نحو احسن رفتار كند مفید واقع می شود ولی خودش قابل توصیه نیست، مثل مصیبت. مصیبت برای انسان می تواند آثار بسیار مفیدی داشته باشد امّا قابل توصیه نیست كه به انسان بگویند تو به دست خودت برای خودت مصیبت به وجود بیاور چون مصیبت و بلا یك كوره ی خیلی خوبی است برای اصلاح انسان. این مسأله ای كه به نام «عشق» نامیده می شود نیز چیزی است كه اگر پیش آمد ممكن است یك كسی را خراب كند، ممكن هم هست یك كسی را آباد كند، ولی به هر حال یك امر قابل توصیه نیست. اگر هم عرفا آن را توصیه كرده اند آنها یك ادّعایی دارند؛ ادّعاشان این است كه می گویند آدم كامل مثل یك آدمی است كه شنا را خوب بلد است كه اگر یك كسی را كه شنا بلد نیست در دریا هم بیندازد، اگر دید غرق می شود می تواند او را بگیرد و بیرون بیاورد. آنها معتقدند كه یك آدم كامل اگر بر یك ناقص اشراف داشته باشد، می تواند مراقب و مواظب او باشد و نگذارد هلاك بشود [3].

مثل آن تمرینی كه بچّه ها را در استخر می دهند. به بچّه نمی شود توصیه كرد كه به تنهایی برو در استخر، امّا تحت مراقبت یك نفر مربّی مانعی ندارد، او مراقبش است، اگر دید دارد غرق می شود نجاتش می دهد.

همچنین اینها معتقدند كه این یك امری است كه اگر رخ بدهد، در انسان وحدت و تمركز ایجاد می كند، یعنی او را از هزاران رشته تعلّق جدا می كند. یك عیب اساسی در ما این است كه در روح ما صدها رشته به صدها شی ء وابستگی دارد نه به یك شی ء؛ به صدها شی ء از نظر روح و معنا وابسته هستیم، مثل یك انسانی یا یك حیوانی كه با
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 571
رشته های مختلف به صد جا بسته باشد، اگر یكی از آنها بریده شود نود و نه تای دیگر هست، دو تا بریده شود نود و هشت تای دیگر هست. انسان برای این كه به خدا از نظر عمل موحّد باشد و همه ی رشته ها [ی متّصل به او] از خدا سرچشمه بگیرد باید همه ی اینها را قطع كند تا بتواند به او وصل كند و [مصداق ] فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ [4] بشود. اینها معتقدند كه همین چیزی كه اسمش «بلا» هست (عشق) سبب می شود كه انسان از همه ی آن صد شی ء می برد، به همان یكی وصل می شود و این حالت تمركز در او پیدا می شود. آنگاه مدّعی هستند همین قدر كه این تمركز- و لو نسبت به یك مظهر و یك شی ء باطل- در او پیدا شد بعد امكان این كه این تمركز تحت مراقبت یك «كامل» از اینجا برداشته شود و به مركز اصلی خودش گذاشته شود هست. آنچه گفته اند روی این حساب است.

سؤال دیگر این است كه:

آیا پرستش را به مفهوم عبودیّت به كار می برید؟ اگر چنین است پس با توضیحی كه در مورد پرستش فرمودید كه مرحله ی نهایی عشق است، عبادتی را كه بندگان فقط به قصد انجام وظیفه انجام می دهند چه می توان نامید؟

[1] . كافی، ج /2ص 83.
[2] . نفس المهموم، ص 206: [اینجا بارانداز سواران و قتلگاه عاشقان است. ]
[3] . حال من به عقیده ی اینها، درست یا نادرست، كاری ندارم.
[4] . بقره/256.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است