این است كه انسان این جور نیست كه این شخص می گوید، كه واقعاً در ضمیر
خودش دو «من» احساس بكند، یعنی واقعاً دو «من» وجود داشته باشد: من فردی و من
اجتماعی. «من» انسان تحت تأثیر جامعه شكل می گیرد، رشد می كند و به خود رنگ
می گیرد ضمن این كه یك نوع آزادی و استقلال دارد؛ امّا انسان واقعاً دارای دو «من»
نمی شود كه آن وقتی كه من ایثار می كنم او یك شخص است در من دارد ایثار می كند،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 595
وقتی كه دارم اثرة انجام می دهم یعنی برای خودم كار می كنم یكی دیگر دارد كار
می كند؛ و در واقع دوگانگی واقعی در ما وجود داشته باشد، آن وقتی كه فردی كار
می كنیم، برای خودمان و برای شخصمان كار می كنیم، بد می كنیم، ظلم می كنیم، اثره
می كنیم، خودمان را مقدّم می داریم، او یك «من» است در ما دارد كار می كند، و آن وقتی
كه داریم به جامعه خدمت می كنیم، ایثار می كنیم، احسان می كنیم، كارهای
شرافتمندانه می كنیم، پرستش می كنیم، او یك «من» دیگر است در ما [كه این كارها را
انجام می دهد. ]
این حرفها چیست؟ ! اینها مسائلی نیست كه بگوییم آقایان در لابراتوارها اثبات
كرده اند، یك مسائل استدلالی است: انسان در ضمیر خودش دقیقاً احساس می كند
كه همان كه [بد می كند] همان است كه در ساعت بعد دارد خیرخواهی می كند، و لهذا
اینها مراتب شی ء واحد هستند نه دو شخص جدا. فرق است میان مراتب یك شی ء كه یك
شی ء دارای مراتبی از وجود است، مثل یك درخت كه دارای تنه و شاخه هاست، شاخه ی
بالا و شاخه ی پایین، یك اثر از بالا سر می زند یك اثر از پایین و یك اثر از وسط، ولی یك
شی ء است؛ آری فرق است میان «مراتب یك شی ء» و «دو شی ء جدا از یكدیگر» . آنچه كه
در اینجا صحیح و درست است [همین است كه این «من» ها مراتب شی ء واحد هستند
نه اشیاء جدا از یكدیگر. ]