در
کتابخانه
بازدید : 316553تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand راههای اثبات نبوت (1) راههای اثبات نبوت (1)
Expand راههای اثبات نبوت (2) راههای اثبات نبوت (2)
Expand راههای اثبات نبوت (3) راههای اثبات نبوت (3)
Expand وحی (1) وحی (1)
Expand وحی (2) وحی (2)
Expand معجزه 1معجزه 1
Collapse معجزه (2) معجزه (2)
Expand معجزه (3) معجزه (3)
Expand معجزه (4) معجزه (4)
Expand معجزه (5) معجزه (5)
Expand اعجاز قرآن (1) اعجاز قرآن (1)
Expand اعجاز قرآن اعجاز قرآن
Expand اعجاز قرآن (3) اعجاز قرآن (3)
Expand اعجاز قرآن (4) اعجاز قرآن (4)
Expand اعجاز قرآن 5اعجاز قرآن 5
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یك نظر نظری است كه گروهی از متكلمین اسلامی به نام «اشاعره» داشته اند و آن این است كه اصلاً ما چه دلیلی داریم و چرا باید معجزات را حتی مستبعد بشماریم؟ و این را اگر بخواهیم به بیانی كه كمی امروزی تر باشد در بیاوریم- كه عرض كردیم آقای شریعتی خودمان هم در مقاله ی «وحی و نبوت» تقریباً همین راه را رفته اند- این است كه ما چرا قوانین طبیعت را آن مقدار ضروری و قطعی و غیر قابل نفوذ بدانیم كه بعد دچار این اشكال بشویم و بگوییم كه معجزه یك امری است بر خلاف قانون طبیعت و قانون طبیعت نقض ناپذیر است، كه من خودم به این بیان در جلسه ی پیش از طرف آنها عرض كردم كه فرق است میان قوانین ریاضی یا منطقی یا فلسفی و قوانین علمی و طبیعی. قوانین ریاضی یا منطقی یا فلسفی قوانینی است كه ذهن ضرورت و حتمیت آنها را كشف می كند. مثلا اگر ما در منطق گفتیم كه اگر عامی داریم و خاصی، نقیض عام، خاص خواهد شد و نقیض خاص عام، این یك امری است كه ذهن ضرورت آن را كشف می كند، اصلا می فهمد كه غیر از این نمی شود باشد. یا اگر شما در حساب گفتید حاصل ضرب این عدد در آن عدد مساوی است با فلان عدد، ذهن ضرورت این را كشف می كند، می فهمد كه این خلافش محال است، نمی تواند یك عدد بالاتر یا یك عدد پایین تر باشد.

اما قوانین طبیعی. ما مثلا می گوییم كه فلزات در اثر حرارت انبساط پیدا می كنند. ذهن ما ضرورت این را كه فلز حتما باید در اثر حرارت انبساط پیدا كند كشف نمی كند زیرا علوم طبیعی- یعنی هر چه كه انسان درباره ی طبیعت كشف كرده است- پایه اش تجربیات و محسوسات بشر است و حس و تجربه بشر جز یك سلسله محسوسات متوالی را به انسان ارائه نمی دهد، یعنی مثلا ما پدیده ی الف را همیشه می بینیم كه به دنبال آن پدیده ی ب هست. ذهن ما فقط همین را ادراك می كند، می گوید تا آنجا كه من دیده ام و تا آنجا كه من تجربه كرده ام، همیشه هرگاه حادثه ی الف رخ بدهد به دنبال آن حادثه ی ب رخ می دهد و اگر حادثه ی الف رخ ندهد حادثه ی ب هم رخ نمی دهد. اصلا بیش از این ذهن من حكمی ندارد، و این یك مقایسه ی غلط و یك اشتباهی است كه ما آنچه را كه در باب مسائل عقلی- یعنی مسائل مثلا ریاضی،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 450
منطقی، فلسفی- می بینیم كه آن را به صورت یك امر ضروری و قطعی و غیر قابل تخلف ادراك می كنیم، خیال می كنیم علم، دیگر علم است، چه فرق است میان ریاضیات و طبیعیات؟ چطور شد یك قانون ریاضی، قطعی و لا یتغیر هست، قانون طبیعی نیست؟ قانون دیگر قانون است، قانون علم قانون علم است. نه، این جور نیست. در قوانین طبیعی اصلا ضرورتش را از اول ما كشف نكرده ایم كه در مقابل ضرورت آن گیر باشیم بعد بگوییم نقض این قانون چطور می شود؟ چطور ندارد، اشكالی نیست. اگر ما مقدمات قضیه را قبول كردیم این اشكال نیست. اگر واقعا قبول كردیم خدایی در عالم هست، آن وقت می گوییم پیغمبری كه مدعی وحی است یك كاری می كند بر خلاف سنت معمولی عالم، خدا هم این كار را بر خلاف این سنت معمول می كند به عنوان یك علامت. وقتی كه می خواهد یك علامتی به ما نشان بدهد كه این كسی كه ادعا می كند كه من پیغمبر هستم از ناحیه ی من است، خدا كه آن سنت و قانون را آنطور وضع كرده است یك دفعه در یك جا می آید تغییر می دهد.

البته این مطلب یك ریشه ی به اصطلاح فلسفی یا نیمه فلسفی هم در دنیای اروپا داشته است ولی نه اینكه در باب معجزات بحث می كرده اند. در باب مسائل فلسفی كه بحث می كرده اند، وقتی كه علوم و فلسفه ها از جنبه های تعقلی خودش گریزان شد و آمد بر پایه علوم قرار بگیرد و خواستند كه جز آنچه كه علم گفته است، به صورت فلسفه نپذیرند، بسیاری از مسائل را از روی فهمیدگی- واقعا هم همین طور باید گفت- طرد كردند و گفتند اگر بناست ما فقط علم را بپذیریم و چیزی كه غیر از علم باشد نپذیریم خیلی از مسائلی كه تاكنون پذیرفته ایم نباید بپذیریم، از جمله قانون علّیت است. قانون علّیت این است كه ما حادثه ای را ناشی از حادثه ی دیگر می دانیم، معلول آن می دانیم، یعنی اصلا وجود این را از آن می دانیم. می گویند این را علم كه بر پایه ی حس است به ما ارائه نمی دهد، علم فقط دو پدیده را یا مقارن یكدیگر و یا متوالی یكدیگر به ما ارائه می دهد. علم نشورا- یعنی اینكه این وجود از آن وجود متولد شده است، از آن پیدا شده است- دیگر نمی تواند به ما نشان بدهد، این یك فرض فلسفی بوده كه ما قدیم می كردیم. پس اصلا ما قانون علّیت را نمی پذیریم تا چه رسد به اینكه قانون ضرورت علت و معلول را بپذیریم كه بگوییم علت خاص معلول خاص را ایجاد می كند لیس الاّ، و معلول خاص فقط از علت خاص به وجود می آید و غیر از این نیست. از نظر علم اینها پذیرفته نیست. پس اگر ما از نظر علم بخواهیم نگاه كنیم جز
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 451
این نمی توانیم بگوییم كه در دنیا عجالتا ما یك جریانهای ثابت و یكنواختی را می بینیم اما این جریانها ضرورت دارد چنین باشد یا ممكن است به شكل دیگری باشد، نمی دانیم. ممكن است زمانی یك دفعه عالم وضعش عوض بشود، آنچه كه علت است معلول بشود و آنچه كه معلول است علت بشود، یا این علتی كه تا امروز مال آن معلول بود از فردا مال آن معلول دیگر بشود و آن علتی كه (یعنی چیزی كه ما به نام علت می شناسیم) ، آن مقدمه ای كه تا دیروز مقدمه ی آن نتیجه بود از امروز مقدمه برای نتیجه ی دیگری بشود. این از جنبه ی علمی.

از جنبه ی قرآنی هم می گویند كسی كه معتقد به خدا هست، خدای قادر متعال، خدایی كه فعال ما یشاء و «أَنَّهُ عَلی كُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ» است، باید هم چنین حرفی بزند كه هیچ قانونی در جهان قطعی نیست زیرا اگر بگوییم یك قانون، قطعی است، ما قدرت و اراده ی خدا را محدود كرده ایم یعنی گفته ایم خدا مجبور است از این قانون پیروی كند.

اگر یك قانون خلافش محال است معنایش این است كه حتی خدا هم مجبور است كه از این قانون پیروی كند، دست خدا را گفته ایم كه مغلول است، همان حرفی كه یهود درباره ی خدا گفته اند: «یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ» و خدا می فرماید كه «غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ» [1]، در آن صورت ما هم همین حرف را در این زمینه گفته ایم. نه، این چیزها نیست. قوانین طبیعی صد در صد قوانین موضوعه و قراردادی است. برای ما امكان نقض آن قوانین نیست، ما مجبوریم از همان قوانین پیروی كنیم اما برای خود واضع قانون كه خدا هست این قضیه فرقی نمی كند. او این جور وضع كرده، خودش هم نقض می كند.

آنگاه مثالهایی هم ذكر می كنند، می گویند علمای امروز این مطلب را تأیید كرده اند كه قوانین طبیعت یكنواخت نیست، متنوع و مختلف بلكه متناقض است.

آن وقت از خیلی از علمای امروز مثل لكنت دونوئی نویسنده ی كتاب سرنوشت بشر و از كتاب اثبات وجود خدا- و در این كتابها این جور حرفها هست- نقل كرده اند دایر بر این مطلب كه اساسا كسانی كه خیال می كنند قوانین طبیعی یك قوانین یكنواخت و یك جوری هست و اختلاف ناپذیر و نقض ناپذیر است، چنین چیزی نیست. اصلا از غیر راه معجزه هم الآن وجود دارد. مثالهایی ذكر می كنند، از جمله می گویند كه در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 452
بسیاری از مسائل، قانون آب ضد و نقیض قانون طبیعی است در غیر مورد آب. مثلا هر چیزی در اثر انجماد حجمش كمتر می شود الاّ آب كه زیادتر می شود. به عبارت دیگر هر چیزی در اثر برودت حجمش روی قاعده باید كمتر بشود و آب بر عكس است، وقتی كه به درجه ی یخ بستن می رسد حجمش زیاد می شود و در نتیجه وقتی كه یخ بست، در آب فرو نمی رود و غرق نمی شود، و این اساسا یك نقض و یك استثنایی است كه در آب به وجود آمده. این، دلیل بر آن است كه اصلا این قانون قانون نیست.

این یك راه.

اگر كسی این حرف را بزند، در باب معجزات احتیاجی ندارد كه معجزه را یك توجیه علمی یا فلسفی بكند [كه ] چرا معجزه پیدا می شود، چه جور می شود؟ این دیگر چه جور می شود نمی خواهد، برای اینكه احتیاج ندارد كه جور مخصوصی بشود. اصلا این قوانین یك قوانین محكمی نیست كه اگر بنا بود بر خلاف آن بشود ما احتیاج داشته باشیم به نوعی توجیه بكنیم. خود قانون قطعیتی ندارد. همان خدایی كه قانون طبیعت را وضع كرده، همان خدا هم در یك مواردی نقض و استثناء می كند. یكی از موارد استثنای قانون طبیعت معجزات انبیاست و استثنای قانون طبیعت هم زیاد وجود دارد.

این خلاصه ی حرف.


[1] . مائده/64.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است