در
کتابخانه
بازدید : 316598تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand راههای اثبات نبوت (1) راههای اثبات نبوت (1)
Expand راههای اثبات نبوت (2) راههای اثبات نبوت (2)
Expand راههای اثبات نبوت (3) راههای اثبات نبوت (3)
Expand وحی (1) وحی (1)
Expand وحی (2) وحی (2)
Expand معجزه 1معجزه 1
Expand معجزه (2) معجزه (2)
Expand معجزه (3) معجزه (3)
Expand معجزه (4) معجزه (4)
Expand معجزه (5) معجزه (5)
Expand اعجاز قرآن (1) اعجاز قرآن (1)
Expand اعجاز قرآن اعجاز قرآن
Expand اعجاز قرآن (3) اعجاز قرآن (3)
Expand اعجاز قرآن (4) اعجاز قرآن (4)
Collapse اعجاز قرآن 5اعجاز قرآن 5
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
قسمت دیگر در این باب كه دنباله این [قسمت ] است، مسأله رابطه ی انسان و خداست، كه چقدر عالی در قرآن توصیف شده است. وقتی كه آدم فكر می كند كه اگر به ما- بعد از اینكه كم و بیش با فرهنگهای زمان خودمان لااقل در این مسائل كمی آشنایی داریم- بگویند بیایید در این زمینه مطالبی بگویید، هرگز فكر و اندیشه ما به چنین چیزهایی در مورد انسان و وجدان انسان نمی رسد. اولا این مطلب كه عرض كردم دنباله مطلب پیش است. قرآن بشر را اینچنین معرفی می كند كه آنچنان تشنه حقیقت است و آنچنان تشنه كمالات است كه به هر چه برسد آرام نمی گیرد مگر به خدا برسد. ببینید این دو جمله چقدر زیبا و عالی و پرمغز و پرمعناست: «اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اَللّهِ» . آنان كه ایمان آوردند و كشتی دلشان با یاد خدا آرامش پیدا می كند. تا این جمله، همین قدر می گوید آنها كه دلشان با یاد خدا [1]آرامش پیدا می كند. بعد فورا می گوید: «أَلا بِذِكْرِ اَللّهِ تَطْمَئِنُّ اَلْقُلُوبُ» [2]اما این را بدانید تنها با همین یك چیز است كه دلها آرامش پیدا می كند. «بِذِكْرِ اَللّهِ» چون مقدم بر «تَطْمَئِنُّ اَلْقُلُوبُ» است و باید مؤخر باشد مفید حصر است: تنها با یاد خداست كه دلها آرامش پیدا می كند یعنی بشر به هر مطلوبی كه برسد باز مضطرب است، باز قلق دارد، باز ناراحت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 609
و ناراضی است.

این آیه نیز در رابطه انسان با خداست: «یا أَیَّتُهَا اَلنَّفْسُ اَلْمُطْمَئِنَّةُ» ای نفس و ای انسان اطمینان یافته (كه در آیه ی دیگر گفت كه با چه چیزی اطمینان پیدا می كند) «اِرْجِعِی إِلی رَبِّكِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً» بازگرد به سوی پروردگارت در حالی كه راضی و خشنودی و مرضیّ هستی و خدا هم از تو خشنود است. ببینید پیوند خدا و بنده چقدر با یكدیگر نزدیك می شود: دو موجودی كه این از آن خشنود است و آن از این خشنود.

«فَادْخُلِی فِی عِبادِی» پس وارد شو در جرگه بندگان من، یعنی نه بنده ی هیچ چیز دیگر (بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم) . این حرف «ی» اینجا خیلی معنی می دهد. «وَ اُدْخُلِی جَنَّتِی» [3]در بهشت من وارد شو (این بهشت من از این بهشتهای معمولی خیلی بالاتر است) و در جرگه بندگان من داخل شو.

ما وقتی كه فكر می كنیم اینجور به نظرمان می رسد كه بیان قرآن در رابطه انسان با خدا یك بیان اعجازآمیز و بی سابقه و بی رقیب است، بیانی است كه از هزار و چهار صد سال پیش تا امروز مثل هر گنجینه ی دیگری برای هر متفكری این صلاحیت را داشته كه موضوع مطالعه قرار گیرد. اگر اینها اعجاز نباشد پس اعجاز یعنی چه؟ بیان قرآن آنچنان ممتاز و مخصوص به خود است كه همیشه برای بشر مثل یك گنجینه شایستگی كاوش دارد كه در اطرافش كاوش كند. در روانشناسی های امروز این مسأله مطرح است، در روانشناسی دیروز مطرح نبوده است، می گویند یكی از ابعاد روح بشر خداخواهی و حس تقدیس است یعنی در غریزه بشر حس تعالی و اینكه در مقابل یك مقام متعالی خضوع كند و او را پرستش نماید، هست و اگر خدای یگانه را پیدا نكند موجود دیگری را به جای او می نشاند و پرستش می كند، كه این را در كتابهای امروز زیاد دیده اید، نمی خواهم بگویم مطلبی است كه از نظر روانشناسی مورد اتفاق است، نه، مورد اتفاق نظر نیست ولی اكابری از روانشناسان و روانكاوان به این مسأله معتقدند. اما علم در گذشته چنین بعدی برای روح انسان قائل نبود. ولی قرآن در نهایت صراحت این مطلب را گفت: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اَللّهِ اَلَّتِی فَطَرَ اَلنّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اَللّهِ» [4]این دیگر از صریحترین بیانات در این زمینه است.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 610
فطرت یعنی خلقت. خلقت بدیع و بی سابقه را می گویند فطرت، چون «خداوند فاطر سماوات و ارض است» یعنی خداوند كه خلقت را خلق كرده است بدون سابقه است به این معنا كه یك بشر وقتی یك ابداعی ایجاد می كند یك زمینه سابقی در كار هست كه از آن زمینه مایه می گیرد و بعد یك ابداعی می كند ولی «خداوند فاطر است» یعنی ابداع خداوند بی سابقه است. خلقت ابداعی را می گویند: «فطر» [و به صیغه فعل ماضی ] «فطر» : «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اَللّهِ اَلَّتِی فَطَرَ اَلنّاسَ عَلَیْها» می گوید اصلا حس دینی یك چیزی است كه در سرشت بشر قرار داده شده است.

این را از كجا پیغمبر آورد و گفت؟ [آیا] در آن محیط [سابقه داشت ] ؟ ما در غیر آن محیطش هم سابقه [سراغ ] نداریم. ما كه مثلا فلسفه یونان را برایمان نقل كرده اند، در هیچ جای فلسفه یونان- كه در آن روز عالی ترین مكتب روز بوده است- نخوانده ایم كه چنین چیزی برای بشر گفته باشند. قرآن از كجا این مطلب را گفت؟ [آیا] غیر از این [است ] كه بگوییم این زبان زبان همان خدای هستی است، از قلب هستی برخاسته است، این زبان زبان كسی است كه بشر را ساخته و به او آگاه است؟
[1] . یاد خدا فقط این نیست كه لفظ خدا را بر زبان بیاوریم، یاد خدا آن وقتی است كه قلب انسان خدا را كشف می كند و معرفت پیدا می كند و وقتی كه معرفت پیدا می كند دل خواه ناخواه در یاد اوست.
[2] . رعد/28.
[3] . فجر/27- 30.
[4] . روم/30.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است