در
کتابخانه
بازدید : 316613تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand راههای اثبات نبوت (1) راههای اثبات نبوت (1)
Expand راههای اثبات نبوت (2) راههای اثبات نبوت (2)
Expand راههای اثبات نبوت (3) راههای اثبات نبوت (3)
Expand وحی (1) وحی (1)
Expand وحی (2) وحی (2)
Expand معجزه 1معجزه 1
Collapse معجزه (2) معجزه (2)
Expand معجزه (3) معجزه (3)
Expand معجزه (4) معجزه (4)
Expand معجزه (5) معجزه (5)
Expand اعجاز قرآن (1) اعجاز قرآن (1)
Expand اعجاز قرآن اعجاز قرآن
Expand اعجاز قرآن (3) اعجاز قرآن (3)
Expand اعجاز قرآن (4) اعجاز قرآن (4)
Expand اعجاز قرآن 5اعجاز قرآن 5
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال آن كسانی كه قانون علیت عامه و قانون ضرورت علت و معلول را قبول كرده اند چه می توانند بگویند؟ آقای طباطبایی در كتاب تفسیر المیزان بحثی كرده اند راجع به معجزه. اگر چه قسمتهایی از بحث را یا نخواسته اند یا علت دیگری داشته كه ذكر نكرده اند ولی در مجموع بحث جامعی كرده اند. ایشان مبنایی را ذكر می كنند كه همان مبنایی است كه قبل از ایشان هم دیگران ذكر كرده اند، منتها ایشان بیشتر تكیه روی آیات قرآن كرده اند و همه ی آن مسائل را از آیات قرآن استخراج و استنباط می كنند. ایشان می فرمایند اینكه معجزه وجود دارد بر طبق آنچه كه قرآن كریم فرموده قابل انكار نیست. قرآن قانون علیت عمومی را قبول دارد. راست است، زیرا خود قرآن به اینها تمسك می كند. خدا وقتی می خواهد آیات خودش را برای ما ذكر كند مثلا می گوید: خداوند باران را فرستاد و به این وسیله برای شما گیاهان را رویانید.

وقتی می خواهد حكمت خودش را بیان كند جور بودن اسباب و وسائل را ذكر می كند،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 459
نمی گوید در مقابل من اسباب یعنی چه، وسیله یعنی چه؟ ! نه، مكرر می گوید: ببینید كه من خورشید و ماه و ستارگان و ابر و باران و همه ی اینها را مسخّر شما قرار دادم. معلوم است كه برای اینها تأثیر و اثر و خاصیت قائل است. می گوید این چیزهایی كه دارای این خواص هستند و شما هم به اینها نیازمند هستید من اینها را برای شما قرار دادم. و حتی ایشان آن مطلب را قبول می كنند كه هر چیزی در طبیعت یك قانون لایتخلّفی دارد، منتها می گویند فرق است میان علتی كه ما به طور عادت می شناسیم و علت واقعی، یعنی ممكن است آنچه كه علم بشر آن را علت می داند علت واقعی نباشد، پوششی باشد بر روی علت واقعی، و لهذا علوم بشر هم در سیر و تكامل است، هر چه جلو می آید می بیند چیزهایی را كه علت خیال می كرد علت نیست، در شناختن علت دقیقتر می شود. مثال عادی ذكر می كنم:

بشر در دوران خیلی قدیم می دید یك فرزند كه می خواهد متولد بشود از راه این است كه جنس نر و جنس ماده با یكدیگر عمل مباشرت را انجام بدهند تا اینكه این بچه به وجود بیاید. او همه اینها را توأم با هم می دید: مردی وجود داشته باشد، زنی وجود داشته باشد، این مرد و زن با هم عمل لقاح را انجام بدهند. پس پدر را یك شرط می دانست، مادر و رحم مادر را شرط دیگری می دانست، عمل لقاح را هم شرط دیگری می دانست. فكر نمی كرد كه ممكن است بعضی از این چیزهایی كه او آنها را شرط می داند شرط نباشد. بعد مثلا معلوم شد كه عمل لقاح شرط واقعی نیست، ممكن است كه نطفه را در خارج بگیرند و برسانند به رحم. اساس این است كه این نطفه از این مرد گرفته بشود و در این رحم قرار بگیرد. این كه ما خیال می كردیم عمل مباشرت هم جزء قضیه است، نه، واقعا جزء مطلب نبوده و دخالت نداشته است. آن وقت برای ما علت عبارت شد از این كه نطفه ی مرد باشد، رحم زن باشد و تخمك زن باشد. دیگر اینها را خیال می كردیم صد در صد علت است. بعد علم بشر می رسد به آنجا كه حتی رحم زن هم، اینكه باید رحم زن با آن شرایط و آن كیفیات وجود داشته باشد تا بچه پرورش پیدا كند [لازم نیست ] ، در رحم یك محیط و یك شرایط بالخصوص مثلا میزان معینی از حرارت هست و غذای مخصوصی به این نطفه می رسد. ممكن است همین شرایطی را كه در رحم وجود دارد در خارج ایجاد كرد و همین نطفه را در خارج رحم پرورش داد. پس این هم كه حتما باید رحم یك زن وجود داشته باشد شرط نیست. بسا هست علم دقیق تر و دقیق تر بشود و از این اموری كه اینها را شرایط ادراك می كرد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 460
صرف نظر كند یعنی دائما شرایط الغا گردد و بعد معلوم بشود كه اصلا شرط واقعی حتی مثلا نطفه ی مرد به این خصوصیت و نطفه ی زن به این خصوصیت هم نیست، یك فعل و انفعال خاص طبیعی و شیمیایی است كه باید به وجود بیاید. ممكن است حتی لزومی نداشته باشد كه سلول مرد به آن كیفیت وجود پیدا كند، سلول زن به آن كیفیت وجود پیدا كند، همه ی اینها به وچودآورنده ی یك شرط دیگری باشند كه اگر آن شرط دیگر به وجود بیاید، نه مردی باشد و نه زنی، نه رحم زنی و نه صلب مردی، آن به وجود بیاید.

آن وقت به تعبیری كه آقای. . . می كردند این تغییراتی كه پیدا می شود همه تغییر در استنباطات ماست نه تغییر در قانون طبیعت. قانون طبیعت از اول همین بوده، تا ابد هم همین خواهد بود، منتها استنباطات ماست كه متغیر است. منتها ایشان (علامه طباطبائی) اینجا نمی خواهند با زبان فلسفی صحبت كرده باشند، می گویند در قرآن آیاتی كه راجع به «قدَر» آمده است [مؤید] همین است: «قَدْ جَعَلَ اَللّهُ لِكُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً» خداوند برای هر چیزی اندازه قرار داده است. این «اندازه» كمّیت نیست كه مثلا حجمش این قدر باشد یا آن قدر، یعنی مرتبه ای از وجود قرار داده، مرتبه ای قرار داده و تقوّم هر چیزی به همان علت خودش است، به زمان خودش است، به مكان خودش است، به علت خودش است. هر چیزی یك قدَر و یك اندازه و یك حدی در این عالم دارد، یك مقام معلومی در این عالم دارد كه از این مقام معلوم خودش تخلف نمی كند.

یك آیه كه در سوره ی طلاق است و ایشان در درس هم خیلی به آن تمسك می كردند راجع به توكل است با اینكه می خواهد یك امر خلاف قانون عادی را ذكر كند، می فرماید: وَ مَنْ یَتَوَكَّلْ عَلَی اَللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ آن كه تكیه اش به خدا باشد خدا كافی است او را «إِنَّ اَللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ» خداوند كار خودش را می رساند، یعنی كاری كه خدا بخواهد [انجام می شود] ، در مقابل امر خدا مانع و رادعی نیست، ولی به دنبال آن می گوید: قَدْ جَعَلَ اَللّهُ لِكُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً [1] خدا برای هر چیزی حد و اندازه ای قرار داده است، خدا هر چیزی را روی همان حد و اندازه اش ایجاد می كند، خدا وقتی یك چیزی را بخواهد، آن را در همان حد و اندازه ی خودش، از راهی كه خودش می داند انجام می دهد، یعنی در عین حال كه خداوند هر كاری كه بخواهد بكند می كند، آن كار را از خارج قدر و اندازه ی خودش انجام نمی دهد. «وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ»
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 461
إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» [2] هر چیزی اصل و ریشه اش پیش ماست و ما آن را در این جهان نازل نمی كنیم- یعنی ایجاد نمی كنیم- مگر در یك قدر و اندازه ی معین.


[1] . طلاق/3.
[2] . حجر/21.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است