در
کتابخانه
بازدید : 316549تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand راههای اثبات نبوت (1) راههای اثبات نبوت (1)
Expand راههای اثبات نبوت (2) راههای اثبات نبوت (2)
Expand راههای اثبات نبوت (3) راههای اثبات نبوت (3)
Expand وحی (1) وحی (1)
Expand وحی (2) وحی (2)
Expand معجزه 1معجزه 1
Expand معجزه (2) معجزه (2)
Expand معجزه (3) معجزه (3)
Collapse معجزه (4) معجزه (4)
Expand معجزه (5) معجزه (5)
Expand اعجاز قرآن (1) اعجاز قرآن (1)
Expand اعجاز قرآن اعجاز قرآن
Expand اعجاز قرآن (3) اعجاز قرآن (3)
Expand اعجاز قرآن (4) اعجاز قرآن (4)
Expand اعجاز قرآن 5اعجاز قرآن 5
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
داستانی را آقای محققی خودمان كه فوت كرد و در آلمان بود نقل می كرد و من در جلسه ی بزرگی كه درس می داد شنیدم. سالهای اولی كه در قم بود مدت موقتی آقای بروجردی ماهانه ای به او می دادند كه بیاید به طلبه ها حساب و هندسه و جغرافی و فیزیك درس بدهد ولی دوام پیدا نكرد. یك روز در آن جلسه ی عمومی گفت و بعد هم من شاید مكرر از او قصه های عجیبی درباره ی برادر خودش شنیدم. می گفت كه او اسمش سیّاح بود و كشورهای اروپایی را خیلی گشته بود. در آخرین بار رفت هندوستان و هندوستان برای او از همه جای دنیا عجیبتر بود و از جمله این قضیه را نقل می كرد كه روزی من
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 494
رفتم پیش یكی از جوكیها، او شروع كرد به زبان فارسی با من صحبت كردن و من تعجب كردم. به من گفت «برادرت محمد (آن وقت من در لاهیجان بودم) رفته مشهد آخوند شده» (می گفت این برای برادر من و برای خود من بسیار عجیب بود. خودش می گفت تا وقتی كه دیپلمم را گرفتم اصلا لا مذهب بودم. بعد هم رفته بود در مشهد و به چنگ مردی به نام «گلكار» افتاده بود، گلكار هم كارهایی نظیر هیپنوتیزم داشته و بی دین ترش كرده بود، بعد خود گلكار برگشته بود دیندار شده بود، محققی هم به تبع او دیندار شده بود و بعد آمده بود معمم هم شده بود كه می گفت این برای برادر من فوق العاده عجیب بود كه آخر من كجا و آخوند شدن كجا! ) . بعد، از سرگذشتهای گذشته اش به او گفته بود و راجع به آینده اش هم چیزهای فوق العاده عجیب گفته بود. به قدری به حرفهای او ایمان داشت كه حد نداشت و فقط یك قضیه دروغ از آب درآمد و آن قضیه ی عمرش بود. به برادرم گفته بود تو- مثلا- شصت و هفت سال عمر خواهی كرد. از بس به سایر حرفهایی كه او گفته بود یقین پیدا كرده بود به این قضیه هم یقین داشت؛ می گفت من اگر سرم را زیر سنگ بكنند نمی میرم، بعد از شصت و هفت سال هم هیچ قوه ای نمی تواند مرا نگه دارد، قطعا می میرم. همین سبب شد كه او مریض می شد معالجه نمی كرد و به آن سن هم نرسید و مرد؛ این یكی خلاف در آمد.

می خواهم بگویم كه وجود چنین نیروهایی حكایت می كند از همان اصلی كه ما از آقای طباطبایی نقل كردیم كه: اگر در بشر ایمان به چیزی پیدا شود، اگر اراده به چیزی پیدا شود، خیلی كارهای خارق العاده می تواند انجام بدهد، منتها اینكه شما می بینید در حال خواب مصنوعی انسان این كار را می كند و در شعور ظاهر نمی كند، چون شعور ظاهر ما تابع این قوانین ظاهری است كه ما می بینیم. ما با شعور ظاهر نمی توانیم به چیزی ایمان پیدا كنیم و آن را باور كنیم، این است كه نمی كنیم. تا شعور ظاهر هست نمی شود. شعور ظاهر را كه آن القاءكننده از ما می گیرد هرچه كه القاء كند بدون چون و چرا می پذیریم یعنی بدون چون و چرا باور و یقین می كنیم، چون یقین و باور می كنیم انجام هم می دهیم. آن وقت افرادی كه شعور ظاهرشان هم به همان اندازه ی شعور باطن به حقیقتی ایمان پیدا كند و معتقد شود و یقین پیدا كند، دیگر مانع و رادعی [در مقابل آنها نخواهد بود] ؛ البته نمی خواهم بگویم هیچ چیزی، شاید بعضی موانع باشد ولی خیلی از سدهایی را كه پیش روی او وجود دارد می شكند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 495
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است