در
کتابخانه
بازدید : 316563تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand راههای اثبات نبوت (1) راههای اثبات نبوت (1)
Expand راههای اثبات نبوت (2) راههای اثبات نبوت (2)
Expand راههای اثبات نبوت (3) راههای اثبات نبوت (3)
Expand وحی (1) وحی (1)
Expand وحی (2) وحی (2)
Expand معجزه 1معجزه 1
Expand معجزه (2) معجزه (2)
Expand معجزه (3) معجزه (3)
Expand معجزه (4) معجزه (4)
Collapse معجزه (5) معجزه (5)
Expand اعجاز قرآن (1) اعجاز قرآن (1)
Expand اعجاز قرآن اعجاز قرآن
Expand اعجاز قرآن (3) اعجاز قرآن (3)
Expand اعجاز قرآن (4) اعجاز قرآن (4)
Expand اعجاز قرآن 5اعجاز قرآن 5
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این جور چیزها زیاد است. مرحوم آقای سید جمال گلپایگانی رضوان الله علیه یكی از مراجع تقلید تقریبا عصر حاضر بودند كه حدود پانزده سال پیش تهران هم آمدند و اكنون حدود ده سال است كه فوت كرده اند. من در تهران خدمت ایشان رسیده بودم و قبلا هم البته می شناختم. مردی بود كه از اوایل جوانی كه در اصفهان تحصیل می كرده است [اهل تقوا بوده ] و افرادی كه در جوانی با این مرد محشور بوده اند او را به تقوا و معنویت و صفا و پاكی می شناختند و اصلا وارد این دنیا بود و شاید مسیرش هم این نبود كه بیاید درس بخواند و روزی مرجع و رئیس بشود. این حرفها در كارش نبود و تا آخر عمر به این پیمان خودش باقی بود. به طور قطع و یقین آثار فوق العاده ای در ایشان دیده می شد. آقای لطف الله صافی گلپایگانی- كه الآن از فضلای قم است و مرد خوبی است- قصه ای را برای من نقل كرد، بعد من از پسر مرحوم آقا سید جمال هم پرسیدم، گفت كه آقا خودش برای خود من هم نقل كرد.

قضیه این بود كه مرحوم آقا ضیاء عراقی كه از مراجع نجف بود- ظاهرا- در سنه ی 22
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 520
فوت كرد. آن وقت ما قم بودیم. یك سال قبل از فوت آقا سید ابو الحسن بود و از نظر تدریس و علمیّت، حوزه نجف را مرحوم آقا ضیاء و مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی معروف به كمپانی اداره می كردند، ریاست با مرحوم آقا سید ابو الحسن بود.

مرحوم آقا شیخ محمد حسین استاد آقای طباطبایی بود. او غیر از مقام علمیّت در معنویت هم مرد فوق العاده ای بوده. از آن اشخاصی بود كه نمونه ی سلف صالح بود، كه می گفتند گاهی در عبادت لیلة الركوع و لیلة السجود داشت یعنی گاهی یك شب تا صبح در ركوع بود و گاهی یك شب تا صبح در سجود بود. با اینكه به كارهای علمی اش می رسید وقتی هم به عبادت می پرداخت یك چنین كسی بود، كه آقای طباطبایی خودمان قصه ها و حكایتها از ایشان دارند و حتی خوابهای خیلی فوق العاده از این استاد بزرگوارش دارد. مرحوم آقا ضیاء فوت كرد یعنی نجف كه دو پایه ی تدریس داشت یك پایه اش خراب شد. محروم آقا شیخ محمد حسین تنها پایه ای بود كه باقی ماند. بعد از یك هفته مرحوم آقا شیخ محمد حسین هم ظاهرا با سكته مغزی از دنیا رفت، گفته بودند از بس كه زیاد فكر می كرد، و كتابهایی كه از او باقی مانده نشان می دهد، می گفتند كه شاید همین فكر خیلی زیاد منجر به سكته مغزی شده. به هر حال یك هفته بعد ایشان سكته و فوت كرد. مرحوم آقا سید جمال در حالی كه نماز شب می خواند و در قنوت وتر مكاشفه می كند، مرحوم آقا ضیاء را می بیند كه دارد می آید و از او، یا خود ایشان می پرسد یا می پرسند كجا می روی؟ می گوید آقا شیخ محمد حسین فوت كرده، می روم برای تشییع جنازه اش. بعد مرحوم آقا سید جمال می فرستد كه بروید ببینید خبری هست، آیا آقا شیخ محمد حسین فوت كرده؟ می روند می بینند ایشان سكته كرده. آقای صافی گفت من خودم از آقا سید جمال قضیه را شنیدم. بعد من از پسرش آقا سید احمد هم كه الآن در تهران است قضیه را پرسیدم گفتم كه من چنین قضیه ای شنیده ام، گفت اتفاقا من خودم آن شب آنجا بودم و كسی كه آقا مأمور كرد من بودم و گفت كه من در مكاشفه این جور دیدم كه آقا ضیاء می آمد و گفت من می روم برای تشییع جنازه آقا شیخ محمد حسین، آقا شیخ محمد حسین فوت كرده یا نه؟ رفتم دیدم ایشان فوت كرده.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 521
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است