در
کتابخانه
بازدید : 316525تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand راههای اثبات نبوت (1) راههای اثبات نبوت (1)
Expand راههای اثبات نبوت (2) راههای اثبات نبوت (2)
Expand راههای اثبات نبوت (3) راههای اثبات نبوت (3)
Expand وحی (1) وحی (1)
Expand وحی (2) وحی (2)
Expand معجزه 1معجزه 1
Expand معجزه (2) معجزه (2)
Expand معجزه (3) معجزه (3)
Expand معجزه (4) معجزه (4)
Collapse معجزه (5) معجزه (5)
Expand اعجاز قرآن (1) اعجاز قرآن (1)
Expand اعجاز قرآن اعجاز قرآن
Expand اعجاز قرآن (3) اعجاز قرآن (3)
Expand اعجاز قرآن (4) اعجاز قرآن (4)
Expand اعجاز قرآن 5اعجاز قرآن 5
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این، پدیده ای است غیر قابل انكار و منحصر به یك نفر و دو نفر، آقا سید جمال و این حرفها نیست، الآن هم هستند افرادی كه اینطور هستند. این دلیل بر آن است كه انسان، هم نباید منكر قوای روحی و استعداد خارق العاده ی روحی بشر بشود و هم نباید منكر جهان دیگری مافوق این جهان بشود و هم نباید منكر اثر تقوا و عبادت و معنویت بشود. قرآن به تقوا، هم علم را نسبت می دهد هم قدرت را. در یك جا می فرماید: «إِنْ تَتَّقُوا اَللّهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» [1]اگر تقوای الهی را پیشه كنید خداوند تمیز در شما قرار می دهد (فرقان یعنی فارق، تمیز) یعنی بینشی در شما قرار می دهد كه بتوانید چیزهایی را تمیز بدهید كه بدون تقوا نمی شود تمیز داد. البته مراتب و درجاتی دارد. یك درجه اش این است كه انسان راه خودش را در زندگی تمیز می دهد یعنی درباره ی وظیفه ی خودش روشن می اندیشد. از آن بالاتر برویم، فرض كنید تمیز آقا سید جمال گلپایگانی خواهد بود. در آیه ی دیگر می فرماید: «وَ مَنْ یَتَّقِ اَللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً، `وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» [2]هر كسی كه تقوای الهی پیشه كند خداوند در مضیقه ها و تنگناها برای او راه بیرون شدن قرار می دهد كه بدون تقوا از آن مضیقه ها نمی شود بیرون آمد، و حتی از یك راه غیر عادی برای او روزی قرار می دهد.

پس هیچ یك از این سه چیز را لا اقل نباید انكار كنیم، حد اقل احتمال بدهیم كه استعدادی غیر از استعدادهای جسمانی به نام استعداد روحی در انسان هست كه از خودش قوانینی دارد غیر از این قوانینی كه بدن دارد، دنیای دیگری غیر از این دنیا هست كه انسان با اتصال به آن دنیا چیزهایی را كشف می كند غیر از آنچه كه از طریق حواس خودش و مطالعه ی این دنیا كشف می كند، و دیگر اینكه انسان با طرزی از عمل، با تعوید، با عادت دادن خود، با ورزش دادن و ریاضت دادن خود، با عمل كردن می تواند مراحلی را طی كند. البته ما هرگز چنین فكر نمی كنیم كه مرحله ای را كه علی بن أبی طالب طی كرده است طی كنیم ولی هر كسی تا حدودی مرحله ای را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 522
می تواند طی كند. آنگاه آنچه كه در ادیان آمده است در دستورهای عبادی و غیر عبادی، برای این است كه ما یك وقت مثلا راه ریاضت كش های هندی و دیگران را پیش نگیریم. راهی كه اسلام نشان می دهد راهی است كه نه زندگی را مختل می كند و نه معنویت و صفای روح را، بلكه در عین اینكه انسان رو می آورد به زندگی و اجتماع و نظامات اجتماعی، در عین حال صفای روح و معنویت خودش را هم حفظ و نگهداری می كند و از میان نمی برد. اما در راههای دیگر ممكن است كسی، دیگر آن امور را فراموش كند، فقط رو می آورد به زندگی، می شود مادی در زندگی، یك كسی هم زندگی را به كلی رها می كند، مثل جوكیهای هندی می رود یك گوشه ای و فقط می پردازد به اینكه قوای روحی خودش را تقویت كند. از نظر اسلام این عمل حرام است، نه تنها مستحسن نیست، اصلا عمل حرامی است و تازه غیر از اینكه نوع عمل حرام است هدفش هم حرام است چون كسی كه این كارها را بخواهد بكند برای اینكه چنین قدرتی به دست بیاورد این رذالت است. اولیاء خدا خدا را عبادت نمی كنند كه خدا در نتیجه ی آن عبادت یك چنین قدرتی به آنها بدهد كه كار خارق العاده بكنند. این نفس پرستی است، این گول خوردن است. آنها خدا را عبادت می كنند كه خدا را عبادت كرده باشند ولی خود به خود چنین چیزهایی هم پیدا می شود، و لهذا افراد زیادی در دنیا هستند كه از طریق عبادت چنین چیزهایی را به دست آورده اند و ابدا بروز نمی دهند برای اینكه می ترسند این بروز دادن یك نوع خودنمایی باشد و اگر خودنمایی باشد بسا هست كه از آنچه كه در نزد خدا دارند یعنی از آن قرب معنوی سقوط می كنند، ولی خود به خود آن به دنبال این برای انسان پیدا می شود.

بحث ما در باب اصل معجزه تمام شد. حالا اگر آقایان موافق باشند- و قول هم داده ایم- بحث خاصی راجع به اعجاز قرآن بكنیم كه ما قرآن را كه معجزه می دانیم از چه لحاظ است، كه روی این حتماً باید بحث بشود.

- و معجزات دیگر حضرت.

استاد: قبلاً شق القمر و معراج را پیشنهاد كرده اند. خوب است اجازه بدهید كه ما اول راجع به قرآن بحث كنیم چون بحثی كه لازم و ضروری است مسأله ی خود قرآن است كه ما اول باید ببینیم واقعاً خود قرآن خودش را معجزه می داند یعنی یك آیت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 523
خارق العاده ی ما وراء الطبیعی می داند یا نه، و اگر می داند خودش خودش را از چه راه [معجزه ] می داند، تا بعد روی این جهت بحثی بشود.

- افرادی كه متقی باشند این اعمال از آنها بروز می كند ولی ما گاهی می بینیم از افرادی كه تقوایی هم ندارند این كارها سر می زند.

جواب: آن همان نوع دیگرش است كه در قرآن هر دو مطلب هست. عرض كردیم قرآن از یك طرف می گوید: «عِفْرِیتٌ مِنَ اَلْجِنِّ. . . » تعبیر «خبیث» می كند: موجود خبیثی از جن چنین كاری كرد. و درباره ی كهنه هم قرآن رسما نزول شیاطین را تعبیر می كند: «هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلی مَنْ تَنَزَّلُ اَلشَّیاطِینُ، `تَنَزَّلُ عَلی كُلِّ أَفّاكٍ أَثِیمٍ» . آن را ذكر می كند، این را هم ذكر می كند. دو نوع است. نوعی كه ما گفتیم، كه در نهایت امر به سعادت بشر منجر می شود، راهش فقط تقواست.

- اصلا راهی نرفته، فردی عادی است، گاهی چیزی بروز می دهد.

استاد: یك مطلب هست- كه الآن ایشان می گویند و در كتابهای قدما هم هست و ملا صدرا و دیگران آن را نقل می كنند- كه گاهی افرادی بدون اینكه كاری كرده باشند كارهای خارق العاده ای از آنها سر می زند. آنها این جور توجیه كرده اند- شاید توجیهشان هم درست باشد- می گویند اساسا كار خارق العاده از انصراف انسان از این طرف دنیا [پیدا می شود] یعنی وقتی انصراف از این طرف پیدا شد آمادگی برای اینكه با آن طرف، با دنیای دیگر- حالا یا با دنیای شیاطین یا با دنیای ملائكه- ارتباط پیدا كند بیشتر می شود، كه ما گفتیم علمای امروز هم می گویند قدرت شعور باطن وقتی بروز می كند كه شعور ظاهر در حال تعطیل باشد، خواب باشد، نیمه خواب باشد، خواب مصنوعی باشد. اصلا وقتی كه توجه به این دنیا هست او از كار می ایستد، و این كه گاهی افراد عادی خوابهای خارق العاده می بینند در اثر این است كه توجه او از این طرف سلب شده، وقتی كه توجه از این طرف سلب شود به آن طرف یك توجهی می شود، بعد كه توجه شد مثل آئینه ای كه خودش را روبرو می كند چیزی منعكس می شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 524
می گویند بعضی افراد به علل مزاجی یا عصبی و بالاخره بدنی حالت دهشت برایشان پیدا می شود مثل مصروعها، مدتی می گذرد به حال دهشت هستند كه انگار هیچ چیز را اصلا نمی فهمند و نمی بینند. این حالت برای او شبیه حالت خواب است، در بیداری هم مثل آدم خواب است. وقتی مثل آدم خواب شد در اثر تعطیل این قوای ظاهری ممكن است كه آن قوای باطنی اش فعالیت كند، كه ملا صدرا و دیگران كه این را نقل می كنند می گویند ممكن است چنین اشخاصی باشند ولی علت این امر نقص است یعنی از نقص ناشی می شود چون در حال بیداری به اراده ی خودش این كار را نمی كند، [به عبارت دیگر] چون در حال بیداری حالتی شبیه خواب پیدا می كند این حالت برایش پیدا می شود. به هر صورت لزومی ندارد كه این امر همیشه در اثر فعالیت باشد، ممكن است در اثر یك نقص هم در انسان پیدا بشود.

- داستانی نقل كرده اند در همین موارد كه یكی از افسرانی كه می رود مأموریت، در اتاق خودش نشسته بوده، یك وقت می بیند مادرش او را صدا می كند و با حالت ناله او را می خواند. ساعت را یادداشت می كند، بلا فاصله برمی گردد برود خانه، می بیند در همان موقع مادرش داشته جان می داده، در حال نزع بوده و مرتب او را صدا می كرده. یك فرد عادی بوده، در حالت بیداری هم بوده است.

جواب: این دلیل نمی شود زیرا ممكن است از ناحیه آن روح مادر باشد نه از ناحیه این پسر و بعلاوه به طور استثنائی برای همه افراد پیدا می شود. من خیال می كردم شما افرادی را می گویید كه به طور عادی مكرر برایشان پیدا می شود، آن را عرض كردم كه می گویند گاهی یك نقصی در اعصاب شخص رخ می دهد و بالاخره منجر می شود به این كه او توجهش از این طرف سلب می شود، وقتی توجهش سلب شد نظیر حالت خواب را در بیداری پیدا می كند، آن وقت یك چیزی را می بیند، و الاّ آن كه برای افراد به طور استثنائی پیدا می شود.

دكتر هشترودی گاهی به هیچ چیز معتقد نیست یعنی حرفهایش ضد و نقیض است. من یك جلسه بیشتر او را ندیدم ولی در آن جلسه خیلی روحی شده بود. داستانی من از خودش شنیدم، راست و دروغش را نمی دانم. حرفش این بود كه دیگر دنیای جمادات را بشر شناخته و دنیای مجهول فعلاً برای او دنیای حیات و ذی حیاتهاست، از دنیای نباتات گرفته تا دنیای انسان، و هر چه بالاتر می آید پیچیده تر می شود، و بشر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 525
دیگر بعد از این باید دنبال حل این مشكلات برود، دنیای فیزیك دیگر تقریبا دنیای ساده ی شناخته شده است. از جمله مدعی بود (در همین جلسه گفته ام، تكرار می كنم) زمانی كه در پاریس تحصیل می كردم روزی با خانم قدیم خودم قرار گذاشته بودم كه با هم برویم سینما، ساعت 4 بعد از ظهر، و موعودمان در فلان مترو بود. من چند دقیقه قبل از آن رسیدم، از پله ها رفتم پایین، در یك لحظه یك مرتبه مثل اینكه روشن شد برایم، تهران را دیدم، خانه ی برادرم را دیدم در حالی كه جنازه ی پدرم را می آورند بیرون، مردم هم دارند گریه می كنند، افراد را هم دیدم و بعد دیگر تمام شد. بی حال شدم به طوری كه بعد از چند دقیقه زنم كه آمد، گفت تو چرا رنگت این قدر پریده؟ به او نگفتم، گفتم مثلا مریضم، و این را همین طور نگه داشتم ببینم قضیه چه بود، حقیقتی بود یا نه؟ و بعد دیدم نامه های پدرم كه مرتب می آمد نیامد و بعد دیدم برادرم نامه می نویسد و چون می دانستند من ناراحت می شوم خبر نمی دادند. آخر، وقتی من اصرار كردم معلوم شد پدرم مرده، و بعد كیفیت و جزئیات را خواستم، معلوم شد پدرم وقتی كه مرده در خانه ی برادرم بوده و همان لحظه ای كه من آن جور یك دفعه دیدم كه جنازه ی پدرم را می آورند، منطبق می شد با همان وقتی كه جنازه ی پدرم را می آوردند بیرون.

این وجود دارد، اما چیست؟ كسی نمی تواند توجیه كند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 526

[1] . انفال/29.
[2] . طلاق/2 و 3.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است