در
کتابخانه
بازدید : 316585تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand راههای اثبات نبوت (1) راههای اثبات نبوت (1)
Expand راههای اثبات نبوت (2) راههای اثبات نبوت (2)
Expand راههای اثبات نبوت (3) راههای اثبات نبوت (3)
Expand وحی (1) وحی (1)
Expand وحی (2) وحی (2)
Expand معجزه 1معجزه 1
Expand معجزه (2) معجزه (2)
Expand معجزه (3) معجزه (3)
Expand معجزه (4) معجزه (4)
Expand معجزه (5) معجزه (5)
Collapse اعجاز قرآن (1) اعجاز قرآن (1)
Expand اعجاز قرآن اعجاز قرآن
Expand اعجاز قرآن (3) اعجاز قرآن (3)
Expand اعجاز قرآن (4) اعجاز قرآن (4)
Expand اعجاز قرآن 5اعجاز قرآن 5
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی از وجوه اعجاز كه از قدیم الایام مورد توجه قرار گرفته و فوق العاده مورد توجه بوده است جنبه ی لفظی و جنبه ی ظاهری قرآن است كه جنبه ی فصاحت و بلاغت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 532
تعبیر می كنند. فصاحت و بلاغت را تا حدودی هر كسی در هر زبانی وارد باشد در آن زبان می شناسد، كه خودش یك موضوعی است، یعنی روشنی بیان، شیرینی بیان، زیبایی یك بیان، جذابیت یك بیان. راجع به فصاحت و بلاغت، علمای فن بحث كرده اند كه چه چیزهایی سبب می شود كه كلام زیبا و فصیح شود، از نظر اینكه آهنگ لفظ و حروف چگونه باید باشد و معانی چگونه باید ردیف شده باشند، و می گویند قبل از آنكه احتیاج به تعریف داشته باشد و ما بخواهیم تعریف كنیم، هر كسی تا حدودی فصاحت و بلاغت را می شناسد. مثلا در زبان فارسی سعدی به فصاحت معروف است، اینكه هر كسی كه با زبان فارسی آشنایی مختصری دارد در روح خودش یك جذبه ای نسبت به آثار سعدی احساس می كند، تابع این نیست كه اول تعریف فصاحت و بلاغت را از زبان ادبا شنیده باشد بعد رفته باشد دنبال آن. می گویند كه فصاحت از نوع زیبایی است و هیچ زیبایی را مردم به حكم اینكه اول تعریفش را شنیده باشند دنبالش نمی روند. اگر یك صورت زیبا را دیگران جذب می شوند نه به خاطر این است كه اول تعریف زیبایی را در مدرسه شنیده اند بعد می روند دنبال آن.

اگر زیبایی بصری باشد چشم كه افتاد، به سوی آن كشیده می شود. یا اگر زیبایی سمعی باشد، مثل آهنگها، وقتی كه یك آهنگ زیبا را یك گوش می شنود به حكم غریزه و طبیعت خودش به سوی آن كشیده می شود. فصاحت هم یك نوع زیبایی در سخن است. وقتی كه انسان یك سخن زیبا را می شنود خود به خود به سوی آن كشیده می شود. شعر حافظ نیرویی از زیبایی دارد كه هر كسی كه آن را می شنود به سوی آن كشیده می شود:

سالها دل طلب جام جم از ما می كرد*آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می كرد گوهری كز صدف كون و مكان بیرون بود*طلب از گمشدگان لب دریا می كرد بیدلی در همه احوال خدا با او بود*او نمی دیدش و از دور خدایا می كرد اینها كلامی است كه ما قبل از اینكه بتوانیم توصیف كنیم- و بگوییم زیبایی آن در چه چیزش است- احساس می كنیم. می گویند كه زیبایی ممّا یدرك و لا یوصف است، ادراك می شود، توصیف نمی شود. هنوز كسی در دنیا نتوانسته است برای همین زیبایی بصری فرمول معین كند. تحت فرمول در نمی آید، یك احساسی است كه در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 533
هر كسی هست و لهذا صورتهایی به شكلهای مختلف زیباست و همه هم جذاب است با اینكه اختلافات زیادی دارند. با یك نقشه مهندسی مثلا، نمی شود زیبایی را معین و تعریف كرد كه چیست، ولی به هر حال زیبایی هست و زیبایی و فصاحت بیش از آنكه با فكر انسان یعنی با علم و عقل، با آن قوه ای كه علوم را درك می كند سر و كار داشته باشد با احساس و دل انسان سر و كار دارد. سر و كارش با دل است نه با عقل و فكر، و لهذا شعرهای خیلی زیبا دائر مدار این نیست كه مطلبش درست باشد، از جنبه ی زیبایی دائر مدار این است كه چگونه بیان شده باشد، و لهذا گاهی یك مطلب سراپا دروغ است ولی سراپا فصاحت و بلاغت است. حتی در باب شعر می گویند: «احسن الشّعر اكذبه» یعنی نیكوترین شعر دروغ ترین شعرهاست، آن شعری است كه آن قدر در مبالغات دروغ به كار برده باشد تا نیكو شده باشد، كه اینهایی كه عرض می كنم، از نظر اعجاز قرآن دخیل است، كه قرآن در عین حال كه زیبایی را به منتها درجه دارد سبكش از سبك شعر و كذب و مبالغه به كلی به دور است. اینها را بعد عرض می كنیم.

فردوسی یك اثر حماسی تقریبا جاویدان به وجود آورده است و حال آنكه از جنبه تاریخی یعنی از جنبه فكری، از جنبه ی حقیقت هیچ ارزشی ندارد. قصه های قبل از اسلامش كه بیشتر افسانه است نه اینكه تاریخ بی اعتبار است. قهرمانهای درجه ی اول فردوسی قهرمانهای افسانه ای هستند یعنی واقعیتی نداشته اند. اصلا رستمی را در دنیا نمی شود پیدا كرد. تاریخ نشان نمی دهد مرد قهرمانی را به نام رستم. قطع نظر از اینكه او مشخصاتی افسانه ای برای آن قهرمان قائل شده كه مثلا ششصد سال عمر كرد، اسبی داشت به نام رخش، آن اسب چگونه بود، خودش دو تا گوسفند را یكجا می خورد و دو خیك شراب را یكجا می نوشید، زورش چقدر بود، قطع نظر از اینها، گاهی درباره ی یك شخصیت واقعی افسانه می سازند و گاهی اصلا خود شخصیتش هم افسانه است. اصلا چنین آدمی در دنیا وجود نداشته. ولی در عین حال اینها از ارزش فصاحت شاهنامه نمی كاهد. این را برای این جهت عرض كردم كه فصاحت از مقوله ی زیبایی است و زیبایی به دل و احساسات ارتباط دارد نه به عقل و فكر. این مطلب را از نظر تفسیر معنی زیبایی و فصاحت عرض می كنم. مسأله [اعجاز] قرآن در آن جهتش كه مربوط به زیبایی است مربوط به جذابیت قرآن است كه چیز جذابی است. آن از مقوله ی زیبایی است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 534
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است