در
کتابخانه
بازدید : 316591تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse راههای اثبات نبوت (1) راههای اثبات نبوت (1)
Expand راههای اثبات نبوت (2) راههای اثبات نبوت (2)
Expand راههای اثبات نبوت (3) راههای اثبات نبوت (3)
Expand وحی (1) وحی (1)
Expand وحی (2) وحی (2)
Expand معجزه 1معجزه 1
Expand معجزه (2) معجزه (2)
Expand معجزه (3) معجزه (3)
Expand معجزه (4) معجزه (4)
Expand معجزه (5) معجزه (5)
Expand اعجاز قرآن (1) اعجاز قرآن (1)
Expand اعجاز قرآن اعجاز قرآن
Expand اعجاز قرآن (3) اعجاز قرآن (3)
Expand اعجاز قرآن (4) اعجاز قرآن (4)
Expand اعجاز قرآن 5اعجاز قرآن 5
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یك نظریه نظریه ی عامیانه است. من نمی گویم درست یا نادرست، بعد كه آیات قرآن را خواندیم ببینیم كه قرآن با كدامیك تطبیق می كند. یك نظری عوام الناس دارند و آن این است كه تا می گویند «وحی» اینجور به فكرشان می رسد كه خداوند در آسمان است، بالای آسمان هفتم مثلا، در نقطه ی خیلی خیلی دوری، و پیغمبر روی زمین است، بنابراین فاصله ی زیادی میان خدا و پیغمبر وجود دارد، خدا كه می خواهد دستورهایش را به پیغمبرش برساند نیاز دارد به یك موجودی كه بتواند این فاصله را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 353
طی كند و آن موجود قهرا باید پروبال داشته باشد تا این فاصله را طی كند، و از طرفی هم باید عقل و شعور داشته باشد كه بتواند دستوری را از خدا به پیغمبر القاء كند. پس این موجود باید از یك جنبه انسان باشد و از یك جنبه مرغ، باید انسان باشد تا بتواند دستور خدا را برای پیغمبر بیاورد چون می خواهد نقل كلام و نقل سخن كند، ولی از طرف دیگر چون این فاصله ی بعید را می خواهد طی كند (اگر هر انسانی می توانست كه خود پیغمبر می رفت و بر می گشت) باید یك پر و بالی داشته باشد تا این فاصله ی میان زمین و آسمان را طی كند، و او همان است كه به اسم «فرشته» نامیده می شود. عكس فرشته ها را هم كه می كشند و انسان نگاه می كند می بیند یك انسان است، سر دارد، چشم دارد، لب دارد، بینی دارد، گردن دارد، دست دارد، پا دارد، كمر دارد و همه چیز دارد به اضافه ی دو تا بال نظیر بال كبوتر، فقط لباس ندارد كه حتی بی شلوارش را هم می كشند. آقا بزرگ حكیم گفته بود «اینكه مردم شنیده اند ملائكه مجردند، اینها مجرد از تنبان فرض كرده اند (به همان زبان مشهدی) ، مجرد است یعنی خالی از تنبان است، شلوار پایش نیست. » این یك تصور است: خدا چون در آن بالای بالا قرار گرفته است وقتی می خواهد برای پیغمبرش خبر دهد به آن فرشته می گوید، او هم پروبال می زند، از بالا می آید پایین، بعد هم با پیغمبر حرف می زند، با همین گوش و با همین چشم، پیغمبر می بیند یك انسانی آمد با بال، از در وارد شد حرفش را زد و رفت. پیغمبر از چه طریق حرف خدا را تلقی می كند؟ از همین طریق كه حرف ما را تلقی می كند، با این تفاوت كه حرف ما را بلا واسطه می شنود، خود ما را می بیند و حرف ما را می شنود، ولی حرف خدا را چون خود خدا در فاصله ی دوری قرار گرفته است به وسیله ی یك انسان بالدار می شنود اما از همین راه می شنود، می آید حرف می زند و گفتگو می كند و می رود. این یك نوع تصور است. عامه ی مردم در باب وحی چنین تصوری دارند.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است