در
کتابخانه
بازدید : 316607تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand راههای اثبات نبوت (1) راههای اثبات نبوت (1)
Expand راههای اثبات نبوت (2) راههای اثبات نبوت (2)
Expand راههای اثبات نبوت (3) راههای اثبات نبوت (3)
Expand وحی (1) وحی (1)
Expand وحی (2) وحی (2)
Expand معجزه 1معجزه 1
Expand معجزه (2) معجزه (2)
Collapse معجزه (3) معجزه (3)
Expand معجزه (4) معجزه (4)
Expand معجزه (5) معجزه (5)
Expand اعجاز قرآن (1) اعجاز قرآن (1)
Expand اعجاز قرآن اعجاز قرآن
Expand اعجاز قرآن (3) اعجاز قرآن (3)
Expand اعجاز قرآن (4) اعجاز قرآن (4)
Expand اعجاز قرآن 5اعجاز قرآن 5
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
آنهایی كه این نظریه ی دوم را معتقد هستند، به آیات قرآن استناد می كنند و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 468
می گویند قرآن خودش این معجزات را به شخص پیغمبر نسبت می دهد ولی همواره تكیه اش این است: «بِإِذْنِ اَللّهِ» پیغمبر می كند باذن اللّه، نه «خدا می كند نه پیغمبر» و اصلا كلمه ی «باذن اللّه» كه تو می كنی ولی به اذن من می كنی، صراحت دارد كه تو می كنی ولی من خواسته ام كه تو بكنی و با عمل تو این قضیه انجام بشود، كه بعضی آیاتش را برایتان می خوانم.

مثلا در سوره ی مؤمن می فرماید كه: وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلاّ بِإِذْنِ اَللّهِ [1]. اینجا وقتی می خواهد نفی استقلال از پیغمبران بكند كه خیال نكنید كه آنها از پیش خود هر كاری را بخواهند می كنند، هر چه می كنند به اذن پروردگار است، به این تعبیر می گوید: و نرسد پیامبری را و نیست این قدرت (یا این حق) برای هیچ پیغمبری كه آیتی (معجزه ای به تعبیر ما) از آیات را بیاورد مگر به اذن پروردگار (او بیاورد ولی به اذن پروردگار) .

در آیه ی دیگری كه حتی راجع به سحر و این جور مسائل است (قضیه ی هاروت و ماروت) می فرماید: فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ اَلْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ مردم می آموختند چیزی را كه به این وسیله حتی میان زن و شوهر تفرقه می انداختند. بعد برای اینكه مردم بدانند كه حتی این كارها هم بدون اذن و رضایت پروردگار صورت نمی گیرد می فرماید: وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاّ بِإِذْنِ اَللّهِ [2] اینها هم اگر رضای الهی و اذن الهی نمی بود نمی توانستند ضرر به كسی برسانند.

درباره ی حضرت عیسی بن مریم در سوره ی آل عمران این جور می فرماید: «وَ رَسُولاً إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ پیغامبری به سوی بنی اسرائیل (یعنی عیسی) «أَنِّی قَدْ جِئْتُكُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ به مردم گفت من برای شما از ناحیه پروردگار معجزه ای آورده ام به این ترتیب:

أَنِّی أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ اَلطِّینِ كَهَیْئَةِ اَلطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَكُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اَللّهِ من می سازم برای شما از گل به شكل مرغ و سپس می دمم در آن.

اینجا را بعضی نقطه ی مقابل استفاده كرده اند، اینجور می گویند: فَیَكُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اَللّهِ بعد به اذن پروردگار مرغ می شود. بِإِذْنِ اَللّهِ را بهفَیَكُونُ طَیْراً برمی گردانند، می گویند پس این آیه می گوید ببینید، ساختن از گل كار من، دمیدن كار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 469
من، مرغ شدن كار خدا. به مرغ شدن كه می رسد می گوید «فَیَكُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اَللّهِ . ولی این جواب دارد. جوابش این است كه اولا خود كلمه یبِإِذْنِ اَللّهِ نشان می دهد كه اگر كار خدا بود دیگر به اذن خدا غلط بود، ثانیافَیَكُونُ طَیْراًبه تمام اینها می خورد: أَنِّی أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ اَلطِّینِ كَهَیْئَةِ اَلطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَكُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اَللّهِ من می سازم از گل به اذن خدا و می دمم به اذن خدا و مرغ می شود به اذن خدا، یعنی می گوید تمام این كارها را كه من می كنم و بعد چنان نتیجه ای پیدا می شود همه به اذن پروردگار است. و از آن بالاتر جمله بعدی است كه كاملا توضیح می دهد: وَ أُبْرِئُ اَلْأَكْمَهَ وَ اَلْأَبْرَصَ وَ أُحْیِ اَلْمَوْتی بِإِذْنِ اَللّهِ [3] شفا می دهم كور مادر زاد را و پیس را و زنده می كنم مرده را به اذن پروردگار.

آیه ی دیگری كه از آن بالاشاره می شود استفاده كرد این است: وَ قالَ اَلَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْنَا اَلْمَلائِكَةُ أَوْ نَری رَبَّنا لَقَدِ اِسْتَكْبَرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِیراً [4] این كافران اینجور می گویند كه چرا ملائكه بر ما نازل نشد، چرا ما نباید خدای خود را ببینیم؟ بعد از این هر دو ادعا قرآن جمله ای می فرماید: لَقَدِ اِسْتَكْبَرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ اینها درباره ی خودشان ادعای بزرگی می كنند. این آیه خودش می فهماند كه نزول ملائكه یا رؤیت پروردگار به آن معنا كه پیغمبران ادعا می كردند كه ما خدا را می بینیم (البته نه با چشم سر) شایسته ی فقط بعضی از افراد است نه همه ی افراد. پس نفوس متساوی نیستند و نفوس خاصی هستند كه این شایستگی را پیدا می كنند و این هم باز دلالت می كند بر اینكه نفوس پیغمبران دارای یك درجه و مقام خاصی است كه به موجب آن درجه و مقام خاص، هم وحی را تلقی می كنند و با ملائكه ارتباط پیدا می كنند و هم كارهای معجزآسا را انجام می دهند.

من این را به صورت طرح عرض كردم. پس در اینجا دو نظریه است. یك نظریه این است كه واقعا معجزه را صاحب معجزه باذن اللّه انجام می دهد. معنایش این است كه در اینجا روح او، نفس او، اراده ی او، قدرت او واسطه است. نقطه ی مقابل، این است كه اساسا اینجا مسأله ی قدرت و اراده ی انسان مطرح نیست. اگر چنین بگوییم، مسائلی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 470
كه امروز می خواهم عرض بكنم هیچ موضوع ندارد. ولی چون من خودم معتقد هستم- همین طور كه بسیاری از علمای اسلام معتقد هستند- كه در مسأله ی معجزه، قدرت انسان و اراده ی انسان مطرح است و این قدرت با اینكه خارق العاده است قدرت انسان است و این اراده با اینكه خارق العاده است اراده ی انسان است، و انسان است كه به این درجه و مقام رسیده، آن وقت بحثهای بعدی من موضوع پیدا می كند. به آن مبنا كه اساسا انسان هیچ دخالتی ندارد، به نظر من دیگر معجزه اصلا توجیه ندارد یعنی من كه نمی توانم و هیچ كس هم نتوانسته كه روی آن مبنا توجیه كند و بخواهد یك نظام علمی یعنی نظام فلسفی و علّی و معلولی هم برای جهان قائل باشد، مگر اینكه همان حرفها را باید بزند كه اصلا در جهان نظم به صورت یك واقعیت وجود ندارد، به صورت یك ضرورت وجود ندارد، فقط ما از باب اینكه حوادثی را متوالی یكدیگر دیده ایم اسمش را نظم گذاشته ایم. هیچ فرق نمی كند كه عكس قضیه باشد. یك عادتی است كه خدا دلش خواسته این طور باشد، به این شكلی كه ما الآن می بینیم نظم عالم جریان دارد، خواسته اینجور باشد، دلش هم بخواهد عوض می كند، وقتی دلش خواست عوض كند جلوی مشیّت او را كسی نمی تواند بگیرد، اگر بگوییم نه، آن وقت این محدودیت اراده ی پروردگار می شود. ما تاكنون ندیده ایم در دنیا كه از یك پاره سنگ یك حیوان به وجود بیاید. هیچ در رابطه ی واقعی و نظم واقعی فرق نمی كند كه مثلا یك شتر از نطفه ی یك شتر دیگر به وجود بیاید یا از داخل كوه بیرون بیاید. روی این حساب تمام حسابها را از بیخ انكار دارند. با آنها دیگر بحثی نیست. ما باید برویم سر آن مطلب ببینیم واقعا این جور است كه اصلا حسابها قابل انكار است در دنیا یا نه؟ اگر قبول كردیم قابل انكار است دیگر فرقی بین معجزه و غیر معجزه نیست، و اما اگر قبول نكردیم، همان طور كه قبلا عرض كردیم، نظام را برای عالم قبول كردیم، چاره ای جز اینكه- همین طور كه ظاهر قرآن هم حكایت می كند- قدرت و اراده ی انبیاء را هم در این زمینه بپذیریم نداریم.

عرض كردیم كه نمونه ای از این- و لو نمونه های خیلی كوچكی- در انسان به طور كلی وجود دارد و حد اعلایش در انبیاء وجود دارد. اینجا من شما را یكی راهنمایی می كنم به تفسیر المیزان جلد ششم عربی (كه چون هر جلدش دو جلد فارسی می شود علی القاعده باید در جلد یازدهم یا دوازدهم فارسی باشد) در ذیل این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 471
آیه از سوره ی مائده: یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا یَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اِهْتَدَیْتُمْ [5] ای كسانی كه ایمان دارید، به خود باشید، مراقب خود باشید و اگر دیگران گمراه شوند گمراهی آنها الزاما به شما ضرر نمی زند. اینجا مسائلی مطرح شده. یكی از مسائل این است كه اگر فرض كنیم تمام دنیا هم گمراه شود این جور نیست كه یك انسان الزاما گمراه گردد یعنی یك انسان می تواند خودش را با توجه به خود و با توجه به نفس خود حفظ و نگهداری كند. به این مناسبت ایشان مسائلی در باب نفس مطرح كرده اند كه آنها را به طور اختصار برایتان عرض می كنم.

دیگر، كتاب بسیار خوبی مرحوم كاظم زاده ی ایرانشهر [6] نوشته است به نام تداوی روحی. او معتقد است كه بسیاری از معالجات بدنی را از غیر راه پزشكی و طب، از راه قوای روحی می شود انجام داد ولی برای این مطلب، اصول و مقدماتی و مطالبی ذكر كرده كه برای بحث ما مفید است. من اول آن قسمتهایی كه آقای طباطبایی ذكر كرده اند برایتان عرض می كنم و بعد به قسمتهایی كه او گفته اشاره می كنم.


[1] . مؤمن/78.
[2] . بقره/102.
[3] . آل عمران/49.
[4] . فرقان/21.
[5] . مائده/105.
[6] . اسمش را خیلی شنیده اید. كتابهای زیادی دارد و البته افكار مخصوصی داشته است. او یك ایرانی است كه حدود چهل سال بود كه در اروپا- گویا در سویس- بود. آنجا مانند یك نفر درویش یا یك نفر راهب زندگی می كرد و اصول خاصی برای زندگی خودش انتخاب كرده بود. وی یك دانشمند روحی است. در عین اینكه در حرفهای خودش خیلی تكیه دارد به حرفهای دانشمندان امروز و به علوم امروز ولی خودش فی حد ذاته یك دانشمند روحی است و به گفته های دانشمندان روحی اروپا خیلی تكیه دارد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است