در
کتابخانه
بازدید : 316520تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand راههای اثبات نبوت (1) راههای اثبات نبوت (1)
Expand راههای اثبات نبوت (2) راههای اثبات نبوت (2)
Expand راههای اثبات نبوت (3) راههای اثبات نبوت (3)
Expand وحی (1) وحی (1)
Expand وحی (2) وحی (2)
Expand معجزه 1معجزه 1
Expand معجزه (2) معجزه (2)
Expand معجزه (3) معجزه (3)
Expand معجزه (4) معجزه (4)
Expand معجزه (5) معجزه (5)
Expand اعجاز قرآن (1) اعجاز قرآن (1)
Expand اعجاز قرآن اعجاز قرآن
Expand اعجاز قرآن (3) اعجاز قرآن (3)
Collapse اعجاز قرآن (4) اعجاز قرآن (4)
Expand اعجاز قرآن 5اعجاز قرآن 5
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
امروز من راجع به قسمت توحید و معارف ربوبی یعنی راجع به الهیات صحبت می كنم. راجع به این قسمت می خواهیم عرض بكنیم كه آنچه در قرآن آمده است، از حدود فكر یك فرد، هر اندازه نابغه باشد، این جور اظهار نظر كردن غیر مقدور است خصوصا با توجه به محیطی كه قرآن در آن محیط نازل شده است یعنی معارف مردم آن عصر و زمان و محیط، و با توجه به امی بودن و درس ناخواندگی پیغمبر، و حتی با توجه به آنچه كه در دو منبعی كه برای این مطالب در آن عصرها وجود داشته است، یكی كتب آسمانی آن وقت مثل تورات و انجیل و حتی كتابهایی نظیر اوستا، و دیگر افكار علمی و فلسفی ای كه در آن عهدها بوده گواینكه در عربستان چیزی از این افكار نبوده است، با توجه به همه ی اینها بیانات قرآن یك وضع استثنایی دارد.

مقدمه كوچكی عرض می كنم و آن این است كه در باب توحید و خداشناسی، در مسأله خدا این مطلب هست كه افكار، خیلی مختلف است در تصوری كه از خدا دارند و اغلب این تصورات، بلكه به یك اعتبار باید بگوییم تمام این تصورات تصورات كوتاهی است، و بلكه اصلا حقیقت توحید این است كه انسان به هر مرحله ای از شناسایی خداوند كه می رسد باز یك نوع اقرار و اعترافی می كند كه آنچه كه من خدا را به آن توصیف می كنم حد من است نه حد او، او برتر و بالاتر است از حد توصیف من. در عین حال افراد در حدی كه خدا را توصیف می كنند خیلی با هم فرق دارند، از زمین تا آسمان. مثلا بعضی افراد شاید وقتی خدا را تصور می كنند به این شكل تصور می كنند كه خدا یعنی یك موجودی كه مثل یك قلنبه ی نور است و در بالای آسمانها قرار گرفته است. و حتی بعضی، تصورات تجسمی درباره ی خدا دارند و اغلب تصورات این جور است و حتی در كتب آسمانی قبل از قرآن- كه البته ما آنها را تحریف شده باید بدانیم نه از زبان آن پیغمبر- شما خدایی به شكلی كه قرآن توصیف كرده است، خدایی كه قرآن او را این گونه منزه و مجرد معرفی كرده است پیدا نمی كنید. خدای تورات را كه می دانیم او همان موجودی است كه با یعقوب پیغمبر خودش كشتی می گیرد و احیانا به زمین هم می خورد.

ایرانیها خیلی كوشش می كنند كه بگویند دین زردشت یك دین توحیدی بوده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 585
است. البته این مطلب در همان حدی هم كه آنها می گویند دین توحیدی بوده، از نظر تاریخی مجهول است ولی آن مقداری كه ثابت می شود این است كه در تعلیمات اصلی زردشت یك توحید در پرستشی بوده است، یعنی قبل از زردشت مردم دو گونه عبادت می كردند: ارواح طیبه را عبادت می كردند برای جلب لطفشان و ارواح خبیثه را عبادت می كردند برای دفع شرشان (یَعْبُدُونَ اَلْجِنَّ به تعبیر قرآن، هم ملائكه را عبادت می كردند هم جن را، هم ارواح طیبه را هم ارواح خبیثه را، در تعلیمات زردشت آن مقداری را كه دلیل بر توحید می گیرند- كه ضدش هم پیدا می شود- این است كه اولا پرستش ارواح خبیثه را به طور كلی نهی كرده و در پرستش ارواح طیبه هم پرستش ذات یگانه را توصیه كرده است، آن كه منشأ همه خیرات است، یعنی یك قوه و یك ذاتی را معرفی كرده است كه همه خیرات از ناحیه او می رسد و گفته همان را پرستش كنید، اهرمن را و آنچه كه منشأ بدیهاست پرستش نكنید. این اگر باشد یك نوع توحید در عبادتی است. اما توحید در خلقت چطور؟ یعنی آیا از تعلیمات زردشت می شود فهمید كه خیرها و شرها همه از ناحیه همان است كه باید پرستش كنیم؟ یا نه، آن كه منشأ خیرهاست یك چیز است، منشأ شر چیز دیگری است، منشأ خیر را عبادت بكنید، منشأ شر را عبادت نكنید؟ این خودش عین شرك است. هیچ در تعلیمات زردشت نمی شود به دست آورد كه بگوید آن چیزی كه شرور را به آن نسبت می دهید خود آن هم مخلوق همان خالق كل است. از این هم بگذریم. ما وقتی كه می آییم در عهد ساسانیان- و حتی قبل از ساسانیان- می بینیم اهورامزدا اساسا تجسم دارد، شكل دارد، مجسمه دارد، كه الآن هم مجسمه اش را در كتابها و احیانا در آرمهای زردشتیها می بینید، یك ریش حلقه حلقه ی جواهر نشانی، یك كلاه مخصوصی، خیلی شبیه همان سلاطین خودشان است، یعنی نمی توانسته اند خدایی را كه خدا باشد ولی شكل و صورت و تجسم نداشته باشد و قابل رؤیت نباشد تصور كنند. این جور فكر یعنی فكر خدایی مجرد منزه از این نواقص، از مختصات قرآن است.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است