در
کتابخانه
بازدید : 316538تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand راههای اثبات نبوت (1) راههای اثبات نبوت (1)
Expand راههای اثبات نبوت (2) راههای اثبات نبوت (2)
Expand راههای اثبات نبوت (3) راههای اثبات نبوت (3)
Expand وحی (1) وحی (1)
Expand وحی (2) وحی (2)
Expand معجزه 1معجزه 1
Expand معجزه (2) معجزه (2)
Expand معجزه (3) معجزه (3)
Expand معجزه (4) معجزه (4)
Expand معجزه (5) معجزه (5)
Expand اعجاز قرآن (1) اعجاز قرآن (1)
Expand اعجاز قرآن اعجاز قرآن
Collapse اعجاز قرآن (3) اعجاز قرآن (3)
Expand اعجاز قرآن (4) اعجاز قرآن (4)
Expand اعجاز قرآن 5اعجاز قرآن 5
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی از آنها مسائل مربوط به منطق است. همه می دانیم كه در دو هزار و سیصد سال پیش منطقی تدوین شد كه آن را «منطق ارسطو» می نامند و امروز به آن «منطق صورت» می گویند، و منطقی بعدها در قرون جدیده پیدا شد كه آن را «منطق ماده» می گویند، نه منطق مادی، منطق ماده در مقابل منطق صورت.

دانشمندان به این مطلب پی برده اند كه بشر وقتی كه فكر می كند، فكر كردن عبارت است از اینكه یك سلسله مواد فكری در مغز انسان جمع می شود- حالا ظرف خود فكر، آن كه ما می گوییم اندیشه، مغز است یا ماورای مغز، هر طور می خواهد باشد، فعلا به بحث ما مربوط نیست- موادی در اندیشه انسان جمع می شود، بعد ذهن روی آن مواد عمل می كند یعنی آنها را تحلیل و تركیب می كند، از مجموع آن مواد یك امر جدید استكشاف می كند. این را در مسائل ریاضی كه در حدود ضعیفش حتی من هم می توانم قضاوت كنم و شما آقایان بهتر و بیشتر، [می توان دریافت ] . مثلا وقتی می خواهند یك قضیه هندسی را اثبات كنند، آن نتیجه و مدعا مجهول است بعد می آیند صغری و كبری می چینند، مقدماتی كه قبلا به اثبات رسیده یا جزء اصول متعارفه است و از اول فرض كرده اند كه صحیح است آنها را می آورند، درست مثل یك پدر و مادر كه با یكدیگر ازدواج می كنند و از ازدواج آنها یك بچه پیدا می شود. این مقدمات را در ذهن با یكدیگر تركیب می كنند، می گویند این چنین است، این چنین است، پس وقتی كه این چنین باشد و این چنین، آن یكی هم باید چنین باشد. انسان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 572
می بیند كه از تركیب یك چیزی كه می داند با تركیب چیز دیگری كه می داند، رسید به چیزی كه تا حالا نمی دانست. منطق صورت كه منطق ارسطوست فقط دنبال این است كه ما صورت را چگونه بدهیم یعنی وقتی می خواهیم این مواد را با یكدیگر تركیب كنیم فرمول آن چگونه است؟ كدامیك را باید مقدم قرار بدهیم و كدامیك را مؤخر، كدامیك باید موجبه باشد و كدامیك سالبه، كدام باید كلی باشد و كدام جزئی، اگر یكی موجبه بود و دیگری سالبه نتیجه غلط است. فرمول صوری قضیه را می دهد، درست مثل یك مهندس كه فقط نقشه را می دهد می گوید اگر می خواهید این ساختمان را بسازید این طور باید بالا ببرید. این را می گویند منطق صورت.

ولی منطق ارسطو منطق صورت است و بس، در جهت این فن خودش كه منطق صورت است آن ایرادهایی كه بعضی اشخاص خواسته اند بگیرند نتوانسته اند بگیرند، كه امروز هم مورد قبول است كه منطق ارسطو در جهت صورت، منطق صحیحی است. ولی این برای بشر كافی نیست، برای اینكه خطایی كه ذهن می كند از دو راه است: گاهی از این راه است كه افكار را با یكدیگر غلط تركیب می كند، و گاهی از این راه است كه آن ماده ای كه برای تركیب كردن آورده غلط است. اگر یك ساختمان خراب باشد دو جور ممكن است باشد: یك وقت از این راه است كه حسابهای مهندس غلط بوده، مثلا محاسبه فشاری كه بر ستون وارد می شود درست نبوده، فواصل را درست معین نكرده است. موادی كه در اختیارش قرار داده اند درست بوده، وقتی نگاه می كنند می بینند آهنش درست، سیمانش خوب، آجر و آهكش، لوازم همه درست است ولی او نتوانسته اینها را خوب جور بكند. نتیجه این است كه این بنا نشست كرده. ولی یك وقت هست كه مهندس، بسیار صحیح پیش بینی می كند، اصول مهندسی اش خیلی خوب است ولی تقلبی در مواد و مصالح است. سیمانش خراب بوده، گچش مرده بوده، آهنش زنگ زده بوده. بازهم نتیجه این است كه ساختمان خراب می شود.

رسیده اند به اینكه فكر بشر كه غلط می كند و اشتباه می رود از دو راه است: یا از این راه است كه نظمش غلط است. این همان است كه ارسطو و بعد ارسطوئیان خیلی روی آن فعالیت كرده اند، كه نظم [فكر] یعنی مهندسی فكر چگونه باید باشد. منطق صورت منطق مهندسی فكر است. ولی ارسطو و ارسطوئیین دنبال این مطلب نرفته اند كه اگر ما تنها مهندسی فكر را درست كنیم كافی نیست، مواد فكر ما باید درست باشد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 573
و بعد باید مهندسی اش درست باشد. و لهذا ما می بینیم بهترین مهندسان فكری ای كه ارسطو ساخته است افكارشان غلط از آب درآمده چون روی مواد فكریشان خوب فكر نكرده اند، از مواد خراب آمده اند [ساختمانی ] با مهندسی خوب ساخته اند.

صغری و كبری و نتیجه گیری- یعنی از جهت شرایطی كه صغری باید چنین باشد، كبری چنین باشد، شكل باید چنین باشد- درست، ولی [چه بسا] ماده ای كه به كار برده اند غلط بوده، در نتیجه فكرش غلط از آب در آمده است.

این بود كه علمای جدید آمدند گفتند كه ما باید دنبال این مطلب برویم كه مواد فكرمان صحیح باشد، از اول مواد غلطی استفاده نشود. حتی آمدند تحقیر كردند و گفتند اینكه ارسطو دنبال مهندسی فكر رفته اصلا چندان به آن احتیاجی نیست، هر كسی به حكم فطرت خودش این مقدار را می فهمد، مهندسی فكری این قدر درس خواندن نمی خواهد، ماده باید صحیح باشد. اهمیت زیادی كه بیكن و دكارت در دنیا پیدا كرده اند روی این جهت است. گشتند كه ببینند چه راهی پیدا می كنند كه ماده های فكر، غلط از آب در نیاید. البته اروپاییها به طور كلی هر چیزی كه می گویند و لو در دنیای علم و فكر سابقه هم داشته باد غالبا به خودشان نسبت می دهند یعنی حاضر نیستند قبول كنند كه در گذشته هم چنین چیزی بوده. فعلا من به این كار ندارم.

در تاریخ فلسفه می بینیم مثلا بیكن در اینجا یك بیانی دارد می گوید چند چیز است كه بشر را به خطا می اندازد [1](او همان خطای مادی را می گوید، به خطای صوری هیچ كار ندارد) : بتهای طایفه ای، بتهای شخصی كه ممكن است یك فرد بالخصوص گرفتارش باشد، بتهای بازاری كه مقصود بتهای اجتماعی است (باز بتهای فكری اجتماعی را می گوید) ، دیگر بتهای نمایشی. او هر مكتب فلسفی را یك نمایشنامه فرض می كند، مكتبهای فكری دنیا كه اسباب اشتباه بشر می شود.

اینها را «بتها» اصطلاح می كند. اولا می گوید طبیعت بشر یك طبیعت خاصی است كه یك بتهایی برای خودش می سازد كه فكرش را به غلط می برد، بعد هم بت شخصی و بازاری و غیره.

دكارت به یك مسائل دیگری توجه كرد. آنچه كه دكارت در درجه اول توجه كرد- كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 574
باید جزو مفاخر او شمرد- این است كه به همین نكته پی برد كه اشتباه علماء و فلاسفه بیشتر در این است كه در قضاوت خودشان عجله می كنند، وقتی می خواهند به ماده ای استناد كنند، قبل از آنكه آن ماده آنچنان برایشان روشن باشد كه راه احتمال مخالف به كلی مسدود باشد، لاقیدی به خرج می دهند، همین قدر كه یك مطلب در ذهنشان كمی روشن شد كافی می دانند و فورا آن را پایه فكر قرار می دهند، و لهذا در اولین قاعده از چهار قاعده فكری خودش گفت: من پس از این تا چیزی برایم روشن نباشد، آنچنان روشنایی ای كه هر كاری بخواهم بكنم كه در آن شك بكنم نتوانم شك بكنم و راه احتمال خلاف بر من بسته باشد، آن فكر را نمی پذیرم. بعد دو سه قاعده دیگر گفت كه دنبال این یك قاعده است، و بعد گفت بنابراین من مسائل را تحلیل می كنم- یعنی تجزیه می كنم- تا بتوانم اجزایش را یك به یك بررسی كنم ببینم روی آنها یقین دارم یا احتمال خلاف می دهم. بعد از تحلیل باز تركیب می كنم. در تركیب هم مراقبت می كنم كه روی اصول صحیحی تركیب بشود. بعد استقصا می كنم كه چیزی از نظر من دور نمانده باشد و. . . ، ولی ریشه اش همان یكی است.

این را هم عرض بكنم كه علمای جدید نتوانسته اند برای منطق ماده مثل منطق صورت قاعده درست كنند و شاید هرگز قاعده پذیر هم نباشد، یعنی فقط یك نوع تذكرات است: آقای بیكن تذكر می دهد كه بدان بشر در معرض این خطا هست، پس این خطا را نكن. هواهای نفسانی در فكر و عقیده تأثیر دارد، گاهی آنچه كه تو می گویی زبان هوای نفست است نه زبان فكر و عقلت، متوجهش باش. متوجه بت بازار باش، این چیزی كه می گویی تلقین اجتماع است نه فكر عقل تو، پس مواظبش باش. آنچه كه می گویی فكر تو نیست، تحت تأثیر اكابر و اسلاف قرار گرفته ای و مطلب را قبول كرده ای، اگر عظمت آنها را دور بریزی می بینی یقین نداری، پس مواظبش باش.


[1] . می گویند او «بت» اصطلاح كرده است (در سیر حكمت در اروپا اینطور ترجمه شده) . مقصود بت پرستی هایی است كه نوع انسانها دارند. بت پرستی فكری را می گوید كه انسان را از راه خودش منحرف می كند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است