در
کتابخانه
بازدید : 316595تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand راههای اثبات نبوت (1) راههای اثبات نبوت (1)
Expand راههای اثبات نبوت (2) راههای اثبات نبوت (2)
Expand راههای اثبات نبوت (3) راههای اثبات نبوت (3)
Expand وحی (1) وحی (1)
Expand وحی (2) وحی (2)
Collapse معجزه 1معجزه 1
Expand معجزه (2) معجزه (2)
Expand معجزه (3) معجزه (3)
Expand معجزه (4) معجزه (4)
Expand معجزه (5) معجزه (5)
Expand اعجاز قرآن (1) اعجاز قرآن (1)
Expand اعجاز قرآن اعجاز قرآن
Expand اعجاز قرآن (3) اعجاز قرآن (3)
Expand اعجاز قرآن (4) اعجاز قرآن (4)
Expand اعجاز قرآن 5اعجاز قرآن 5
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
نظریه ی دوم درست نقطه ی مقابل این نظریه است یعنی اساسا كوچكترین تفاوتی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 434
میان معجزه و غیر معجزه قائل نیستند از نظر اهمیتی كه ما بخواهیم توجیه و تفسیر بكنیم. این نظریه ریشه اش از علمای اشعری است ولی بعضی از فضلا و اكابر خودمان هم آن را قبول كرده اند و آن این است كه می گویند معجزه ی یك پیغمبر یعنی آیتی كه از طرف خداوند به وسیله ی آن پیغمبر و به دست او پیدا می شود. شما می گویید پیغمبری مرده ای را زنده می كند یعنی خداوند برای اینكه ثابت كند بر مردم كه گفته ی این پیغمبر بر حق است مرده ای را زنده می كند. اینجا این كار كار پیغمبر نیست كار خداست و هر چه در عالم هست معجزه است و آیت خداست، آنچه كه معجزه نیست آن را شما به ما نشان بدهید. هر چه در عالم واقع می شود معجزه است یعنی كار خداست و خداوند هم هر چه را كه در عالم واقع است آیت می داند، منتها نشانه ای می داند برای قدرت و حكمت پروردگار. ولی معجزه های پیغمبران كه به صورت استثنایی صورت می گیرند اینها هم آیت خدا هستند ولی آیتی است از طرف خداوند برای صدق نبوت پیغمبران. مشیت خداوند قرار گرفته است كه نظام عالم را اینطور قرار بدهد كه داده. عالم یك جریان منظمی دارد كه ما می بینیم و این جریان منظم را كه ما می بینیم روزی پی شب و شبی پی روز پیدا می شود و هیچ وقفه ای در حركت شبانه روز پیدا نمی شود یا اگر سنگی بالا باشد بیفتد به زمین، یا اگر گیاهی بخواهد موجود بشود به این شكل موجود بشود، یا اگر جسمی می خواهد برود بالا باید نیرویی ضد نیروی جاذبه وجود داشته باشد كه آن را ببرد بالا، اینها قانونهایی است كه خدا خودش وضع كرده برای عالم. از نظر ما انجام دادن بر خلاف اینها یك امر ناممكن است، یعنی اگر ما بخواهیم پرواز كنیم برویم بالا، بدون وسیله نمی شود، چرا؟ زیرا خدا قانون عالم را اینجور وضع كرده. عمل ما بر خلاف قانونی است كه خدا وضع كرده. ولی از نظر خود خداوند كه واضع این قانون است و قانون بودن این قانون بستگی دارد به مشیت و اراده ی او، خواسته اینجور باشد، همان لحظه ای كه خداوند می خواهد اینجور نباشد دیگر اینجور نیست. پس در باب معجزه دیگر صحبتی نیست كه ما بحث بكنیم. مگر یك انسان می خواهد معجزه بكند كه بگویید: «یك انسان چطور می تواند از بحر احمر اینجور عبور بكند و برود؟ ! این خلاف قانون عالم است» ! خلاف قانون عالم است برای من و تو كه قانون را خدا وضع كرده و من و تو محكوم قانون خدا هستیم، اما برای واضع قانون كه قانون بودن این قانون تابع اراده ی اوست فقط و فقط، تابع مشیت اوست فقط و فقط، هر لحظه كه مشیت او بخواهد بر خلاف آن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 435
عمل كند فورا قانون عوض می شود، این دیگر چه بحثی است كه ما بیاییم بحث كنیم كه آیا این امر محال است یا محال نیست؟ اصلا صحبت محال بودن و محال نبودن و این حرفها معنی ندارد.

در میان متكلمین اسلامی اشاعره اینجور فكر می كردند و بعد هم بسیاری دیگر از علماء و فضلای اسلامی همین نظریه را پذیرفته و گفته اند مطلب همین است، اصلا در باب معجزه نباید بحثی كرد، صحبت از سرّ معجزه و راز معجزه [صحیح نیست ] ، اساسا معجزه رازی ندارد، خواست خداوند [است ] . اگر به آنها بگویید پس ما با علم چه بكنیم؟ علوم یك سنتی را در جهان به ما نشان می دهند كه هر حادثه ای دنبال یك حادثه ی دیگر واقع می شود و نظام معیّنی هست، می گویند شما سراغ علوم هم كه بروید علوم چه می گویند؟ علوم می گویند هر چه ما تا كنون مطالعه كرده ایم نظام را به این كیفیت یافته ایم. علوم جز توالی قضایا چیز دیگری نشان نمی دهند، كه حالا یك مطلب هم من به كمك این اشخاص اضافه می كنم و آن این است كه فرق است میان قوانین طبیعی و قوانین عقلی كه در ریاضیات یا فلسفه جریان دارد. قوانین ریاضی قوانینی است كه عقل ضرورت آنها را كشف می كند و خلاف آن محال است، مثل اینكه شما می گویید دو شیئی كه مساوی با شی ء سوم باشند خودشان با یكدیگر مساوی هستند.

این یك امری است كه فرض ذهن ماست یعنی اصلا موضوع را ذهن خود ما فرض می كند و ضرورت آن را هم درك می كند یعنی عقل می گوید خلافش محال است. اگر كسی معجزه اش اینگونه است كه دو كمیّت متساوی را پیدا كرده است كه این دو كمّیت متساوی با یك شی ء سوم مساوی هستند و از همان جهت كه این دو با شی ء سوم مساوی هستند خودشان با یكدیگر نامساوی هستند، می گوییم قبول نیست، این خلاف ضرورت عقل است. یا مثل بدیهیاتی از قبیل «كل و جزء» . اگر یك كلی داشته باشیم و یك شی ء دیگر (در اجسام) ، حجمی داشته باشیم كه جزء حجم دیگر باشد، ضرورت عقل حكم می كند كه كل از جزء بزرگتر است چون كل همان جزء است بعلاوه ی حجم دیگر. امكان ندارد كه جزء مساوی كل باشد و یا جزء از كل بزرگتر باشد.

این ضرورت عقلی است. اگر پیغمبری آمد امری را ادعا كرد بر خلاف قانون ریاضی یا بر خلاف ضرورت عقلی فلسفی، ما نمی پذیریم و می گوییم عقل این را نمی پذیرد.

ولی قوانینی كه ما الآن می گوییم كه معجزه بر خلاف آن قوانین است قوانین طبیعی است. هرگز عقل ضرورت قوانین طبیعی را كشف نمی كند، عقل فقط وجود آنها را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 436
كشف می كند، فقط می بیند كه این جریان به این شكل وجود دارد، اما عقل نمی داند كه آیا ضرورت دارد كه حتما باید همین جور وجود داشته باشد یا ضرورتی ندارد، اینجور وجود دارد؟ مثل این است كه در یك اجتماعی كه آن اجتماع را خود افراد اجتماع ساخته اند و قانون برایش وضع كرده اند، وقتی خودشان قانون را وضع كرده اند اجتماع به آن شكل وجود پیدا می كند. مثلا قانون وضع كرده اند كه در خیابانها وسائل نقلیه از دست راست حركت كنند. شما هم وقتی جاده ها و خیابانها را نگاه می كنید می بینید همه جا وسائط نقلیه از دست راست حركت می كنند. یك آدمی كه از بیرون بیاید چه می بیند؟ فقط می بیند اینجور وجود دارد. اما آیا می تواند بگوید این ضرورت دارد كه اینجور وجود داشته باشد؟ خلاف این محال است وجود داشته باشد؟ محال است كه وسائل نقلیه بخواهند از چپ حركت كنند؟ نه، فقط می تواند بگوید اینجور وجود دارد. یك روز هم واضعین قانون می آیند آن را عوض می كنند و می گویند خیر، از چپ حركت كنید.

قوانین طبیعی قوانینی است كه بشر فقط وجود اینها را كشف كرده، هرگز ضرورت اینها را كشف نكرده است، و این اشتباهی است در باب علوم اگر ما بگوییم علوم طبیعی ضرورت را هم كشف می كند. اصلا علوم طبیعی مبتنی بر حس است.

حس فقط وجود را كشف می كند. ضرورت، یك مفهوم عقلی و ساخته ی عقل انسان است. ضرورت نه مبصّر است نه ملموس نه مسموع و نه مشموم و انسان به هیچ حسی ضرورت را كشف نمی كند و لهذا بسیاری از فلاسفه گفته اند اصلا ضرورت ساخته ی عقل است. یك «ساختگی» هم می گویند كه آن را حتی از اعتبار هم می خواهند بیندازند. ولی در اینكه ضرورت محسوس نیست و به علم در نمی آید- علم مصطلح، یعنی به علم حسی و تجربی- بحث نیست. علوم فقط وجود اشیاء را كشف كرده و وجود این قوانین را به این شكل كشف كرده است، ضرورتی كشف نكرده و نمی تواند هم كشف كند. معجزات انبیاء جریانهایی است بر خلاف قوانین «طبیعی» كه بشر وجود آنها را كشف كرده است نه بر خلاف قوانین «عقلی» از قبیل قوانین ریاضی كه عقل بشر ضرورت آنها و محال بودن خلاف آنها را كشف كرده است.

[اگر] بگوییم پس قوانین طبیعی اگر ضرورت ندارد چرا وجود دارد؟ [می گویند] مشیت خداوند. دكارت و دیگران حتی همان ضرورتهای عقلی را هم نظیر قوانین طبیعی تلقی كرده اند، می گویند آنها را هم خدا قرار داده است. اگر بگویید سه زاویه ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 437
مثلث مساوی با دو قائمه است، چرا؟ می گوید خدا عجالتا اینجور قرار داده. یك دفعه هم خدا این را عوض می كند كه سه زاویه مثلث مساوی با دو قائمه نباشد. «دو شی ء مساوی با شی ء سوم خودشان با یكدیگر مساوی هستند» ، می گوید خدا اینجور وضع كرده، خدا اینجور دلش خواسته قرار بدهد، یك روز هم دلش می خواهد قانونش را عوض كند و عوض می كند. ولی حالا به حرف او كار نداریم.

به هر حال اینجور اشخاص می گویند قانون طبیعت یعنی مشیت خدا، خدا اینجور خواسته. وقتی مشیت خداست، معجزه هم كار خداست، پس معلوم است خدا جور دیگر مشیت كرده و خواسته، این دیگر بحثی ندارد.

این هم توجیهی است كه برخی دیگر، از معجزات كرده اند. اگر ما این اصول را بپذیریم باز نیازی نداریم كه دنبال راز معجزات برویم و بگوییم یك رازی در معجزات [هست ] . دیگر رازی ندارد، راز، مشیت خداوند است.

آقای شریعتی [1] خودمان در مقدمه ی تفسیر نوین به اختصار و در كتاب محمد خاتم پیامبران، جلد دوم (مقاله ی وحی و نبوت) نسبتا به تفصیل [در این باره بحث كرده اند] كه همین بعد به صورت كتاب هم در می آید و در آن كتاب البته بیشتر است یعنی دو برابر این مقاله است ولی خیال نمی كنم در این قسمت چیز بیشتری داشته باشد چون هر چه مربوط به این قسمت بوده- چون من خودم انتخاب كردم- به نظرم همه را آورده ام.

ایشان از كسانی هستند كه این طرز فكر را گرفته اند و خیلی هم شدید تعقیب می كنند.

اگر بخواهید این نظریه را در بعضی قسمتها به تفصیل بیشتر ببینید همین مقاله وحی و نبوت، بحث مربوط به معجزه را در جلد دوم كتاب محمد خاتم پیامبران مطالعه كنید، و ایشان اصرار زیادی هم روی این مطلب دارند كه حرف اصلا همین است و غیر از این چیزی نیست. البته آنچه كه من در آخر به عنوان تأیید گفتم كه فرق است میان قوانین طبیعی و قوانین عقلی و ریاضی، این مسأله را ایشان نگفته اند ولی اصل مطلب را خیلی به تفصیل می گویند، بعد هم اقوال علماء را راجع به ضروری نبودن مسائل علوم و قطعی نبودن قوانینی كه علوم كشف می كند و نسبی بودن [آنها نقل می كنند] كه اولا این قوانینی كه بشر به نام قوانین علمی كشف می كند قوانینی نسبی است یعنی ما دامی كه قانون بهتر و كاملتری نیامده بشر عجالتا آن را قانون قبول می كند. اینها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 438
دائما تغییر می كند و تازه آن قانون واقعی و راست ثابت تغییرناپذیرش هم یك امر ضروری نیست كه خلافش محال باشد، همین طور كه عرض كردم بستگی دارد به مشیت الهی.

ایشان در آن مسأله ای كه منكرین معجزه یعنی منكرین خارق العاده بودن معجزه مثل مرحوم سید احمد خان به آن تمسك كرده اند [یعنی ] آیات قرآن راجع به سنن كه قرآن می گوید كه سنن لا یتغیر الهی هست، می گویند كه این مسأله سنن در قرآن اختصاص دارد به مسائلی كه مربوط به عدل الهی است یعنی به مسائلی كه مربوط به تكالیف بندگان است كه خداوند به بندگان نیكوكار پاداش می دهد و بندگان بدكار را مجازات می كند. هر جا در قرآن مسأله ی سنت آمده است كه سنت خدا تغییر نمی كند یعنی در این زمینه، یعنی سنت خدا هرگز عوض نمی شود كه یك روزی به نیكوكاران كیفر بدهد یا كیفر بدكاران را ندهد. پس در حدود افعال بشری و عكس العملی كه خداوند در مقابل آن نشان می دهد، این است سنت لا یتغیر الهی، و قرآن در غیر این مورد سنت لا یتغیر را نپذیرفته، و خیلی هم تعجب می كنند و می گویند عجیب است از افرادی كه به این آیات تمسك می كنند و به خود قرآن مراجعه نمی كنند ببینند این آیات موردش كجاست و بعد می گویند سنن لا یتغیر، سنن لا یتخلّف، قانون خلقت تغییرناپذیر است. می گویند كی قرآن گفته قانون خلقت تغییرناپذیر است؟ ! گفته قانون پاداش و كیفر من تغییرناپذیر است. این آیات را هم ایشان اینطور می گویند.

ولی آیات دیگری كه آن دسته متعرض شده اند كه قرآن از زبان پیغمبران می گوید «من بشری هستم مانند شما» آنها را ایشان متعرض نشده اند.


[1] . [مرحوم استاد محمد تقی شریعتی ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است