در
کتابخانه
بازدید : 316647تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand راههای اثبات نبوت (1) راههای اثبات نبوت (1)
Expand راههای اثبات نبوت (2) راههای اثبات نبوت (2)
Expand راههای اثبات نبوت (3) راههای اثبات نبوت (3)
Expand وحی (1) وحی (1)
Expand وحی (2) وحی (2)
Expand معجزه 1معجزه 1
Expand معجزه (2) معجزه (2)
Expand معجزه (3) معجزه (3)
Collapse معجزه (4) معجزه (4)
Expand معجزه (5) معجزه (5)
Expand اعجاز قرآن (1) اعجاز قرآن (1)
Expand اعجاز قرآن اعجاز قرآن
Expand اعجاز قرآن (3) اعجاز قرآن (3)
Expand اعجاز قرآن (4) اعجاز قرآن (4)
Expand اعجاز قرآن 5اعجاز قرآن 5
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از جمله داستان امیر سامانی است كه خیلی معروف است كه به فلج مبتلا شد و اطباء عاجز ماندند و بعد آمدند محمد زكریای رازی را از بغداد ببرند و وقتی خواستند او را از ما وراء النهر عبور بدهند جرأت نمی كرد كه از دریا عبور كند و بالأخره به زور او را بردند و مدتها هم مشغول معالجه شد و قادر نشد، بعد به او گفت كه آخرین معالجه من كه از همه اینها مؤثرتر است معالجه ی دیگری است. دستور داد حمّامی را گرم كردند و گفت تنها خود من باید باشم و امیر؛ او را برد در حمام آب گرم و شاید اول بدنش را ماساژ داد و بعد آمد بیرون. قبلا هم طی كرده بود كه امروز من این آخرین معالجه ی خودم را اعمال می كنم به شرط اینكه دو اسب بسیار عالی به من بدهید. ضمنا به نوكرش گفت این اسبها را زین می كنی و درِ حمام می ایستی. بعد خودش می آید سر بینه ی حمام لباسهایش را می پوشد و یك دشنه به دستش می گیرد و یك دفعه می رود داخل حمام شروع می كند به فحاشی به امیر و می گوید تو مرا بی خانمان كردی، مرا بیچاره كردی، مرا به زور آوردی اینجا، حالا وقتی است كه از تو انتقام بگیرم؛ به یك شدتی به او حمله می كند كه وی یقین می كند كه الآن می خواهد او را بكشد. یك مرتبه تصمیم می گیرد از جا بلند شود كه از خودش دفاع كند. ناخودآگاهانه از جا بلند می شود او كه تا آن وقت نمی توانست از جا بلند شود. تا از جا بلند می شود این هم فرار می كند می آید بیرون و اسبها را سوار می شود و می رود و در منزل اول یا دوم نامه ای برای امیر می نویسد كه عمر امیر دراز باد و این كاری كه من كردم برای معالجه ی شما بود. و امثال اینها.

در اینجا از اراده ی خود بیمار استمداد شد برای به جریان انداختن كار بدن. البته بیماریهایی كه شاید در قدیم و در جدید نشان می دهند و می گویند درمان آن از نوع درمان روانی است بیماریهایی است كه اگر هم بدنی است ولی عصبی است؛ هنوز من
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 488
نمی دانم كه واقعا در بیماریهای غیر عصبی هم [درمان روانی ] اثر دارد یا ندارد گواینكه بازهم ما در كتابها می خوانیم كه روی بیماریهای غیر عصبی هم حالت روانی می تواند اثر ببخشد.

این مطلب كه یك بیماری از راه تلقین روحی و یا از راه تحریك اراده ی خود بیمار معالجه شود منشأ یك فكر شد كه در بشر نیرویی وجود دارد غیر از این نیروهای مادی بدنی، كه همان قوه ی اراده است و قوه ی اراده یك قوه ی مستقلی است در انسان. در دوران جدید هم ما می بینیم كه یك چیزهایی پیدا شد كه این فكر را به نظر ما تأیید و تقویت كرد، و چیزهای عجیبی در كتابهای روانكاوی و یا در كتابهایی كه راجع به هیپنوتیزم نوشته اند در این زمینه می خوانیم. ما می خوانیم كه اول بار كه مگنتیزم پیدا شد خیال می كردند كه در مغناطیس یك نیروی خارق العاده ای وجود دارد و افرادی پیدا شدند- كه اطباء هم اغلب اینها را شیّاد می دانستند- و مدعی بودند كه ما با مگنتیزم معالجه می كنیم. بعد واقعا معلوم شد كه مغناطیس اثری ندارد، هیچ خاصیت و خصوصیتی [در این زمینه ] ندارد. بعد فكر دیگری پیدا شد و آن این بود كه شاید آن نیرو در مغناطیس در آن فلز نیست و آن مغناطیس دیگری حیوانی در بدن آن شخص است یعنی بعضی از انسانها اصلا در وجودشان قوه ای نظیر قوه ی مغناطیسی وجود دارد كه با آن [بیماران را] معالجه می كنند، مثل مردی به نام دكتر مسمر كه چیزهای عجیبی از او نقل می كنند. ولی می گویند بعدها این فكر هم مردود شناخته شد كه واقعا این طور نیست كه در بدن یك انسان قوه ای نظیر قوه ی مغناطیس وجود داشته باشد. افكار متوجه این مطلب شد كه هرچه هست خاصیت مال تلقین است یعنی خاصیت مال فكر خود بیمار است، نه در فلز خاصیتی هست و نه در بدن آن طبیب معالج، و معالجات و فعالیتهای زیادی مشاهده شده است و بعد نتیجه گرفته اند كه این نتیجه ای كه گرفته می شود بیشتر، از تلقین است یعنی از این باور و ایمان و عقیده ای است كه در خود بیمار پیدا می شود. بعدها افكار بر محور همین قوه ی تلقین و قوه ی فكر خود انسان دور زد. از وقتی كه فكر آمد روی تأثیر قوه ی تلقین و قوه ی فكر، باز همان مسأله ی درمان روحی زنده شد كه اصلا خود علم و اراده در انسان قوه است، نفس علم در انسان قوه ای است كه می تواند بر بدن انسان حكومت كند و نفس اراده و خواست قوه ای است كه می تواند بر بدن انسان حكومت كند؛ تا قضیه ی خواب مصنوعی كشف شد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 489
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است