در
کتابخانه
بازدید : 278686تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand كلّیاتی درباره ی مسأله ی معادكلّیاتی درباره ی مسأله ی معاد
Collapse ماهیت مرگ از نظر قرآن ماهیت مرگ از نظر قرآن
Expand عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1)
Expand عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2)
Expand مسأله ی روح مسأله ی روح
Expand مسأله ی روح (2) مسأله ی روح (2)
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2) نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2)
Expand بقای شخصیت در قیامت (1) بقای شخصیت در قیامت (1)
Expand بقای شخصیت در قیامت (2) بقای شخصیت در قیامت (2)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
غیر از این، آیاتی كه راجع به خود مسأله ی روح در قرآن است [بر حیات پس از مرگ ] دلالت دارد و به آنها هم می شود استناد كرد. افرادی كه می گویند اصلا مسأله ی روح در قرآن نیامده، به آنها باید گفت پس این آیات به نظر شما چیست؟ ما روح را به چه می گوییم؟ اولا ما به لفظ روح كار داریم كه خود لفظ روح هم به این معنا در قرآن استعمال شده است. البته لفظ روح در قرآن منحصر به این نیست، به حقایقی گفته شده كه همه ی آنها از سنخ روح اند، یعنی قرآن به یك سلسله حقایق كه همه مافوق جسم و جسمانی هستند روح اطلاق می كند، به وحی از آن جهت روح می گوید كه یك كیفیت جسمانی نیست، به روح القدس از آن جهت روح می گوید كه یك كیفیت جسمانی نیست، به امر خودش از آن جهت روح می گوید كه یك كیفیت جسمانی نیست، وجه مشترك روح گفتن به همه ی اینها همین است كه از سطح این دنیا پیدا نشده، از بالای این دنیا به این دنیا آمده است، «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» [1]است، هر وقت در این دنیا پیدا شده از متن دنیا پیدا نشده، آن را از دنیای دیگر به این دنیا آورده اند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 658
به هر حال فرض كنید ما از آن آیات هم صرف نظر كنیم، به لفظ روح و به لغت روح هم ابدا كار نداریم ولی آیا از این آیات [كه ذكر شد] واقعا استنباط می شود كه ماهیت مردن انتقال است؟ اگر ماهیت مردن انتقال و حیات بعد از این حیات است، آدم قسم حضرت عباس می خورد كه این، پیكر مرده است، این پیكر كه نمی شود گفت [زنده است ] . قرآنی كه همیشه دم از رفات بودن [2]می زند، می گوید همین پیكر زنده است؟ و این یك امر بسیار واضح و طبیعی است.

پس قرآن به یك حقیقتی قائل است، اسمش را هر كه هر چه می خواهد بگذارد، خود قرآن در بعضی جاها اسمش را نفس گذاشته و در بعضی جاها روح. از آن جهت به آن روح می گوید كه جنبه ی مافوق جسمانی دارد، و از آن جهت به آن نفس می گوید كه خود انسان است، چون اصل معنای نفس یعنی خود. وقتی می گوییم «جاءنی زید نفسه» زید آمد، نفس زید آمد یعنی خودش آمد، خود خودش آمد، یعنی وقتی می گویم «زید آمد» خیال نكن كه مثلا نوكرش آمده می گویم زید آمده، پسرش آمده می گویم زید آمده، یا نامه اش آمده می گویم زید آمده، نه، «جاءنی زید نفسه» خودش آمد. همان كلمه ی «خود» ی است كه ما می گوییم. اینكه به روح «نفس» گفته شده است روی این حساب است كه [قرآن ] آن «خود» بشر را به آن نفس می داند. آن خود واقعی و منش واقعی و شخصیت واقعی انسان به همان «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» است و بدن جنبه ی آلت و عاریت دارد و چیزی شبیه لباس [3]برای آن است.


[1] . حجر/29.
[2] . [رفات یعنی پوسیده و از هم گسسته ] .
[3] . اگر می گوییم لباس، چون لفظ دیگری نداریم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است