در
کتابخانه
بازدید : 278764تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand كلّیاتی درباره ی مسأله ی معادكلّیاتی درباره ی مسأله ی معاد
Collapse ماهیت مرگ از نظر قرآن ماهیت مرگ از نظر قرآن
Expand عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1)
Expand عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2)
Expand مسأله ی روح مسأله ی روح
Expand مسأله ی روح (2) مسأله ی روح (2)
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2) نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2)
Expand بقای شخصیت در قیامت (1) بقای شخصیت در قیامت (1)
Expand بقای شخصیت در قیامت (2) بقای شخصیت در قیامت (2)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
آیه ای در قرآن هست كه از آن نكته ای در همین زمینه استفاده می شود، قبلا خواندم. آیه در سوره ی «الم سجده» است كه از زبان كافران نقل می كند: «وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی اَلْأَرْضِ أَ إِنّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ» [1]گفتند آیا آن وقت كه ما در زمین گم شدیم، بازهم بار دیگر خلق می شویم؟ (در بعضی آیات دیگر، كفار تكیه شان روی این مسأله است كه مگر می شود یك استخوان پوسیده را دو مرتبه آورد زنده اش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 659
كرد؟ : «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ اَلْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ» [2]) . در این آیه صحبت نابودی شخصیت است، می گوید مردیم، نیست شدیم، گم شدیم. نیست دو مرتبه برمی گردد؟ نیست را دو مرتبه خلق می كنند؟ به نظر می رسد این آیه با آیات دیگر از نظر اشكال كفار این تفاوت را دارد كه آن، اشكال آنها را نقل می كند كه تكیه شان بیشتر بر عدم بقای شخصیت و نیست شدن است، نه مشكل بودن زنده كردن این مرده كه خاك و استخوان است، [می گوید] ما گم شدیم، نیستیم، اصلا ما را نمی شود پیدا كرد.

قرآن اینجا چه جواب می دهد؟ در آنجاها می گوید خدا قادر است این ذراتی كه شما می گویید جمع كند یا این ذرات را از نو زنده كند، ولی اینجا كه صحبت از گم شدن و سلب شخصیت و نیستی است جوابی می دهد كه به حسب ظاهر به این ایراد نمی خورد. آنها می گویند: «أَ إِذا ضَلَلْنا فِی اَلْأَرْضِ أَ إِنّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ» ، آیه می گوید: «قُلْ یَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ اَلْمَوْتِ اَلَّذِی وُكِّلَ بِكُمْ» [3]شما گفتید ما كه گم شدیم و نیست شدیم، دو مرتبه از نو ایجاد می شویم؟ به اصطلاح اعاده ی معدوم می شود؟ بگو شما گم نمی شوید، شما را ملك الموت (كه موكّل به شماست) تحویل گرفت، یعنی اشتباه كردی كه خیال كردی آن چیزی كه گم شده تو آن هستی، گیرم گم شدی، آن چیزی كه تو فكر می كنی گم شده، آن تو نیستی، تو آن چیزی هستی كه ملك الموت گرفت و برد، و الاّ این جواب اصلا به آن ایراد نمی خورد.

این بحث ما فعلا تمام شد، تا بحث دیگری را شروع كنیم.

سؤال: سلولهای بدن ما و مواد تشكیل دهنده ی این جسم ثابت نیست. روز قیامت وقتی می خواهد این همبستگی بین روح و جسم ایجاد شود، با كدامیك از این مواد تركیب دهنده است؟ سؤال دیگر: آیا در مورد جدا شدن روح از جسم و همبستگی اش در قیامت، این یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 660
امر مطلقی برای آن موقع است و آیا در بعضی از زیاراتی كه خطاب به امام می گوییم «بایابكم موقن» و یا زنده شدن امام حسین (ع) و همبستگی روحش به جسم، آیا از همان نوع همبستگی روح به جسم در قیامت است یا چیز دیگری است؟ استاد: به نظر من سؤالهای ایشان البته سؤالهایی است كه فی حد ذاته مربوط به موضوع بحث ما به طور كلی هست ولی به بحث امروز ما (كه درباره ی وضع انسان در فاصله ی مردن تا قیامت از نظر قرآن بود) مربوط نیست. ما درباره ی آنها جداگانه باید بحث كنیم كه البته از مشكلات هم هست، مخصوصا همین مسأله ای كه فرمودید و از قدیم هم این سؤال مطرح بوده كه اگر بنا بشود انسان با بدنش محشور شود، با كدام بدنش محشور می شود؟ همان بدنی كه وقتی مرد با آن بدن مرد یا نه، با هر چیزی كه اجزای بدنش بوده؟ انسان به اندازه ی كوه احد- با كم و زیادش- غذا خورده و قسمتی از آن غذا جزء بدنش شده و بعد به شكلی دفع شده است. اگر مجموع موادی را كه جزء بدن انسان شده و از بدنش دفع شده و بعد مواد نو آمده حساب كنند- شاید علماء حساب كرده باشند- هر آدمی هیكل خیلی بزرگی پیدا خواهد كرد كه شاید بزرگترین حیوانات دنیا هم به آن حد نرسد. این سؤال هست و جواب این هم جواب آسانی نیست، ولی جنابعالی به ما اجازه بدهید كه وقتی به این مسأله رسیدیم، همان جا جواب این سؤال را بدهیم.

سؤال دوم هم عین همین سؤال است كه مسأله ی «رجعت» كه شیعه می گویند یا مسأله ی زنده شدن «عزیر» كه می گویند، آیا با همین بدن است یا با بدن دیگری است؟ ولی البته این ساده تر است، مسأله ی «احیاء» كه اصلا به قیامت مربوط نیست، مربوط به چیز دیگری است.

اما مسأله ی رجعت. رجعت مثل قیامت نیست. قیامت از ضروریات اسلام است و اگر كسی منكر قیامت باشد اصلا نمی شود او را مسلمان شمرد و در ردیف مسلمانان نیست. مسأله ی رجعت به این شكل نیست، تازه كسانی كه معتقد هستند می گویند كه از ضروریات و مسلّمات مذهب شیعه است. از مرحوم آقا شیخ عبد الكریم هم كه راجع به شریعت سنگلجی (كه منكر رجعت بود) سؤال كردند، گویا جواب داده بود: نه، از ضروریات اسلام نیست، و شاید گفته بود از ضروریات شیعه هم نیست. ولی البته شاید در علمای شیعه یك نفر، دو نفر هم نمی شود پیدا كرد كه رجعت را انكار كنند.

آنهایی هم كه قائل به رجعت هستند، بعضی به سبك محدثین همین طور معتقدند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 661
كه عینا مثل قیامت می شود، یعنی واقعا همین مرده ها از همین خاك زنده می شوند.

عده ای دیگر كه یكی از آنها مرحوم فیض كاشانی است [4] [طور دیگری معتقدند] .

دیگران اصلا در مقام توجیه برنمی آیند، می گویند به ما گفته اند رجعت، ما هم می گوییم رجعت، ما چه می دانیم كیفیتش چگونه است؟ بحثی نمی كنند. ولی مثل مرحوم فیض معتقد هستند كه رجعت نظیر این چیزی است كه امروز علمای ارواح می گویند. این حرف علمای ارواح تا چه حد درست است یا نادرست، به جای خود، ولی نظیر این است كه می گویند مثلا مشاهده شده كثیرا كه یك نفر در حال بیداری، روح میّتی را به صورت یك شبح و یك جسم خاص رقیقی كه با این جسمها فرق داشته [حاضر] كرده و آن را دیده است. اگر حرف اینها را قبول نكنیم، نظیر این را اهل مكاشفه زیاد گفته اند. اهل مكاشفه زیاد ادعا می كنند كه ما در حالی كه در حال خاصی از مكاشفه هستیم ارواح مؤمنین را مشاهده می كنیم و می بینیم، می آیند و با ما حرف می زنند.

یك وقتی همین جا نقل كردم كه از مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی از این قضایا زیاد نقل می كنند (واقعا هم مرد فوق العاده ای بود) كه از آن جمله من از پسرشان پرسیدم، گفت اتفاقا من خودم آنجا بودم (ایشان واقعا مرد خیلی پاك و وارسته ای بوده) كه پدرم بعد از نماز شب به من گفت: برو ببین آقا شیخ محمد حسین فوت كرده [5]؟ گفتم: چطور؟ گفت: برو تحقیق كن. رفتم تحقیق كردم، دیدم همان شب در همان لحظات قبل فوت كرده. قضیه چه بود؟ [پدرم ] گفت: من در قنوت نماز وتر، مرحوم آقا ضیاء را دیدم در حالی كه می آمد. گفتم: كجا می روی؟ گفت: آقا شیخ محمد حسین فوت كرده، من به تشییع جنازه ی او می روم.

نظیر اینها را البته اهل مكاشفه زیاد ادعا كرده اند. در اخبار و احادیث ما هم این چیزها خیلی زیاد است. نمی خواهم بگویم همه ی آنها درست است ولی این قدر زیاد است كه دیگر همه را نمی شود رد كرد. یك نمونه اش را می گوییم كه وقتی حضرت زهرا (س) می خواستند به دنیا بیایند و زنهای اهل مكه از كمك كردن به حضرت خدیجه (س)
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 662
امتناع كردند، چهار زن آمدند آنجا برای اینكه به او كمك بدهند. پرسید: تو كی هستی؟ یكی گفت: من حوّا هستم، دیگری گفت: من آسیه هستم، دیگری گفت: من مریم هستم و. . . اینها همان تجلی كردن و ظاهر شدن روحهاست با بدنهای مثالی در این دنیای مادی، كه اگر حرف علمای ارواح- كه امروز ادعا می كنند- راست باشد، این یك تأیید علمی است بر آن چیزی كه اولیای دین یا اولیای عرفان و مكاشفه گفته اند.

اشخاصی مثل مرحوم فیض كاشانی معتقدند رجعتی كه در آینده خواهد شد، نه این است كه مرده ها از قبر زنده می شوند، بلكه معنایش این است كه در یك وضع خاصی عده ای از ارواح- به همین شكلی كه عرض كردم- در این دنیا ظاهر می شوند.

افرادی مثل مرحوم شاه آبادی (كه در تهران بود و مرد با ذوقی بود) و بعضی افراد دیگر معتقدند بسیاری از موارد كه در قرآن نام ملائكه آمده، اینها همان ارواح اند نه ملائكه ای كه از سنخ انسان نبوده اند. مثلا قرآن تصریح می كند كه در جنگ بدر یا جنگهای دیگر گروهی از ملائكه به نصرت مؤمنین آمدند. عده ای این طور می گویند و به نظر من حرفشان درست است (قرآن هیچ وقت قول نداده ملائكه را تعریف كند و بگوید چیست. ملائكه در قرآن گاهی اساسا با قوای طبیعت تطبیق می شود، گاهی شامل یك ملك مقرّب مثل جبرئیل می شود، و گاهی موجوداتی است در همین دنیا كه از چشم ما مخفی است، به قول امروزیها دو بعدی یا شش بعدی و هفت بعدی است كه ما نمی دانیم، و احیانا به ارواحی كه در این دنیا ظاهر می شوند اطلاق می شود) . عقیده ی عده ای این است كه در جنگ بدر آن ملائكه ای كه قرآن می گوید چهار هزار ملائكه آمدند كه شما را یاری كنند- كه یاری شان هم به تعبیر قرآن فقط برای تقویت قلب بود نه یاری عملی- اینها انسانهایی بودند كه آنها را رجعت داده بودند اما رجعت به این معنا، یعنی آنهایی بودند كه از دنیایی دیگر در این دنیا ظاهر شده بودند.

بنابراین، مسأله ی رجعت با مسأله ی قیامت فرق می كند. اولا خود مسأله ی رجعت یك مسأله ی صد در صد [ضروری ] نیست مثل قیامت. ثانیا كیفیت رجعت با كیفیت قیامت فرق می كند، چون در كیفیت قیامت در قرآن تصریح شده كه حشر از قبور می شود ولی ما در باب رجعت چنین حرفی را نداریم. بعید نیست كه به این شكل باشد.

- بین این آیه: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» و اینكه به آن مؤمن آل یاسین فرمود:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 663
«قِیلَ اُدْخُلِ اَلْجَنَّةَ» چطور می توان سازگاری داد، در حالی كه می دانیم این جنّت، جنّت بعد از برزخ است، چطور به او گفته شده وارد بهشت شو، در حالی كه از فعل امر فوریت فهمیده می شود؟ استاد: در قرآن تنها جنّت مطرح نیست، جنّات مطرح است و حتی بعضی از اینها با یك مضاف الیه هایی: «جنّت خلد» ، «جنّت عدن» مطرح است. در یك آیه ی قرآن «جنّتی» آمده كه از آن به «جنّة اللّه» تعبیر می كنند كه دیگر مافوق اینهاست. از مجموع آیات قرآن می شود فهمید كه جنّت یك جا نیست كه مخصوص به آخرت باشد. حدیثی را شیعه و سنی نقل كرده اند كه پیغمبر فرمود: «القبر امّا روضة من ریاض الجنّة او حفرة من حفر النّیران» [6]و اخبار تصریح می كند قبر یعنی همان برزخ، برزخ یعنی همان قبر.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 664

[1] . سجده/10.
[2] . یس/78: [و برای ما مثلی زد در حالی كه خلقت خود را فراموش كرد، گفت چه كسی این استخوانهای پوسیده را زنده می كند؟ ]
[3] . سجده/11.
[4] . فیض كاشانی یك مرد ذو حیاتین است، یعنی هم یك مرد محدّث فقیهی است و گاهی در آن كار محدّثی و فقاهتش هم خیلی قشری می شود، و هم ضمنا یك مرد حكیم و فیلسوفی است. یك مرد ذو جنبتین است.
[5] . مرحوم آقا ضیاء عراقی و مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی هر دو از علمای طراز اول بودند و به فاصله ی یك هفته رحلت كردند.
[6] . بحار، ج /6ص 275.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است