در
کتابخانه
بازدید : 278709تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand كلّیاتی درباره ی مسأله ی معادكلّیاتی درباره ی مسأله ی معاد
Expand ماهیت مرگ از نظر قرآن ماهیت مرگ از نظر قرآن
Expand عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1)
Expand عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2)
Expand مسأله ی روح مسأله ی روح
Expand مسأله ی روح (2) مسأله ی روح (2)
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها
Collapse نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2) نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2)
Expand بقای شخصیت در قیامت (1) بقای شخصیت در قیامت (1)
Expand بقای شخصیت در قیامت (2) بقای شخصیت در قیامت (2)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اینكه عرض كردیم خود تكامل فردی هم كافی است برای استدلال، مبنی بر انكار تكامل نوعی و مبنی بر بدبینی نسبت به نظریه ی [تكامل انواع ] نبود. اتفاقا من خودم در مقاله ای كه ده پانزده سال پیش برای اولین بار در مكتب تشیع نوشتم، مكرر این مطلب را بحث كردم و این را یادآوری كردم كه نظریه ی تكامل انواع- كه امروز پیدا شده- با اصولی كه كشف كرده اند، صد در صد یك نظریه ی توحیدی است، یعنی نظریه ی تكامل انواع استدلال موحدین را قویتر و نیرومندتر كرده است. در مسأله ی تكامل انواع اگر كسی فی الجمله بحث و تردیدی داشته باشد از این نظر است كه آیا با ظواهر آنچه كه در كتب آسمانی آمده است- نه با مسأله ی توحید- منطبق است یا نیست؟ زحمت این كار را هم جناب آقای دكتر سحابی [در كتاب خلقت انسان ] كشیده اند و این قدر من می توانم اعتراف كنم كه نكات خیلی برجسته ای در آنجا گفته اند و من همیشه گفته ام كه واقعا قابل مطالعه و قابل دقت است، و الاّ از نظر توحیدی بسیار غلط بوده كه افرادی مسأله ی تكامل انواع را یك نظریه ی ماتریالیستی تلقی كرده اند، اصلا این به آن ربطی ندارد و قطعا نظریه ی تكامل انواع برای اثبات توحید از نظریه ی ثبات انواع بهتر است و كسانی كه دنبال نظریه ی ثبات انواع رفته اند فكرشان ناشی از یك مسأله ی كلامی است كه ما ریشه اش را یهودی می دانیم و تعبیر یهودی كردیم و آن این است كه وجود خدا را فقط در ابتدای خلقت لازم می دانستند، یعنی برای عالم یك حدوث ابتدایی قائل بودند كه از كتم عدم ناگاه به وجود آمده و در اینجا بوده كه گفته اند خدایی لازم بوده است، بعد كه عالم به وجود آمده كارخانه ای است كه دیگر خودش دارد می گردد، خدا هم اگر بمیرد عالم به كار خودش ادامه می دهد. پس چون چنین چیزی هست ما باید یوم الشروع برای هر چیزی قائل شویم.

آن وقت ما اگر بخواهیم بگوییم انسان را خدا آفریده، باید یك یوم الشروعی برای نوع انسان قائل شویم. اگر بخواهیم بگوییم درختها را هم خدا آفریده، یك یوم الشروعی هم برای درختها باید قائل شویم، برای كوهها هم یك یوم الشروعی و. . . این مبتنی بر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 785
آن طرز تفكر بوده، كه أصلا قطع نظر از هر حرف دیگری، از نظر توحیدی غلط است.

اما مسأله ی دیگر، این طور نیست كه ما اصراری داشته باشیم كه علم تكامل پیدا نكرده و آنچه حرف بوده قدما گفته اند. ولی مسأله همان مسأله ی شعر نو و شعر قدیم است كه امروز در روزنامه ها خیلی محل بحث است. شك ندارد كه شعر هم مثل هزار چیز دیگر قابلیت تكامل دارد. یك حسابی در دنیا نیامده كه باید قضیه ی شعر بر سعدی و یا حد اكثر بر جامی وقف شده باشد و دیگر بعد از این نباید كسی كه استعدادش به اندازه ی استعداد سعدی یا حافظ یا مولوی یا جامی یا نظامی باشد به وجود بیاید. آخر دلیل ندارد كه به وجود نیاید، و اگر هم به وجود بیاید چون شاعر مایه ی الهام می خواهد، امروز مایه ی الهام برای شاعر از قدیم بیشتر است. شعر كه تنها احساس و عاطفه نیست، فكر و اندیشه هم در آن وجود دارد، فكر و اندیشه ای است كه آمیخته با عاطفه است. ولی با همه ی این حرفها ما نمی توانیم تنها زمان را مقیاس بگیریم، بگوییم به دلیل اینكه همه چیز در حال تكامل است، بنابراین مثلا شعرهای نیما حتما در حد اعلایی از شعر است و هفت قرن از شعر سعدی جلو است. اگر كسی بیاید روی ایرج میرزا حساب كند- كه اتفاقا كسی حساب نمی كند- ایرج میرزا شعر نو گفته، یعنی مضمونهای نو خلق كرده كه مضمونهای نو او را نه سعدی گفته نه حافظ، منتها یك آدم به اصطلاح الدنگی بوده و بیشتر دنبال هرزگی می رفته و در آنچه كه می خواسته و دنبال می كرده، بسیار عالی گفته است. جایی هم كه در غیر این [مضمونها] گفته خیلی خوب گفته، مثل شعری كه راجع به كارگر گفته است. مسأله ی تقدیس كارگر مفهوم جدیدی است كه برای حافظ و سعدی مطرح نبوده ولی برای ایرج میرزا مطرح بوده است. ببینید در آن شعری كه راجع به كارگر گفته چقدر ابتكار به خرج داده است! یا اعتراض به خلقت، همه اعتراض به خلقت كرده اند، از ناصر خسرو حكیم گرفته تا دیگران (حالا اعتراضشان یا به اصطلاح دلال عارف بوده یعنی شوخی با خداست یا اعتراض جدی) ، ایرج میرزا هم اعتراض كرده، ولی اعتراضهای ایرج میرزا بر اساس مفاهیم جدید امروز است، مفهوم جدیدی است كه عصر به او داده است:

كاش چرخ از حركت خسته شود*در فابریك خدا بسته شود ترن چرخ ز رفتار افتد*موتور نامیه از كار افتد اینها مضمونهای جدیدی است كه در شعر آمده و نمی توانست غیر از این باشد. اما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 786
اینها یك حرف است، «ای آدمها» ی نیما هم- كه پریشب نقل كردند، كه تا نقل نكرده بودند ما خیال می كردیم واقعا یك حرفهایی دارد- حرف دیگری است، [چیزی نیست ] غیر از یك سلسله مفاهیمی كه اصلا به نظر من هیچ چیز نیست. یا ما باید بگوییم اصلا هیچ چیز نمی فهمیم یا باید بگوییم هیچ چیز نیست، جز اینكه اسمش را آدم بخواهد دهن كجی بگذارد. بچه ها را دیده اید؟ بچه وقتی كه در مقابل آدم بزرگ در می ماند، ناقص می ماند، می خواهد عكس العمل نشان بدهد، دهن كجی می كند. اینها خواسته اند در مقابل شعرای بزرگ كاری كرده باشند ولی نتوانسته اند، در مقابل آنها دهن كجی كرده اند. تا آن حدی كه ما سراغ داریم این طور است. البته ما یك شاعر شعر كهن معاصر حسابی هم نداریم. آنهایی كه من می شناسم چیزی نیستند. البته بعضی شان خوب هستند ولی اینهایی كه از آنها [شاعران نوپرداز] دفاع می كنند، ما كه هنری از آنها ندیدیم.

غرضم این جهت است: بشر همین طوری كه تكامل پیدا می كند انحراف هم پیدا می كند. ما یك اعتقادی داریم و آن اعتقاد این است كه مقارن با تحول علمی جدیدی كه در دنیای اروپا پیدا شد یك انحراف هم پیدا شد، یعنی علم همین طوری كه می رفت می توانست یك جهش بكند و لا اقل از قسمتی از سرمایه های گذشته ی خودش استفاده كند و راه مستقیمی را طی كند. علم البته رو به پیش رفت ولی از روی خط منحنی، نه از روی خط مستقیم. بیكن و. . . در عین اینكه به بشریت خدمت كردند، خیانت بزرگی هم كردند، به عقیده ی ما افرادی بودند كه خلوص نیت نداشتند، خودخواه بودند، برای اینكه شخصیت خودشان را خیلی بزرگتر از آنچه هست جلوه بدهند، جنایتهایی هم نسبت به بشریت مرتكب شدند. ولی علم برای همیشه در گمراهی باقی نمی ماند، همین طوری كه عرض كردم اگر روی خط مستقیم هم به سوی مقصد طی [طریق ] نكند و روی خط منحنی برود ولی علم است و بالأخره به مقصد می رسد. من معتقدم كه ما نباید گوشمان فقط به دهن فرنگیها باشد كه اگر روزی گفتند روح وجود ندارد بگوییم وجود ندارد، بعد فردا كه خود آنها برگشتند و گفتند روح وجود دارد ما بگوییم وجود دارد. ما می خواهیم آن خط منحنی ای كه آنها طی كرده اند، با استفاده از همان راهی كه خود آنها طی كرده اند با خط مستقیم طی كنیم. ما نمی خواهیم بازگشت به گذشته كرده باشیم، ما می خواهیم خط منحنی را تبدیل به خط مستقیم كنیم. ما می خواهیم بگوییم بر اساس همین تحقیقاتی كه شما در اینجا كرده اید- بر خلاف آن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 787
تبعیتی كه شما از امثال بیكن می كنید و می خواهید روح را انكار كنید- دارید روح را تأیید می كنید و البته در سطح بالاتری هم تأیید می كنید، یعنی با استفاده از موادی كه علم امروز در اختیار شما قرار داده كه این مواد در گذشته نبود. ما همین طوری كه نباید از آن طرف اصرار داشته باشیم، از این طرف هم نباید اصرار داشته باشیم. چرا ما اصرار این گونه داشته باشیم؟ چرا ما روی این قضیه مطالعه نكنیم؟ ما در این بحث خودمان بیشتر از جنبه ی قرآنی بحث می كنیم و علت اینكه ما بیشتر مطالب كتاب ذره ی بی انتها را مورد بحث قرار دادیم- با اینكه آقای مهندس در كتابهای دیگرشان هم بحثهایی كرده اند ولی آن بحثها از نظر من با بحثی كه در ذره ی بی انتها هست خیلی اختلاف دارد- این است كه یكی از امتیازات بسیار برجسته و عالی ذره ی بی انتها این است كه متكی به آیات قرآن است، یعنی روی آیات قرآن زیاد تدبر شده و از آیات قرآن زیاد استفاده شده و درست و بجا هم هست، و علاوه بر این جهت كه خیلی اتكاء به آیات قرآن هست، با منطقی هم كه برای ما قابل قبول است جور است، چون با منطق خودمان جور و نزدیك است، روی این جهت به آن استناد كردیم. این مسائل كه از نظر ما راجع به روح و به تعبیر ایشان راجع به عنصر سوم بود، برای ما از این نظر مفید بود كه تتمه ی بحثی را كه راجع به معاد می خواهیم بكنیم از اینجا ادامه دهیم.

مسأله ی معاد- همان طوری كه یك بار دیگر هم عرض كردم- از هر مبحث دیگر از مباحث دینی مشكل تر و معضل تر است و لهذا عده ای معتقدند كه صد در صد تعبدا باید آن را پذیرفت. جا هم دارد كه مسأله ی مشكلی باشد، چون راجع به چیزی است كه مثل و شبیه او را [سراغ نداریم ] . حالا اگر قرآن نمونه هایی را ذكر می كند، مسلّم نمونه ها و علامتهایی است، راجع به یك جهانی است كه بعد از این می خواهد بیاید و هنوز وجود ندارد. در باب معاد چند جور نظر داده اند. تا ما این نظرها را ذكر نكنیم نمی توانیم استفاده ی خودمان را ذكر كنیم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 788
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است